آخرین اخبار
نیرنگ زاده و عدس پلو
رفتم جلو دیدوم نیرنگ زاده ویساده وُ یه کت و شلوار خشک اتوکشیده ای برش کرده وُ عرق مث بارون وش چر میکنه وُ یه سینی شربتی هم دسش گرفته مردم هم دورش جمع واویدنه سی یه لیوان شربتی

سلام بچیل مو باز اومدم

اوشو حوصلم سر رفته بی ، رفته بیدم خونه عاموم چند دقه ای بشینوم که سی واگشتن سر کیچه مون دیدوم خیلی شلوغه خلاصه گفتوم چواویده جَر واویده یا کربلایی مکه ای اومده . رفتم جلو دیدوم نیرنگ زاده ویساده وُ یه کت و شلوار خشک اتوکشیده ای برش کرده وُ عرق مث بارون وش چر میکنه وُ یه سینی شربتی هم دسش گرفته مردم هم دورش جمع واویدنه سی یه لیوان شربتی . تا چیشش مونه دی گفت : وووویییییی ککی جونیم کجی تو پیدات نی .بیو تا یه شربت خنکی وت بدوم که سر دلت خنک واوو. مونم رفتوم جلو یه لیوان شربت خنکی وم دا گفتوم : به چه مناسبتیِ ککا ، نکنه بوا واویدیه. گفت  : نه عاموا تولدا ، مونم که از همه جا پرت بیدوم گفتوم : یعنی شما سی تولدتون سر کیچه شربت میدین مردم. گفت : می کجی کاری ککی جونی عید غدیرا. خلاصه ما شربته خاردیمو دلمون خنک واوی.هنی نفس نگرفته بیدوم یه دفعه یکی ری گوشیش زنگ زه . ریشه وُ مو کردو گفت: ای بیکاری بیو تا بریم یجی وُ بییم. گفتم بریم . نشستوم پشت ترکش وُ رفتیم رسیدیم دو تا خیابون بالاتر سر کیچه حاج نجف. دیدوم مردم جمع واویدنه وُ یه صفی گرفتنه دم دراز که تا چیش کار میکنه نوک صف پیدا نی. وُ نیرنگ زاده گفتوم چخبره اینجو ، گفت : هاسی شوم بهره می کنن سی عید غدیر ، پیاده واوو تا بریم تو صف . گفتوم سی چه؟ گفت سی شوم امام علی دِ سریع بیو دومن. خلاصه مونه پی هر زوری بی پیاده کرد. رفتیم تو صف ویسادیم . مونم مث بارون عرق وم چر میکه اوهم کت و شلواری برش کرده بی مث آدم راسی وُ بو عرق وش فِر گرفته بی . پی هر بدبختی بی رسیدیم نوک صف ، سرتون درد نیارم نمیخوام سیتون بگم تو ای صفکو ، چه وم گذشت . رسیدم وُ مردک یه دس غذی دادوم وُ مو وسط مردم حسابکو ضریح امام رضا گرفته بیدوم به یه زوری دراومدم ، وُ او بدبخته خدازده وسط ره بسکه فشارش دادن که ظرف غذاش پاره واوی وُ هاسی میمه طرف مو تا لیورش سرکمشه. گفتم: چته!!! گفت: هرچه گرفته بیدم وسط ره چلقس وُ رخت. ایقه اوقاتش طحل بی که کاردش بزدی خینش در نمیمه. بعدش غذی خومه وش دادوم که پی هم بخاریمش چیشتون روز بد نبینه نشسیم پی جدول در ظرف که باز کردوم ای بفهمین چه توش بی!!! باور نمیکنین . عدسل سوزو وسط دون برنجل هاسی چشمک وم میزه . پی هر طریقی بی یه قاشقی ورداشتوم نادوم تو دهنوم گفتوم : شوم امام علیِ تبرکه . که عدس نپخته مث سنگ زیر دندون ما در رفت ولی عدس نبی خو ، یه سنگی بی قدِ یه دونه نخودی خا تو چیشه آقای نیرنگ زاده گفت : شوم که نخاردم هیچ ، چیشمم کور واوی مونم رفته بیوم پس خنده گفتوم بیو تا بریم خونمون بینوم چه سیمون درست کردنه که امام علی امشو مروامون دا . خلاصه پشت ترک نیرنگ زاده نشستمو بو شی چلش هم خفم کرد تا سر کیچه وش خدافظی کردوم وُ گفتوم عیدت موارک بو ککا . رفتوم داخُل خونه تا سفره هم پهنه دی هم از ته خونه بنگ میده میگو بیو سر سفره که یه غذی نذری خشی سیت آوردمه مونم تا چشوم وُ سفره افتا دیدوم بازم همو عدسه سوزو هاسی چشک وم میزنه گفتوم تا برم بخوسم که دِ سی امشو بسه . ای هوسه همو بسه عدسه سوزو امشو مونه ول نمیکنه.

ایشالا که عیدتون موارک بو وُ هر کی هم نذری درست کرده مرواتون همه سال بو. خواسم یکمی پی هم بخندیم چون عید بیدا امیدوارم همیشه چیلتون پرخنده بو.

تا نیرنگ زاده بعدی شما را به خدای مهربان می سپارم.

 

نویسنده و کاریکاتوریست:

نــگار جهانتاب

شناسه خبر : 81
تاریخ : 1399/8/4 22:48:07
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/UG1m19
نویسنده خبر :
X

🔶سهیلا سلطانی
🔹 روزنامه نگار | مدرس
🔹 کارشناسی ارشد مدیریت دولتی  دانشگاه هرمزگان
🔹 لیسانس اقتصاد دانشگاه خلیج فارس
🔹 سردبیر  دریاکنار
🔹 کاندیدای ششمین دوره شورای شهر بوشهر
🔹 عضو صندوق هنر وزارت ارشاد
🔹 عضو هیات موسس انجمن خبرنگاران و روزنامه نگاران استان بوشهر

 
 

اخبار مرتبط

نظرات

0
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.