
همانطور که همگان میدانیم، در قلب طوفان انقلاب، مردانی برخاستند که با ایمان و عشق، تاریخ را رقم زدند. فاطمه صادقی در این کتاب، به زندگی پرشور شهید محسن زارعی پرداخته است. شهید زارعی پاسدار انقلابی و مبلغی است که با آغاز جنبش مردمی به رهبری امام خمینی (ره)، به صفوف مبارزان پیوست. ایشان با سخنرانیهای آتشین و تلاشهای بیوقفه، جوانان روستا و دیار خود را گرد هم آورد و آنان را برای دفاع از میهن و آرمانهای انقلاب اسلامی آماده ساخت. این اثر، گامهای استوار او و یارانش را در مسیر جهاد و ایثار به تصویر میکشد؛ حماسهای که برای نسلهای بعدی، چراغ راه خواهد بود.
*در قسمتی از کتاب چنین میخوانید*
از همان کودکی علاقه زیادی به احکام داشت و سعی میکرد من و دیگر دوستان را هم به این راه دعوت کند و هر حرفی که میزد تا آن کار را عملی نمیکرد آرام و قرار نمی گرفت.
ایشان یکبار گفت، به جنگ میروم؛ ولی نزدیک به ده بار رفت تا مورد تایید و پذیرش شد. و در بین هجده نفری که اعزام شدیم ایشان با شرایط اخذ شده که باید مدرک دیپلم داشته باشد، امتحانی داد و قبول شد واین تازه شروع کار شهید محسن بود.
حاج مسلم زارعی فرزند حاج مختار: پسر دایی و هم رزم
در کوره آجر پزی خیلی با ایشان کار کردم. زمانی که هیچ انقلابی صورت نگرفته بود؛ ولی انقلاب درونی محسن و دیانت و ولایت مداری ایشان علاوه بر خصوصیات بارزی که داشت همه را شیفتهی خودش می کرد.
و تمام خصوصیات خوبی که داشت، از بدو تولد با او بود. هیچ وقت بدون وضو نمیخوابید و هنگامی که در منطقه بودیم هر وقت برای نماز صبح بیدار میشد، قبل از آن دو نماز یکی نافله صبح و نماز شکر به جا می آورد. و همیشه در نمازهایش سوره اعلی را میخواند. طوری که من با صدای دل نشین او برای نماز صبح از خواب بیدار میشدم. هنگامی که ماه رمضان میشد با وجود سختی و فشار کار، هیچ وقت ندیدم روزه اش را بخورد و همچنین الگویی شده بود برای همه کسانی که در آنجا کار می کردند. ایشان در شبهایی که کارمان سبکتر بود، نیز استراحت نمیکرد. و وقتش را صرف آشنایی اطرافیان با مسایل دینی و اخلاقی میکرد...
نظرات
0