گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
رونمایی از کتاب رخسار زندگی به قلم زهرا علیزاده کرفتی
کتاب مشترک رخسار زندگی مجموعه ای از داستان و اشعار نویسنده معاصر سرکار خانم زهرا علیزاده کرفتی

کتاب رخسار زندگی 

این کتاب زیر نظر محبوب ترین انتشارات مطرح ایران حوزه مشق در سال ۱۴۰۱ به چاپ رسیده است. 

بنا به گفته ی یکی از اعضا سرکار خانم زهرا علیزاده، این کتاب شامل داستان و شعرهایی با عناوین آزاد و اشعار حاوی قالب هایی چون غزل، قصیده و... می باشد.

همچنین در این کتاب داستان هایی کوتاه و بلند هم از این نویسنده و دیگر اعضای مطرح به چشم می خورد که در سبک خود از زیبایی، روان و سادگی بهرمند هستند.

در ادامه زهرا علیزاده از الهام خود سخن به زبان آورده و نقل می کند که از پیش پا افتاده ترین اتفاقات پیرامون خود به وجد می آید و همین امر سبب دست به قلم شدن او می شود که تا کنون توانسته دو کتاب به نام رخسار زندگی و شاعران آبان(در دست چاپ) به یادگار به ثبت برساند و جز یکی از اهالی قلم انتشارات بین المللی حوزه مشق شود.

این کتاب که به صورت مشترک به سرپرستی سرکار خانم فاطمه شهبازی مدیریت و به چاپ رسیده است و آشنایی ایشان با خانم علیزاده باعث نبوغ و تولد اثر ایشان شد.

همین مسیر باعث پیشرفت بیشتر ایشان در عرصه ی نوشتن شد .

در پایان از آقای فردین احمدی مدیریت محترم انتشارات حوزه مشق و خانم شهبازی سرپرست کتاب و خانم پریا رحیمی  برای حمایت و دیده شدن ایشان در عرصه ی هنر، فرهنگ و ادبیات پارسی تشکر و قدردانی به عمل آوردند.

یکی از داستان های منتشر شده ی کتاب رخسار زندگی:

*گرهِ محال*

دستان مردانه‌اش را درموهای بلندم فرو برد و در حالی که آبشارگونه بر روی صورتم‌ به همراه نگاه مهربانش  
می پاشید، گفت:
هر تار موهات، سررشته‌ی زندگیِ منه، نبینم یه وقت کوتاهشون کنی!
خنده مستانه ای سردادم و نگاهم را درچشمانش دوختم :
_محاله! مگه دیونه شدم ! چه حرفا میزنی!
اما درکمال ناباوری، چند روز بعد، خودش با همان دستانی که نوازشگرانه برخرمن موهایم می‌کشید، قیچی به دست موهایم را کوتاه کرد؛ و منی که جزو محالاتم بود روزی موهای بلندم را که جانم به تار تارش بسته بود، حتی میلی متری از طولش بکاهم، اکنون خود قیچی را به دست محبوبم داده بودم تا آن را برایم کوتاه کند.
چرا که؛ ناگاه موهای بلندم در هم گره خورده بود و با هیچ شامپوی نرم کننده وشانه‌ای، گره‌های توده‌ایش از هم باز نمی‌شد و هر چقدر تقلا می‌کردم، بدتر همانند کلافی سردرگم، تارهای بیشتری ازموهایم را درخود گرفتار می‌کرد و چاره ای نبود جز چیدن این گره‌هایی که هر چقدر تلاش کردیم باز شود، شدیدترهمانند گرداب، تمام تارموهایم را درخود می‌کشید.
در نهایت زلف های پرچین‌وشکن و ابریشمیِ بلندم، کوتاه شد؛ و به زحمت حتی در کشِ مو قرارمی‌گرفت.
هروقت، دستم را به سمت سرم می‌برم تا خرمن موهایم را به پشت گوشم حواله کنم، واما بلافاصله یادم می‌آید که دیگرموی بلندی درکارنیست؛ به این فکر می‌کنم چه محالاتی که حتی به ذهنمان هم خطور نمی‌کرد، ولی به ناگاه در پیِ اتفاقی، در زندگیمان رخ داد.
محالاتی که ازاختیار ما خارج بود و ما ازهمه جا بیخبر یهو افتاد وسط زندگیمان!
یا محالاتی که خود ناچار، مجبور به پذیرشِ رخ دادنش بودیم.
چه زمان‌هایی که قاطعانه قضاوت کردیم و گفتیم محال است، اگر من جای او بودم چنین کاری نمیکردم؛ و یک آن چشم باز میکنی می‌بینی وسطِ آن محالی هستی که برای دیگری، پیش داوری می‌کردی.
چه محال‌هایی که به خواب هم نمی‌دیدیم، اما درکمال ناباوری در بیداریت دست و پنجه با آنها نرم میکنی و راه گریزی نداری!
اکنون دریافته‌ام هیچگاه در مورد هیچ مسئله‌ای به قاطعیت حرف نزنم، چرا که شاید به ناگاه تارهایش در هم گره بخورد، گرهی کور و نابگشودنی!

 

ـ برای هنرمند بلند آوازه خانم زهرا علیزاده آرزوی موفقیت و شادکامی روزافزون داریم.

 

شناسه خبر : 5437
تاریخ : 1401/11/4 17:15:23
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/nYELE6
نویسنده خبر :
X

🔶پریا رحیمی
🔹خبرنگار
🔹نماینده رسمی انتشارات حوزه مشق
🔹دانشجوی کارشناسی ادبیات فارسی 
🔹شاعر 
🔹مولف ۱۱ کتاب (مستقل و مشترک) 
🔹سردبیر گاهنامه نوای شاعرانه 
🔹نویسنده کتاب مجموعه اشعار اشک سپیدار
🔹عضو روابط عمومی جشنواره جهانی شعر سبزمنش

 
 
برچسب ها #داستان #نویسنده #حوزه مشق #پریا رحیمی

نظرات

0
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.