از جمله مفاخری که به اذعان استاد شجریان بیشترین تاثیر فکری را بر ایشان داشته است استاد « دادبه » می باشد. شجریان هر چند سفری به شهرستان دشتی در دوران زندگی پربرکتشان نداشت اما با آشنایی با فایز دشتی و خواندن تصنیفی از دوبیتی های او و مهم تر هم نشینی با غلامرضا دادبه که اصالتش به دشتی بر می گردد سفر معنوی به این سرزمین داشته و با اقلیم و فرهنگ دشتی بیگانه نبوده است.
استاد غلامرضا دادبه با نام هنری « جانسوز دشتی » در ۱۴ فروردین ماه سال ۱۲۹۹ خوشیدی در شهر اصفهان دیده به جهان هستی گشود.
خاستگاه خانواده ی وی، روستای مسیله شهرستان دشتی استان بوشهر است. پدر وی شیخ غلامحسین حاجیانی از خاندان کهن حاجیانی در روستای مسیله ی عبدی ( از توابع بخش کاکی شهرستان دشتی در استان بوشهر ) به دنیا آمد و در بیست سالگی برای تحصیل راهی نجف شد و در محضر درس آخوند ملا محمدکاظم خراسانی حضور یافت. پس از مدتی، به همراه دوست خود شیخ ناصرعلی ( اسدالله ) ایزدگشسب راهی سفر شرق شد و به سختی به سبزوار رسید تا از محضر ملاهادی سبزواری بهره گیرد؛ اما وقتی به سبزوار رسید حاج ملا هادی درگذشته بود. آن دو از همانجا به بیدخت گناباد عزیمت کردند و به سلطان علیشاه گنابادی دست ارادت دادند. پس از سالها زندگی در بیدخت به اصفهان رفت و آن شهر را برای زندگی انتخاب کرد. ایشان در اصفهان با دختر یکی از خانواده های اصیل اصفهان ازدواج کرد و تا پایان عمر به تدریس علوم دینی و آموزه های عرفانی مشغول بود. مرحوم شیخ غلامحسین، صاحب چند فرزند از جمله استاد دادبه شد.
استاد دادبه در نوجوانی نزد سید رحیم اصفهانی خواننده و استاد صاحب سبک دوران و مدتی نیز نزد حسین خان ساعت ساز تعلیم آواز می بیند و علاوه بر خوانندگی تار هم می آموزد.
از غلامرضا دادبه دو فرزند به نامهای ویشتاسب و آریاسب به دنیا آمدند که هر دو در نزد پدرشان و همراه با وی در کار شناخت و پژوهش فرهنگ و تاریخ و هنر ایران باستان پرداختند. ویشتاسب در سال 1379 بدرود حیات گفت و آریاسب درتهران اقامت و پاسداری از میراث معنوی پدر را برعهده دارد.
آشنایی شجریان با دادبه به دهه چهل برمی گردد. چگونگی این آشنایی به روایت آریاسب دادبه چنین است: « در یکی از دیدارها در دهه چهل، گویا در ییلاقات نزدیک تهران، اشرفی ( تیمسار اشرفی ) به شجریان می گوید که آیا تا به حال صدای جانسوز را شنیده ای؟ و گویا ضبطی از صدای پدرم را که همراه داشته برای ایشان می گذارد. شجریان می گفت که نوار را گرفتم و به اتاقم بازگشتم و تا بامداد روز بعد تنها آن را می شنیدم و اعجازی برایم داشت که رها نمی کرد. این اثر همان برگ سبز شماره ی 115 بود که پدرم با نام مستعار جانسوز به همراه سنتور ورزنده و نی حسن کسایی ( مقدمه ) و به درخواست شادروان پیرنیا در رادیو به سال 1338 اجرا کرد. » ( مجله اندیشه پویا ـ ویژه استاد شجریان ـ مهر 1399ـ ص 54 )
شجریان تحت تاثیر این آواز، در سال 1356 آوازی را به همراهی سه تار عبادی اجرا می کند که بعدها در آلبومی به نام گلبانگ شجریان منتشر شد.
نخستین دیدار شجریان با دادبه در عصر ادیبهشت 1358 در منزل دادبه رخ می دهد که هنرمندانی چون ادیب خوانساری، احمد عبادی، حسن کسایی، محمد موسوی و مرتضی عبدالرسولی نیز حضور داشتند و پس از این نشست دیدارهای شجریان تا پایان عمر دادبه ادامه می یابد.
محمدرضا شجریان از دادبه چنین یاد کرده است: « از سال ۱۳۵۸، بعد از انقلاب، من با آقای دادبه یکی از اساتید اندیشه و مردی عارف که سر رشتهٔ موسیقی داشتند، آشنا شدم. او خیلی بیشتر از پدرم در من اثر گذاشت. برخورد با استاد دادبه مرا دگرگون کرد. زمینه در من آماده بود؛ ولی او بود که به من توجه داد که مساله مهم مردم و انسانیت است. از آن موقع کار هنری را برای آرمان های انسانی که آرمان های جهانی است دنبال کردم. به طور مرتب با ایشان جلسه داشتیم و من تمام صحبت ها و آموزش های او را فیش کرده ام. » ( راز مانا ـ دیدگاه، زندگی و آثار استاد آواز ایران محمدرضا شجریان )
استاد شجریان از سال 1358 تا پایان عمر استاد دادبه در سال 1380 ارتباط مستمری با وی داشت و در محضر او مشق اندیشه می کرد و در این ارتباط ها راز هنر برای او آشکار می شود. شجریان در محضر دادبه به خودسازی، آگاهی از معارف انسانی و بنیادهای هنری و زیبایی می پردازد. استاد شجریان اشاره می کند که علاوه بر یادگیری فرمهای آوازی به بهرهگیری از مباحث اندیشهای غلامرضا دادبه همچون دیدگاه هنر، بنیادهای هنر، جامعه شناسی هنر، دوران شناسی هنر و … نیز پرداخته است.
شجریان در کتاب راز مانا در پاسخ به این سوال که آیا آقای دادبه در بین شاگردان به شما توجه خاصی داشت می گوید: « بله، به من علاقه خاصی داشت؛ چون فعالیت هنری داشتم. اعتقاد داشت این راه را بهتر از دیگران می توانم طی کنم. هنوز هم به من می گوید فقط تو می توانی این فرهنگ را حفظ کنی. از قدیم این طور بود. تمام رازهای هنر در خانواده منتقل می شد. چون اعتقاد دارند هنر در خاندان های هنری بهتر منتقل می شود. زیرا ژن هنری مهم است و انتقال هنر بسیار آسان انجام می شود و سخاوتمندانه هنر به خاندان واریز می شود. مثلا روی تربیت همایون پسرم و مژگان دخترم خیلی تاکید می کردند که هر چه هست به آن ها منتقل کنم. »
ارتباط شجریان با دادبه بر پایه مهر و فروتنی بود. علی زارع زاده یکی از بستگان دادبه ساکن کاکی نقل می کرد: روزی به همراه چند تن از بستگان به دیدار دادبه رفته بودیم. بحثمان گل انداخته بود که شجریان وارد شد و با فروتنی تمام نزد دادبه آمد. ما به احترام شجریان از کنار دادبه بلند شدیم تا شجریان بنشیند اما نپذیرفت و استاد دادبه به طنز گفت که دشتی ها باید در صدر مجلس باشند و شجریان در گوشه مجلس نشست. فروتنی بی مثال و ارادت او به استادش ثابت کرد که خاکسار بودن او به مردم باور اوست و بی جهت نیست خود را خاک پای مردم ایران می داند.
از استاد دادبه اگر چه در حوزه موسیقی دو اثر برگ سبز 115 و آلبومی که اشتباه به نام «در سوگ بنان » منتشر و یک سمت آن شجریان و یک سمت آن دادبه می خواند باقی نمانده ولی بی شک در تسلط و شناخت عمیق تر شجریان در گوشه دشتی و به ویژه مقام دشتستانی که از گوشه های دشتی است موثر بوده است.
تا پیش از آشنایی شجریان با دادبه آوازی از شجریان که دوبیتی های باباطاهر را در گوشه دشتی خوانده باشد در دست نیست و این تأثیر و تأثر تا جایی است که در بررسی و تحلیل محدوده بم صدایی محمدرضا شجریان، حالات آوایی غلامرضا دادبه به وضوح مشهود است.
برای تمرکز بیشتر روی شیوه دادبه در آثاری که شجریان دشتی خوانی کرده کشش های آوازی و تحریرهای نرم و حریرگونه سوار بر شعر است و شنونده بیش از این که غرق در تکنیکهای آوازی شود مسحور کلام و مفهوم شعر می شود.
دادبه ردیف آوازی سید رحیم اصفهانی را نیز به شجریان تعلیم می دهد و بعدها شجریان در کمال استادی در اجرایی با تار محمدرضا لطفی برداشت خود را از آن، در درآمد راست پنج گاه ارائه می دهد که در آلبوم چشمه نوش منتشر شده است.
برای مردم استان بوشهر و به ویژه شهرستان دشتی دادبه یادآور شجریان و شجریان یادآور دادبه است و تصنیف « به قربون خم به قربون خم زلف سیاهت » با دوبیتی هایی از فایز دشتی در آلبوم یاد ایام خاطره انگیز و فخرآور است.
به قلم: استاد حمید زارعی (منتقد و شاعرِ بوشهری)
h 1165.5
1165.5
1212.516
13
13
نظرات
0