مهرگان جشنی به بلندای تاریخ ایران زمین
سیما ابتیاع
دانشجوی دکتری فرهنگ و زبانهای باستانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران، ایران
چکیده:
یکی از شاخصه های فرهنگی یک ملت، چگونگی آداب فرهنگی و اجتماعی آن جامعه است و از زیر مجموعه های فرهنگی، جشن ها و آیین های یک قوم و برپایی و گرامیداشت آنهاست که میزان پویایی و شادابی آن جامعه را نشان می دهد. به گواه کتیبه های هخامنشی و آثار به جا مانده از کهن روزگار ایرانشهر، ایرانیان مردمانی با پیشینه فرهنگی سترگ بودند و از هر فرصتی برای جشن و شادی استفاده می کردند و به مناسبت روزهای خاصی از ماه در طول سال، جشن هایی به فراخور آن برپا می کردند. این مقاله با عنوان "بررسی جشن مهرگان" به معرفی و بازشناسی جشن مهرگان به عنوان یکی از اعیاد باستانی و جشن های بزرگ ایرانی پرداخته است که متاسفانه امروزه کمتر مورد توجه بوده است. این جشن از جنبه های گوناگون قابل اهمیت است؛ یکی آن که در میان روزهای مخصوص ایرانیان باستان، جشن های فراوانی وجود داشته که به دلیل تطابق نام روز با نام ماه، جشنهای ماهیانه ای برگزار می شده که آداب وبژه خود را دارا بوده است، هرچند بیشتر آنها امروزه به بوته ی فراموشی سپرده شده است. دیگر آنکه در میان ایرانیان باستان هفته وجود نداشت و در گاهشماری ایران قبل از اسلام، روز، واحد شمارش پس از ماه بود، بنابراین هر روز نام مخصوص به خود را داشت که به یکی از ایزدان یا امشاسپندان مربوط و منسوب می شد. جنبه دیگری که سعی شده با بررسی دقیق بدان پرداخته شود ذکر ویژگیهای هرروز است.
در مورد نام جشن مهرگان نیز که از روزگاران کهن یکی از بزرگترین جشن های طبیعی و فصلی ایرانیان بوده است نقل و پژوهشی به انجام رسیده است. پس از بحث کوتاهی درباره ی پیشینه ی این جشن در مورد تاریخ و هنگام جشن مهرگان با توجه به اشاره هایی از اوستا و کتب معتبر، دریافت های جالبی حاصل شده است. از دیگر مباحث عمده ای که در این مقاله بدان اشاره شده است انگیزه ها و دلایل
تاریخی، دینی، زمانی، سنتی و داستانی برگزاری این جشن و نیز کارگزاران جشن است که همه مورد تحقیق و نقل قرار گرفته اند و بویژه از شیوه ی برگزاری جشن مهرگان نیز در دوره ی هخامنشی و ساسانی که همراه با مراسم گوناگون و انجام سنت ها و آیین ها که برابر با اشاره، بسیار با نوروز یکسان بوده و هست مباحثی آمده است. از جالب ترین مراسم این جشن خوان و سفره ی مهرگانی و شعایرآن، محل جشن، نوع پوشش، قربانی، دعای جشن و نوع موسیقی است که تا همین نیم قرن اخیر با توجه و گستردگی میان زردشتیان ایران برگزار می شد که حالیه رو به نابودی و فراموشی است. اما با این حال در این مقاله برای واکاوی ریشه این جشن، آداب و خصوصیات مربوط به شیوه ی برگزاری اش در گذشته و حال نقل و پژوهش صورت گرفته است و از منابع معتبر تاریخی بسیاری نیز استفاده شده است.
واژه های کلیدی: جشن، مهر، مهرگان.
مقدمه
آداب و رسوم، آیینه فرهنگ یک ملت است و فرهنگ قلمرو گسترده ای را در برمی گیرد، از زبان
انسانی تا دست نوشته های او و تمام شوءون اجتماعی و سنت ها و آداب و رسوم تقویت بنیان های فرهنگی در یک تمدن و یا یک کشور بدون بازشناسی آنات و وجوه آن غیر ممکن و بیهوده است. هرملتی در طی هزاره ها، اندوخته های بسیاری از آداب و رسوم و سنت ها دارد که متاسفانه برخی از آنا به دلیل بیتوجهی بدست فراموشی سپرده شده اند.
این درحالی ست که این جشن ها و آیین ها، باور و عقاید ایرانیان کهن را بازتاب می دهد، جشن هایی که برگرفته و یادآور رویدادهای فرخنده می باشد و هریک دارای ریشه های داستانی و افسانه ای هستند. در اثنای جشن ها و آیین های شادمانی میان ایرانیان، با جشنهایی مانند نوروز و مهرگان مواجه می شویم که در روزها و ماه هایی از طول سال برپا می شده است و نام به خصوصی را دارا بوده است.
در کتاب "نوروزنامه" جشن نوروز، آداب و رسوم و دلایل ماندگاری آن در طول تاریخ به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است(ابتیاع، نوروزنامه: 1396).
در این مقاله نیز قصد بر این است که به بررسی جشن مهرگان به عنوان یکی از بزرگ ترین جشن های ایرانیان پرداخته، دلیل نامگذاری را شناسایی، معنی و وجه تسمیة آن را تجزیه و تحلیل کند.
مشهورترین تحلیل ها یا انگیزه های برگزاری جشن مهرگان، نسبت این جشن به مهر یا میترا ایزد بزرگ و مشهور آریایی است. مهر به گونه ای که خواهد آمد، به شکل میترا، نام یکی از مورد توجهترین و بزرگترین ایزدان هند و ایرانی است که در هزار و چهارصد سال پیش از میلاد، یادش در سنگ نوشته ای آمده. در اوستا سرودی زیبا و بلند به وی منسوب است و در آثار کهن سانسکریت به ویژه وداها و کهن ترین جزء آن ریگ ودا به اهمیت مقامش اشاره شده است. بیگمان جشنی ویژة این ایزد بزرگ زردشتی و پروردگار جالب توجه هند و ایرانی و قوم آریایی در سال وجود داشته است که بدان جشن مهرگان می گویند.
تطابق نام روز و نام ماه نیز دلیل دیگری بر برپایی جشن های ایران باستان از آن جمله جشن مهرگان است.
در ایران باستان جشن هایی در روزها و ماه هایی از طول سال برپا می شدند که دلیل برگزاری آنها علاوه بر گرامیداشت آن ایزد، بدلیل تطابق نام آنها با نام ماه و نام روز بوده است.
در میان ایرانیان باستان هفته وجود نداشت و در گاهشماری ایران قبل از اسلام، روز، واحد شمارش پس از ماه بود، بنابراین هر روز در هر سی روز از ماه نام خاصی به خود می گرفته است و هریک وظایف و ویژگیهایی را نیز دارا بودند. در تقویم باستانی ایرانیان گاهی نام روز با نام ماه برابر می شد و ایرانیان آن روز را جشن می گرفتند، مانند بهمن روز از بهمن ماه که روز جشن بهمنگان(بهمنجه) است و یا مهر روز از مهر ماه که روز جشن مهرگان است. نام هریک از این روزها بر اساس نام ایزدان یا امشاسپندان(فرشتگان نگهبان افلاک)
تعیین می شده است. در واقع امشاسپندان عبارتند از: «شش فلک یا ایزد برجسته که به کروبیان نامی هستند و در سروده های زرتشت از اسامی مجرده و صفات اهورا مزدا به شمارند. (رضی، 1380، 121)
در ادامه نام این شش امشاسپند یا ایزدان برجسته به همراه معنی و ویژگیهای خاص آنها معرفی می گردد:
1. وهمن یا وُهومَنَه یا بهمن به معنی اندیشه نیک است که در طرف راست اهورامزدا مینشیند و تقریباً نقش مشاور او را دارد. موکّل و پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است. با انسان و اندیشه نیک انسان ارتباط دارد؛ چون مظهری از خرد آفریدگار است. زیرا از طریق اندیشه نیک است که به شناخت دین میتوان رسید. او اندیشه نیک را به ذهن آدمیان میبرد و ایشان را به سوی آفریدگار رهبری میکند؛ وپس از مرگ نیز روان آدمیان را خوشامد میگویدو آنان را به بالاترین بخش بهشت رهنمون میشود. زردشت نیز از طریق او به درگاه اورمزد بار مییابد. همکاران او در میان ایزدان، ایزد ماه و ایزد گوشورن (ایزد موکّل بر چهارپایان) هستند ایزدان رام و سپهر و زروان نیز در زمره یاران او بهشمار آمدهاند. او گزارشی روزانه از اندیشه و گفتار و کردار مردمان تهیه میکند. این امشاسپند نرینه و رقیب اهریمنی او اکومن است.
2. اشه وهیشته یا اَرته وهیشته یا اُردیبهشت به معنی اشه یا ارتی (راستی) است که زیباترین امشاسپندان و نمادی است از نظام جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان. سخنِ درست گفته شده، آیین خوب برگزار شده، گندم بسامان رشد کرده و مفاهیمی از این نوع، نشانهای از اردیبهشت دارند. او نیایشها را زیر نظر دارد. آنان که اردیبهشت را خشنود نکنند از بهشت محرومند. این امشاسپند نه تنها نظم را در روی زمین برقرار میسازد، بلکه حتی نگران نظم دنیای مینُوی و دوزخ نیز هست و مراقبت میکند که دیوان، بدکاران را بیش از آنچه سزایشان است تنبیه نکنند. نماینده این جهانی او آتش است. از اوقات روز وقت نیمروز(رَپیثوین)به او تعلق دارد.
یاران او ایزدان آذر، سروش، بهرام و نَریوسنگ هستند. این امشاسپند نرینه و رقیب اهریمنی او ایندره است.
3. خشتره وییریه یا خشَثرَه وَئیریه یا شهریور. به معنی شهریاری و سلطنت شایستهاست. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت آفریدگار است. در جهان مینُوی، او نماد فرمانرواییِ بهشتی و در گیتی نماد سلطنتی است که مطابق میل و آرزو باشد، اراده آفریدگار را مستقر کند، بیچارگان و درماندگان را در نظر داشته باشد و بر بدیها چیره شود. همکاران او ایزد مهر، ایزد خورشید و ایزد آسمان هستند و ایزدان هوم، بُرزایزد، اردوی سوره آناهیتا و سوک هستند. اوست که در پایان کار جهان همه مردمان را با جاری کردن فلز گداختهای خواهد آزمود. رقیب اهریمنی این امشاسپندِ نرینه؛ ساوول است.
4. سِپَنت اَرمَیتی یا سپندارمذ یا اسپند (اسفند). به معنی اخلاص، پاکبازی و بردباریِ مقدس است. سپندارمذ با نمادی زنانه، دختر اورمزد بهشمار میآید و در انجمن آسمانی در دست چپ او مینشیند. چون ایزد بانوی زمین است، به چهارپایان چراگاه میبخشد. زمانی که پارسایان در روی زمین، که نماد این جهانی اوست، به کشت و کار و پرورش چهارپایان میپردازند یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده میشود او شادمان میگردد و وقتی مردان و زنانِ بد و دزدان بر روی زمین راه میروند آزرده میشود. همانگونه که زمین همه بارها را میشکیبد و تاب میآورد، او نیز مظهری از تاب آوری و بردباری است. یاران او در میان ایزدان؛ اردوی سوره آناهیتاو ایزد بانوان دینو و اَرد/اَشی هستند. در دوران منوچهر زمانی که افراسیاب آب را از ایرانشهر بازمیدارد، سپندارمد به یاری منوچهر میآید. دشمن این ایزدبانو ناهیه/نانگهیثیه است.
5. هـَئوروَتات یا خرداد. به معنی تمامیّت، کلیّت، رسایی و کمال است و مظهری از مفهوم نجات و رستگاری برای افراد بشر. آب را میپاید و در این جهان، شادابی گیاهان مظهر اوست. همکاران این امشاسپند مادینه ایزد تیشتر و باد و فروَهر پرهیزکاران هستند. در دوران تازش اهریمن آب را به یاری فروهرها میستاند سپس به باد میسپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها میبرد و به وسیله ابر میباراند. دشمن او تریز نام دارد.
6. اَمِرِتات (امُرداد) یا مرداد. به معنی بی مرگی است و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانگی. سرور گیاهان است. او گیاهان را برویاند و رمه گوسفندان را بیفزاید. او میکوشد که گیاهان پژمرده نشوند. همکاران او ایزدان رَشن، اَشتاد و زامیاد هستند. این امشاسپند مادین است و زریز دشمن اهریمنیِ اوست. گفتنی ست در برخی از ادبیات دینی، امشاسپندان در جهان مادی دارای نقشی به عنوان نگهبان شش گروه از آفریدههای جهان هستند:وهمن نگهبان جانوران سودمند، اشه وهیشه نگهبان آتش، خشتره وییریه نگهبان فلزات، سپنته آرمیتی نگهبان زمین، هیوروتات نگهبان آب، امرتات نگهبان گیاهان. همچنین در متون مزدیسنایی متأخر امشاسپند هفتمی که سروش است نیز بهشمار امشاسپندان افزوده شدهاست، اما در متون اوستایی سروش از رده امشاسپندان نیست. سرَوشَه یا سروش به معنای اطاعت یا انضباط، یکی از محبوبترین چهرههای دین زردشتی است. این ایزد در همه آیینهای دینی حضور دارد، زیرا او در نیایشها و سرودهای مردمان جای دارد و خدایی است که نیایشها را به بهشت منتقل میکند. سروش را در سرودش به عنوان سَروَر منایک دینی به یاری میخوانند و از آن جا که مناسک زردشتی نیروی مؤثری است که بدی را نابود میکند، از این رو، سورش نیز چون جنگجوی مسلّح و بهترین در هم کوبنده دروغ توصیف شدهاست. با تبر جنگی اش کاسه سر دیوان را خرد میکند و به اهریمن ضربه میزند. دشمن و رقیب اهریمنیِ او اَیشمَه/خشم است. سروش جهان را در شب هنگامی که دیوان این سو و آن سو پرسه میزنند پاسداری میکند. او نخستین کسی بود که گاهان را بر خواند و برسُم را گسترد و دعاها را تقدیم اهورامزدا کرد. سروش کسی است که روان را پس از مرگ خوشامد میگوید و از آن مراقبت میکند. همراه با مهر و رشن بر داوری روان ریاست دارد. (آموزگار، 1380: ؟)
زمان و واژه شناسی جشن مهرگان
زمان جشن مهرگان
یکی از نکته هایی که در سال های اخیر در بسیاری از نشست ها و سخنرانی ها به فراوانی پرسیده می شود، زمان درست و دقیق برگزاری جشن ها، گردهمایی ها و آیین های ملی ایران باستان است. پرسش های فراوان در این باره نشان دهندهی توجه مردم و بویژه جوانان به شناخت و برگزاری آیین های کهن، و از سوی دیگر نشان دهندهی سر در گمی آنان در میان تقویم ها و روایت های تاریخی متعدد و متناقض است. بویژه که دیده می شود برای برگزاری جشن ها و گردهمایی های ایرانی و یا گفتگو و تحلیل درباره آن، گاه از ابزار نوساخته ای به نام «سالنمای دینی زرتشتیان» استفاده می شود که در چند سال اخیر با دستکاری در گاهشماری ملی ایران تهیه شده و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست.
هدف اصلی از این نوشتار، پاسخی کاربردی به پرسش بالا است. نگارنده در این بخش، نخست به بررسی دیدگاه انسان کهن و معاصر به زمان که خود نیز به دو گونه مقدس و نامقدس بخش می شود، می پردازد و سپس زمان برگزاری جشن مهرگان را شرح می دهد.
تقسیم و تنظیم زمان از نیازهای بنیادی فرهنگ و تمدن انسانی است. تقویم های همه ملت های جهان بر پایه این نیاز پدید آمدند و عناصر تکرار شونده در طبیعت مبنای سنجش و شمارش زمان قرار گرفتند؛ و زمان های مقدس نقطه های آغاز و تکرار شدند تا زندگی و جامعه انسانی به نظم کشیده شود.
زمان در دید انسان امروزی تغییر سریع دیودهای نوری است که حرکتی بی وقفه به سمت آینده ای نا معلوم دارد، اما زمان در نگاه انسان بدوی اسطوره ای نگر کاملاً دوار می باشد. «شلینگ» در مورد زمان اسطوره ای می گوید: «این زمان ماقبل تاریخی، تقسیم پذیر است. یعنی زمانی است که همواره عین خود است، به طوری که هر مدتی که بخواهیم بدان نسبت بدهیم، باید آن را همچون لحظه ای به حساب آورد».
آغاز زمان برای انسان های کهن عین پایان است. زیرا از تسلسل زمان های گوناگون تشکیل نشده است، به قول لایب نیتس: «زمان مملو از گذشته و آبستن آینده است».
زمان اساطیری زمانی ازلی است و زمان آغاز همه وقایع مهم است. ولی چون بنای دنیای کهن و هر چه در آن است بستگی به آیین دارد، از این رو مراسم آییني، زمان اساطیری را در هر دم و هر لحظه باز می آفریند و آن را به گردش وا می دارد و وقایع ازلی از نو تجدید می شوند.
بنا به گفته ی جامعه شناس معروف پروپیس: «انسان بدوی نه فقط تکرار می کند، بلکه حرکت اولین را به تصور می آورد. انسان کهن سعی در بازسازی و آفرینش زمان آغازین دارد و خود را در هر لحظه، نقطه ای از دایره زمان می داند که تمام افعالش کاملاً مشخص است، زیرا زمان آغازی است. آفریننده و آن چه را که امروز اتفاق می افتد، خود خودِ مثالی یا نمونه آغازین خود بوجود آورده است و این باز آفرینی ناشی از نیروی بنیادین اساطیر است» (نصرآبادی، 1390، مقاله ي نوروز تلاقي زمان مقدس با زمان نامقدس، http://javanemrooz. com/).
زمان اساطیری برخلاف زمان علمی و منطقی که به صورت مدتی متجانس و کمی قابل انطباق به اعداد جلوه می کند، زمانی است، مملو از خصایص و کیفیات گوناگون و در هر لحظه زمانی به سبب رویداد فلان حادثه آیینی، یا واقعه دینی، کیفیتی خاص و مرموز می پذیرد، که آن لحظه به خصوص را از لحظات دیگر متمایز می کند. داریوش شایگان، زمان را در ادیان سنتی جهان به پنج نوع تقسیم می کند که اولین شکل آن، به صورت زمان اساطیری اقوام بدوی است که دایره ای است بسته و به «اکنون ابدی» ظاهر می شود، که زیباترین نوع این تجلی زمان را در آیین های ایران باستان بویژه جشن نوروز و مهرگان می توان دید (شایگان، 1371: 144-140).
مهرداد بهار نیز با نگاهی اسطوره شناختی متأثر از میرچا الیاده، اینگونه می نویسد: «زمان در دیدگاه انسانهای کهن به دو گونه مقدس و نا مقدس بخش می شد. زمان مقدس آن بود که صرف امور مقدس ایمانی می گشت و زمان نامقدس آن بود که در گذران امور عادی زندگی به کار می رفت» (بهار، 1386: 277).
اما زمان مقدس یا صرف شعایر ایمانی می شد و یا با تکرار بعضی اعمال که در نمونه کهن اسطوره ای وجود داشت، انسان کهن را مجبور به بازسازی آن وقایع گذشته می کرد، که توسط خدایان در آغاز خلقت انجام یافته و گاه توسط قهرمانان سلف در گذشته های دور و آغاز شکل گیری قوم و قبیله رخ داده بود، خود را با خدایان و قهرمانان افسانه ای خویش یگانه سازد و به اصل و منشأ خود باز گردد. در این گونه زمان های مقدس معمولاً نمایش های مذهبی و آیینی بر پا می شد و گاه نموداری از شادی ها و گاه عزاداری بود و سرانجام زمانی بود که یاد آور ریتم های کیهانی شمرده می شد، مانند فرا رسیدن هلال ماه یا ورود خورشید به برج جدی و حمل(همان: 278).
میرچا الیاده در کتاب «مقدس و نامقدس»، به تحلیل زمان، مکان و طبیعت مقدس و نامقدس از دیدگاه انسان کهن می پردازد و در مورد زمان می نویسد: «برای انسان مذهبی، فرهنگ های باستانی جهان هر ساله تجدید می شود، به دیگر سخن با هر سال نو جهان تقدس بنیادی را باز می یابد. این تقدس همان است که به هنگام بیرون آمدن از دستان آفریدگار داشته است. این حیات کیهانی به شکل جریان دایره واری تصور شده است، که این جریان دایره وار با سال مشخص می شده است. سال دایره بسته ای بوده است و آغاز و پایانی دارد، لیکن این ویژگی را نیز داشته که می تواند به شکل سالی نو باز زاده شود» (الیاده، 1375: 56-55).
با هر سال جدید زمانی ناب و مقدس به وجود می آمده و این زایش دوباره نوید دهنده سالی نو و آفرینش دوباره جهان است؛ بنابراین آیین های وابسته به زمان مقدس نیز می توانست با نمایش هایی توأم باشد که با اجرا آنها، زمان اسطوره ای و آغازین به زمانی حاضر و ابدی تبدیل می گشت. اما همان گونه که برداشت انسان اعصار کهن از خود کلیت می یابد و انسان جهان را نیز چون خود می انگارد، برداشت وی از جهان نیز بر زندگی او مؤثر می افتد. از جمله وجود این ساخت، به احتمال قوی، باعث پدید آمدن نظم و سامان دقیق در برگزاری نیایش ها، عبادت و آیین های انسانی شد.
از نتایج توجه به نظم و قانون کیهانی و طبیعی پدید آمدن گاهشماری بود که نه تنها در بر آوردن نیازهای مادی، مانند کشت و برداشت، بلکه در امور ایمانی نیز یاور بزرگی برای انسان بود؛ هر چند باید یادآور شد که اموری چون کشت و برداشت و مانند آن، هرگز از دایره امور دینی خارج نبود. وجود رنگی دینی و ایمانی در تقویم ها و نام روزها و ماه ها گواهی بر تقدس گاهشماری و ارتباط آن با زمان مقدس است.
جشن های مربوط به زمان مقدس گاه ماهیانه، مانند رویت هلال ماه و گاه سالانه، مانند نوروز و مهرگان بودند و ازلی و ابدی به شمار می آمدند. اما برگزاری بعضی از این گونه جشن ها که ماهیتی فصلی دارند، هدفی اضافی نیز داشتند: برگزاری دقیق و مناسب این جشن ها انسان را قادر می ساخت تا زمان نامقدس گذشته و خطاهای فردی و اجتماعی گذشته خود را پشت سر بگذارد، از میان بردارد و روزی نو و روزگاری نو سازد. در واقع، برگزاری این جشن های فصلی و سالانه یک دوره زمانی را می نوشت و دوره ای تازه را می گشود و به باززایی زمانی دیگر و تولدی دیگر یاری می رسانید.
زمان برگزاری جشن مهرگان
برای تقسیم زمان، بشر طبیعت را به کار گرفت، و قراردادها را براساس آن بنیان کرد، و از این جا، در این خاک داریم «سال شمسی» یا «خورشیدی» را که برگردش خورشید نهاده است. چشم بر اندیشهی بلند
«ابوریحان بیرونی» است، که میگوید: «سال طبیعی عبارت است از آن مدت که اندر او یکبار گردش گرما، و سرما، و کشت و زر به تمامی بود. و آغاز این مدت از بودن آفتاب است از فلک البروج تا بدو باز آید. و از این جهت به آفتاب منسوب کرده آمد این سال»(بیرونی، 1318: 211).
سال ایرانی در قدیمی ترین شکل خود به دو قسمت تقسیم می شود: زمستان ده ماهه، و تابستان دو ماهه، كه به اعتقاد هارلز این تقسیم ریشه ی هندواروپایی دارد (تقی زاده، 1357: 44). آنگاه که آریایی ها در ایران زمین ساکن شدند تقسیم سال را به این دو فصل تغییر دادند: فصل گرما (Harma) و فصل سرما (Zayma)؛ گرما هفت ماه را در بر می گرفت (از فروردین تا آبان) و زیما یا سرما پنج ماه را (از آبان تا فروردین) _ زیرا در سرزمین جدید فصل گرما از فصل سرما به مدت افزونتر بود_ و آغاز هر دو فصل را آغاز سال می دانستند.
به اعتقاد مرحوم تقیزاده «سال ایرانی از اول بهار شروع میشده است»(همان: 64) و هر سال به «چهار فصل سه ماهه تقسیم میشده که اسامی آنها به پهلوی چنین است: وهار (= بهار)، هامین (= تابستان)، پاتیژ (= پائیز)، و زمستان»(همان: 45).
در تقویم اوستايی هرسال دوازده ماه بوده و هرماه سی شبانه روز. پنج روز هم – بیآنکه در حساب ماه آید – به آخر یکی از ماهها افزوده میشد، که «وقتی در آخر ماهی بوده، که قبل از دی ماه واقع بوده است»
«ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند و «شنبه» یا «شنبد» یک واژه بابلی است که به دسیاری تازیان به ایران رسیده است»(پورداود، 1343: 25) و هر دوازده ماه نزد آنان بیکم و کاست سی روز بود و هر روز بنام یکی از ایزدان خوانده می شد:
روز اول هر ماه = هرمزد
روز دوم هر ماه = بهمن
روز سوم هر ماه = اردیبهشت
روز چهارم هر ماه = شهریور
روز پنجم هر ماه = اسفندارمذ
روز هفتم هر ماه = خرداد
روز هشتم هر ماه = دی به آذر
روز نهم هر ماه = آذر
روز دهم هر ماه = آبان
روز یازدهم هر ماه = خور
روز دوازدهم هر ماه = ماه
روز سیزدهم هر ماه = تیر
روز چهاردهم هر ماه = گوش (جوش)
روز پانزدهم هر ماه = دی به مهر
روز شانزدهم هر ماه = مهر
روز هفدهم هر ماه = سروش
روز هجدهم هر ماه = رشن
روز نوزدهم هر ماه = فروردین
روز بیستم هر ماه = بهرام
روز بیست و یکم هر ماه = رام
روز بیست و دوم هر ماه = باد
روز بیست و سوم هر ماه = دی به دین
روز بیست و چهارم هر ماه = دین
روز بیست و پنجم هر ماه = ارد
روز بیست و ششم هر ماه = اشتاد
روز بیست و هفتم هر ماه = آسمان
روز بیست و هشتم هر ماه = زامیاذ
روز بیست و نهم هر ماه = مهر اسفند (ماراسفند)
روز سی ام هر ماه = انیران(منزوی، 1379، 37-36 ؛ رضایی، 1388: 15-14).
نام هر روز که با نام ماه برابر میشد، جشن می گرفتند. چون جشن تیرگان که در تیر روز از تیرماه بود (13 تیرماه) و مهرگان که مهر روز از مهر ماه بود (16 مهر ماه).
جشن مهرگان که در گذشته آن را «میتراکانا» «یا متراکانا» نیز می نامیدند بزرگترین جشن پیروان دین میترا یا مهر بوده است که از مهر روز آغاز شده تا رام روز به اندازه ی شش روز ادامه دارد. بر همین پایه است که بیرونی در التفهیم آورده است : «مهرگان شانزدهم روز است از مهر ماه و نامش مهر». (ابوریحان بیرونی، 1351-1318: صص 255-254)
مهر روز از مهر ماه برابر با 16 مهر و رام روز برابر با 21 مهر در گاهشماری ایرانی است. این جشن در دورهی هخامنشی شکوه و عظمتی داشت و در نخستین روز مهر ماه برگزار می شد. در گاهشماری و فرهنگ ایران باستان جشن مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت برجسته ای بوده است. دلیل آن همانطور که پیش تر نیز ذکر شد این بوده است که در گاهشماری کهن ایران، به موجب تقویم اوستایی، هنگامی سال به دو فصل تقسیم می شد : تابستان بزرگ هَمَ و زمستان بزرگ زَیَنَ. مهرگان در آغاز زمستان بزرگ قرار داشت. به موجب کتاب پهلوی بند هشن، تابستان هفت ماه و 210 روز و زمستان پنج ماه و پنج روز گاهان یا اندرگاه و 155 روز بوده است. در روزگار ساسانیان یا پیش از آن، از این دو فصل نامساوی، چهار فصل مساوی پدید آوردند که تا به روزگار ما دوام آورده. این چهار فصل به ترتیب عبارتند از : وهار، هامین، پاتیز و زمستان که امروز : بهار، تابستان، پاییز و زمستان می نامیم.
نوروز آغاز بهار و مهر آغاز پاییز است. در این هنگام ایرانیان دو جشن بزرگ ملی خود را برگزار میکردند با مراسم و آدابی مشترک. هر دو جشن از عظمت و اعتبار برخوردار بود و نمی توانستند یکی را بر دیگری برتری دهند.
بی گمان جشن اصلی مهرگان در هنگام طبیعی اش در مقارنه با نوروز بایستی آغاز پاییز و اول مهر باشد. اما چون شانزدهم این ماه نیز روز مهر است به همین جهت به موجب اقتران دو نام ماه و روز مطابق معمول، جشن اصلی را در این روز می گرفته اند. اما همانگونه که در کتاب نوروز می توان مطالعه کرد دو ماه فروردین و مهر به مناسبت دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان به شش بهره ی پنج روزه تقسیم می شد و هر پنجه ویژه طبقه ی خاصی بود. پس جشن مهرگان به اعتباری آغاز مهر بود.
روز آغاز جشن مهرگان یعنی روز 16 را «مهرگان همگانی» یا «مهرگان عامه» و روز 21 را «مهرگان ویژه» یا «مهرگان خاصه» نام دارد. (مهدی تجلی پور، 1349: 954)
در برهان قاطع «خلف تبریزی» نیز درباره ی مهرگان می خوانیم :
«نام روز شانزدهم از هر ماه و نام ماه هفتم از سال شمسی باشد و آن بودن آفتاب عالم تاب است در برج میزان که ابتدای فصل خزان است و نزد فارسیان بعد از جشن و عید نوروز که روز اول آمدن آفتاب است به برج حمل از این بزرگ تر جشنی نمی باشد و همچنان که نوروز را عامه و خاصه می باشد مهرگان را نیز عامه و خاصه است و تا شش روز تعظیم این جشن کنند. ابتدا از روز شانزدهم و آن را مهرگان عامه خوانند و انتها روز بیست و یکم و آن را مهرگان خاصه (روز جشن مغان یعنی آتش پرستان) خوانند. »(خلف تبریزی، 35-1330: 2066)
واژه جشن مهرگان
شاید برای بسیاری از ما ایرانی ها یا کسانی که با آداب و رسوم و فرهنگ ما آشنایی دارند، این سؤال مطرح شود که جشن ها و آیین های مربوط به آن چه معنایی دارد؟ زیرا ممکن نیست مردم بسیاری در طول صدها و بلکه هزارها سال یکسری اعمال مشابه را همه ساله انجام دهند، بی آنکه معنا و مفهومی برای آن در نظر داشته باشند.
هر چند که می توان پذیرفت مردم به مرور زمان به یک سلسله رفتارهای قالبی و تکراری خو می گیرند و در هر شرایطی خود را موظف به انجام آن می دانند، بی آنکه چندان آگاهی از علل بنیادی آن داشته باشند، ولی نمی شود قبول کرد که این جشن ها و آداب مربوط به آن در زمان تأسیس و بنیان گذاری خود بدون معنا و انگیزه بوده باشد.
در فرهنگ کهن سال این مرز و بوم همواره جشن و شادی با هم پیوندی ناگسستنی دارد و شادی از کردار «سپنتامینویی» معرفی شده است.
در سنگ نبشته های شاهنشاهان هخامنشی آمده است:
«اهورامزدا، شادی را برای مردم آفریده است».
ایرانیان برای هر پدیده و آفریده ی نیک جشنی بر پا می کردند و در حالی که به ستایش اهورامزدا می پرداختند، از شادی و سرور نیز غافل نبودند.
جشن ها گنجینه ی گران بهایی از هویت و فرهنگ ما ایرانیان اند، زیرا بازتاب فراوان و گسترده یی در تاریخ و ادبیات ما دارند که حفظ و نگاه داشت آنان لااقل به عنوان یک میراث فرهنگی برای ایرانیان واجب است.
مطالعه تاریخ این ملت و بررسی آداب و سنت ها و گذری بر جشن ها و اعیاد می تواند ما را به نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و دنیانگری مردم ایران آشنا نماید.
ریشه ی واژه جشن
کلمه جشن در زبان فارسی قدمتی چند هزار ساله دارد. در مورد ریشه ي واژه ی جشن چنین آمده است: جشن به فتح اول و سکون ثانی از فارسی میانه ی زرتشتی yasn یا jasn؛ و اصل اوستایی Yasna (یَسنه) می آید. Yasna در زبان اوستایی مرکب است از yas به اضافه ی na که yaz صورت اصلی yas و z پیش از n بدل به s شده است.
z پیش از n به s
بدل شده
)yasna (
ریشه yaz «ستودن» معنی می دهد. na پسوند اسم ساز وyasna به معنی ستایش است و بر بخشی از متن اوستا هم اطلاق شده است.
در فارسی میانه زردشتی yasn در معنی yasna اوستایی به کار رفته است و jasn در معنی «جشن فارسی دری».
بدین ترتیب اکثر جشن ها، بن مایه ای دینی دارند و حتی خود کلمه ی «جشن» نیز به معنای «ستودن» است (ابوالقاسمی، 1374: 64).
موبد آذرگشسب عقیده دارد: «واژه ی جشن از کلمه اوستایی یسنه yasna آمده و این کلمه از ریشه «یَز» yaz اوستایی (در سانسکریت یَج yaj) مشتق شده که معنی ستایش کردن می دهد، بنابراین واژه ی جشن به معنی ستایش و پرستش می باشد. زرتشتیان واژه ی جشن jašn را به طور کلی به مراسم عید و ایام خوشی و سرور اطلاق می کنند، در حالی که مراسم مذهبی و سرودن اوستا در آن ایام را جشن jašn می خوانند» (آذرگشسب، 1341: 403).
منظور از جشن خوانی سرودهای ستایش و آفرینی است که در آغاز جشن توسط موبدان تلاوت می شود و آن عبارت به مقتضای موقعیت آیاتی از اوستا «آفرین نامه ی خشتریانه» یا آفرین شهریار است. البته بعد جشن خوانی که عبارت از مقدمه ای از هر جشن بوده به کل مراسم یک جشن اطلاق شد (فرهنگ، 1364: 27).
خلف تبریزی نیز در مورد کلمه جشن در برهان قاطع نوشته است: «کلمه جشن در اوستا Yasna، پهلوی Jashn یا Yashn و کلمه اوستایی Yasna، سانسکریت Yasna و پهلوی Yazashn به معنی ستایش و پرستش است از مصدر YAZ اوستا، Yaj سانسکریت و Yad پارسی باستان به معنی پرستیدن، ستودن. یشت و یسنا و ایزد، یزد نیز از همین ریشه است (تبریزی، 1362، ج2: 572).
ابراهیم پور داود در جلد یکم کتاب یسنا نوشته اند: «لغت جشن نیز در فارسی از لغت یسن اوستایی به یادگار مانده است چون اصلاً تمام اعیاد دینی بود. مانند عید فروردگان و عید مهرگان و در این اوقات بخصوص به ستایش و پرستش و مراسم دینی می پرداختند یا به عبارت دیگر یزشنه می کردند، از این جهت روزهای متبرک را جشن خوانده اند (پور داود، 1312، ج1: 25-24).
شادی و عیش و کامرانی و مجلس نشاط مهمانی به معنی عید هم هست چنان که اگر گویند جشن نوروز مراد عید نوروز باشد. در زبان های ایرانی «جشن» یا «یسن» همتای واژه «عید» است. عید در لغت از عود گرفته شده است به معنای بازگشت. چون هر سالی از پی سال دیگر باز می گردد و عواید و فواید و برکات و رحمت پروردگار بر بندگانش جاری می شود.
لذا واژه جشن که باری گران از معناها و سنت های ویژه ایرانی را بر دوش دارد، در اصل عبارت بوده است از بر پایی مراسم نیایش و سپاس به مناسبت رخداد یک پیروزی، یک واقعه اجتماعی یا یک معجزه آسمانی که سودی برای اجتماع داشته باشد.
نظرات
0