گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
گفتگوی اختصاصی نشریه دریاکنار با کارمند رتبه 15(سرهنگ دوم) جانباز اسماعیل پیکار جمعی نیروی انتظامی بوشهر
به مناسبت هفته نیروی انتظامی، جلیل آقامحمدی دبیر کمیته مذهبی نشریه دریاکنار با جناب اسماعیل پیکار از جانبازان نیروی انتظامی بوشهر به گفتگو نشسته و ایشان به بیان خاطراتی از خود پرداختند. جناب پیکار می گوید: عشق به لباس مقدس سربازی، انگیزه ام را برای خدمت چند برابر میکنه چون میدونم با بیدار بودنم هموطنان عزیزم آسوده سر به بالین خواهند نهاد

بسم الله الرحمن الرحیم

من همان آلاله سرخ به سنگر مانده ام
یادگار سروهای سرخ بی سر مانده ام
یادگار خون مردان مناجات و خطر
حالیا در اوج غربت های باور مانده ام


در هفته غرورانگیز نیروی انتظامی، توفیق حاصل شد تا در محضر یکی دیگر از دریادلان و جانبازان مدافع امنیت باشیم.
با افتخار در خدمت برادر عزیز، جانباز اسماعیل پیکار هستیم تا گفتگویی را با ایشان برای خوانندگان عزیز نشریه دریاکنار آماده کنیم .

ضمن عرض سلام، ادب و احترام، هفته نیروی انتظامی رو خدمت جنابعالی و سایر همکاران عزیزتان تبریک عرض می کنم.
در آغاز سخن لطفا خودتان را به طور کامل برای ما و همه خوانندگان عزیز معرفی بفرمایید.

-ضمن عرض سلام خدمت جنابعالی هفته نیروی انتظامی بر بزرگمردانی که رمز بقا و ثبات آنان طلب حیات طیبه در گمنامی و بی نشانی است، اندیشه ناب خود را با عشق و ارادت مخلصانه به حضرت حق در آمیخته، بی اعتنا به رنگ و لعاب زیور دنیا، توشه ایی معنوی نثار بازار فداکاری کرده اند مبارک باد.
اینجانب کارمند رتبه ١۵(سرهنگ دوم )اسماعیل پیکار جمعی فرماندهی انتظامی شهرستان بوشهر هستم.

بفرمایید چه سالی و با چه انگیزه ای وارد خدمت در نهاد مقدس نیروی انتظامی شدید و آیا در طول این سال‌ها به خواسته های درونی خود رسیدید؟

-اینجانب در سال ۱۳۷۷به استخدام نیروی انتظامی در آمدم و انگیزه ام دفاع از ارزش ها و حفظ شعائر اسلام و انقلاب بود،،،و در این طول خدمت افتخار می کنم که به این مهم دست یافته ام.

با توجه به سختی و دشواری کار خود معمولا چه مسائلی شما را تشویق به ادامه فعالیت در این لباس مقدس کرده است؟

-درسته که کار در نیروی انتظامی خیلی سخت و دشواره و حتی ممکنه چندین شبانه روز بیدار بود و حتی رنگ خانه و  فرزندان خود را نبینم ولی این عشق به لباس مقدس سربازی که بر تن دارم انگیزه ام را برای خدمت چند برابر میکنه چون می دونم با بیدار بودنم هموطنان عزیزم آسوده سر به بالین خواهند نهاد

معمولا همسران رزمندگان و بخصوص جانبازان را به نوعی همسنگر توصیف می کنند و قطعا شما نیز بر همین عقیده هستید، پس از همین جا آنچه که تا به حال به همسنگر خود بابت زحماتش به زبان نیاوردید، بیان بفرمایید.

 

-رشادت های همسران رزمنده علی الخصوص همسران جانباز که در کنار شوهران خود  باعث آرامش آنها می شوند قابل تحسین است از همینجا از همسر عزیزم که در طول این سالها باعث آرامش خودم و فرزندانم شده تشکر می کنم و دستش را می بوسم و از صمیم قلب از همینجا می گویم که خیلی دوستش دارم و امیدوارم خدا حقش را در گردن من حلال کند.

درود خدا بر شما و همه همسنگران صبور جانبازان، رزمندگان و همچنین شهدای معزز... 
و اما می رسیم به اصل موضوع..
در این لحظه بنده سکوت می کنم و بدونه هیچ سوال دیگری، شما را به مرور و بیان خاطرات تلخ و شیرین دعوت می کنم.
به ویژه از نحوه جانبازی خودتان ..بسم الله....

-اینجانب زمانی که فرمانده ترابری یگان ویژه استان بوشهر بودم در اغتشاشات سال۸۸ در درگیری با اراذل و اوباش از ناحیه چشم و صورت به افتخار جانبازی(۳۳درصد) مفتخر گردیدم ،،،،افتخار این را داشتم که مدت ۱۴سال در سنگر یگان ویژه در کنار بهترین فرماندهانی همچون سردار رهام بخش حبیبی و سرهنگ عبدالرضا پیکار باشم و از تجربیات آنها بهره کافی و وافی را ببرم و از همینجا از تمام همکارانم در عرضه امنیت تشکر می کنم.
در اون سال شهر خیلی شلوغ شده بود مخصوصا کنار ساحل تمام رانندگان را جهت ماموریت به بیرون فرستاده بودم و هیچکس جز خودم که فرمانده ترابری یگان ویژه بودم و جانشین یگان جناب سرهنگ خشنود داخل مقر نبود ،،،یک مرتبه از بیسیم اعلان کردن که بچه ها مجروح و زخمی شدن و آمبولانس نیاز داریم من که دیگه راننده ایی جهت اعزام آمبولانس نداشتم فورا پریدم و سوار آمبولانس جهت ماموریت شدم که بعد از مسافتی یدفه به جمعیتی از اراذل روبرو شدم ،،یدفه یکیشون سنگ جدولی را از جا کند و محکم بسویم پرت کرد و بعدش داخل جمعیت که گیر افتاده بودم ی نفر دیگر یک نارنجک دست ساز بطرف ماشین پرتاب کرد که دقیقا به شیشه جلو آمبولانس برخورد و دیگر چیزی ندیدم ،،،ولی با این حالا و احوال خرابم توانستم فورا از روی جدول آمبولانس را رد و فرار دادم تا آمبولانس آتیش نزنن،،،ولی چشم و صورتم آسیب جدی دید و جهت مداوا به شیراز اعزام گردیدم.

-تشکر می کنم از جنابعالی که وقت ارزشمندتان را در اختيار ما و خوانندگان عزیز نشریه قرار دادید.
و در اینجا لازم و ضروری می دانم که از تلاش‌های برادر عزیزمان جناب آقای مهدوی نیز تشکر کنم.


-من هم از شما برادر ارزشی و بزرگوار و نشریه تون تشکر می کنم که این مصاحبه را ترتيب دادید ان شائ اله خدا به شما توفیق بدهد.
باد و خاک و آب و آتش، تا همیشه شاهدند
با چنین زخمی توان فرسا، دلاور، مانده ام.
در پناه حق التماس دعا

شناسه خبر : 11576
تاریخ : 1402/7/16 19:54:08
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/6pbAqh
نویسنده خبر :
X

🔶جلیل آقامحمدی
🔹 روزنامه نگار | مدرس
🔹 دبیر کمیته مذهبی  دریاکنار
🔹 عضو صندوق هنر وزارت ارشاد
🔹 عضو انجمن خبرنگاران و روزنامه نگاران استان بوشهر
🔹مدیر کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام ( مجمع جهانی خادمین شهدا )
🔹دبیر مذهبی انجمن خبرنگاران و روزنامه نگاران استان بوشهر
🔹فعالیتهای اجرایی : تدوین دو جلد کتاب حقیقی شهدایی و ٥ جلد کتاب دیجیتال در زمینه های فرهنگی اجتماعی ، بصیرتی و....
🔹آثار :کتاب خط سرخ، حدیث صابرین، جریان شناسی تاریخ معاصر.... 
🔹نگارش و تدوین دهها مقاله فرهنگی ، انتشار و چاپ انها در فضای اجتماعی مجازی وروزنامه و.....
🔹با ولایت تا شهادت

برچسب ها #گغت و گوی اختصاصی #نیروی انتطامی #نشریه دریاکنار

اخبار مرتبط

نظرات

2
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.
  • Salar
    1 سال قبل

    درود به غیرتت ککا

  • شهریور
    1 سال قبل

    درود بر جانباز عزیز چناب پیکار