.jpg)
سوال اینجاست که انتصاب مدیران بر اساس روابط قومی، ملاحظات سیاسی و تعهدات دوستانه در جلسات غیررسمی، چه سنخیتی با اهداف ملی دارد؟ مگر پذیرفتن یک پست مدیریتی، مسئولیت سرنوشت مردم یک استان و در نهایت کشور نیست؟ چرا به جای شایستهسالاری، شاهد بازیهای سیاسی هستیم که تنها به نفع عدهای خاص تمام میشود؟
متأسفانه، در بسیاری از موارد، افرادی بر مسند مدیریت تکیه میزنند که نه تنها صلاحیت لازم را ندارند، بلکه تنها امتیازشان نزدیکی به تصمیمگیرندگان اصلی است، دوستان و رفقای این افراد که در مسافرتهای خصوصی همراهشان بودهاند، امروز با پیامهای تبریک و ستایشهای بیاساس، آنها را مورد حمایت قرار میدهند. اما آیا مردم این روند را نمیبینند؟ آیا نمیدانند که پشت این انتصابات، چه معاملات و امتیازدهیهایی وجود دارد؟
تأثیر این روند این است که اولا: افرادی که دانش، تخصص و تعهد کاری دارند، به حاشیه رانده میشوند. اگر اعتراض کنند، برچسب «بدخلق» و «مخرب» میخورند و در نهایت بایکوت میشوند. ثانیا: مردم وقتی میبینند که سیستم مدیریتی بر اساس روابط شکل گرفته، دیگر به نهادهای دولتی اعتماد نمیکنند و مشارکتشان در امور کاهش مییابد. ثالثا: انتصابهای نادرست منجر به مدیریت ناکارآمد، شکست پروژهها و هدررفت سرمایههای ملی میشود.
تا زمانی که رابطهگرایی حذف نشود و شایستهسالاری جایگزین آن نگردد، امیدی به بهبود خدمات عمومی و کاهش فساد نخواهد بود، دلیل اصلی این انتصابات نادرست این است که برخی مدیران ترجیح میدهند فردی را منصوب کنند که کاملاً تابع آنها باشد، نه کسی که متخصص، دانا و پرسشگر است.
اما این نکته را فراموش نکنیم که مردم نظارهگر این انتصابات و پشتپردههای آن هستند. این افراد هرچقدر هم که خود را در قدرت ایمن ببینند، روزی در برابر پاسخگویی قرار خواهند گرفت. چراکه هیچ قدرتی بالاتر از خواست و اراده مردم نیست و در نهایت، حقیقت بر همگان آشکار خواهد شد.
نظرات
0