ایشان ابتدای امر شخص بودن ضرب و شتم را تکذیب نمودند و به بیان شرح ماجرا پرداختند.
و اینک کلیت ماجرا از زبان ایشان: معمولا پس از بازنشستگی علاوه بر روزنامه نگاری، مطالبه گری و فعالیت سیاسی اجتماعی، رسیدگی به باغ خود در روستای گشی هم در دستور کار قرار می دادم و مطابق برنامه زمانبندی تعریف شده ، در زمانی مشخص بایستی، آبیاری درختانم را انجام می دادم.
شب وقوع حادثه (بین ساعات 24 تا 1 بامداد) راهی باغ شده ( مسیر باغ مال رو بود، اسلحه شکاری مجوز دار هم جهت حفاظت شخصی از حیوانات وحشی همراه داشتم)، نزدیک باغ که شدم فردی را دیدم از روبرو می آید (شب مهتابی بود ولی سایه های ایجاد شده توسط درختان اجازه دیدن چهره اش را نمی داد) اول فکر کردم هم محلی و کشاورز همسایه مان به نام امید است، نزدیک تر که شد غریبه بودنش عیان شد، گفتم: خسته نباشید، چیزی نگفت ناگهان اسحله ای که در دست داشت را گذاشت روی سرم، جا خوردم، اسلحه در دست داشتم، آمدم عکس العمل نشان دهم دیدم دو نفر دیگر هم از پشت سر به من حمله ور شدند.
یکیشون فکر کنم تبعه غیر ایرانی بود، دیگری هم سر دسته و اجیر کننده آن دو شخص مورد مطالبه واقع شده از سوی بنده بود که بارها تخلفات متعدد را پیگیری نموده بودیم، منتها به دلایل متعدد از سوی بخشداری و فرمانداری پروسه عزل ایشان ناتمام مانده بود.
خلاصه با لگد و مشت و چوب و قنداغ اسلحه موجبات ضرب و شتم شدید بنده را فراهم نموده، موبایل و اسلحه ام را گرفتند و سردسته هم مواردی را در حین کتک کاری عنوان می داشت مثلا می گفت: نمی خواهیم بکشیمت بلکه می خواهیم زجر کشت کنیم (که به ماموران آگاهی کلیات موضوع را ارائه داشتم) و در پایان دست و پای بنده را با بست هایی بستند (که هنوز جای آنها موجود می باشد) و در نیزار رها کردند.
شب بدی بود با خزیدن سعی می کردم خودم را به جایی برسانم اما درد فراوان داشتم و قوتم کم شده بود، تا جایی که حتی شهادتین را هم خواندم، نمی دانستم دقیقا چه کار کنم دست و پای بسته، درد فراوان در میان نیزار ... شاید یک متر هم نتونستم جابجا شوم.
صبح که شد دیدم صدای چوپان میاد به هر طریقی که شده بود بهش فهموندم من اینجا هستم، بیا کمک، بنده خدا اومد و دست و پام را که باز کرد بهش گفتم به هلال احمر و پاسگاه خبر بده بیان کمکم، بعد هم که بنده را به بیمارستان خلیج فارس انتقال دادند و در دست مداوا می باشم.
مامورین آگاهی هم که روزهای اول وقوع حادثه جهت تهیه گزارش به بیمارستان مراجعه نمودند، بنده اعلام کردم فلانی سردسته حمله کنندگان بوده و پرسید مشکل قبلی با شما داشته است بنده گفتم آره، از قبل هم ایشان بخاطر دفاعم از حق مردم مزاحمتها یی برایم ایجاد کرده بود در حالی که بخاطر مسائل شخصی این حمله را انجامنداده اند بلکه بواسطه سوابق مطالبه گری صورت پذیرفته نسبت به عملکرد و عزل ایشان، چنین اقدامی را رقم زده اند و در این خصوص نوعی تلاقی ذهنیتی صورت پذیرفته است.
در پایان از مجموعه های امنیتی و قضایی استان درخواست دارم کلیات ضرب و شتم صورت گرفته علیه بنده را در سریع ترین و دقیق ترین حالت ممکنه در دستور کار قرار دهند تا دیگرانی بدین طرز وحشیانه مورد حمله شبانه واقع نگردند.
نظرات
0