ابتدا بیوگرافی مختصری از خودتان بفرمائید:
به نام خالق احساس های پاک؛ بنده الهام قائدی، زاده فصل بهار، هشتم خرداد ۱۳۷۰هستم. از دیار گرما، دریا و شرجی شهرستان دیر-از خیلی قبل تر بخواهم بگویم در شهرستان دیر درس خواندم در دوران دانش آموزی همیشه دانش آموز نه تعریف از خود ولی مثبت و منضبط و درس خوان بودم. به جزء دوران دبیرستان که حال و هوای دخترانه و رفیق داشتم ولی در کل دانش آموز زرنگی بودم با رتبه ی خیلی خوب وارد دانشگاه شدم.
از علاقه خود به شغل معلمی بگویید:
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند؛ بنده در یک خانواده فرهنگی بزرگ شدم نان سر سفره ما نان گچ و تخته بود و همواره در رویاهای کودکی علاقمند به صحنه و البته به شغل معلمی بودم و معتقد هستم که معلمی علاوه بر همه خصوصیات که دیگران از آن یاد می کنند یک صحنه هست و معلم یک بازیگر؛ توانمند هم باید باشد و خلاصه براین شدم و تعجب خیلی ها را هم درپی داشت، تجربه را از خانواده در واقع با خودم داشتم، تصمیمم براین شد که از نظر مدارک علمی و تحصیلی هم توانمد شوم درس های مختلفی را گذراندم اتفاقا در مرکز آموزش وپژوهش های توسعه و آینده نگری هم دوره های آموزشی را هم گذراندم و وارد این حرفه شدم و الان چهار سال هست که عنوان آموزگار در بیادماندنی ترین پایه تحصیلی یعنی پایه اول ابتدایی با کودکان کلاس اولی، شش هفت ساله سرکار دارم، عشق می ورزم به این کارو افتخار می کنم و خدا روشکر عشق و تجربه و علم را به کارگرفتم در راستای موفقیت فرزندان این سرزمین، که موفقیت آن ها، موفقیت من هست، گام برداشتم.
از نظر شما معلم موفق کیست و چه ویژگی هایی دارد؟
من همیشه می گویم معلم موفق کسی هست در مقطع ابتدایی که یک مادر مهربان و اما قاطع برای دانش آموز باشد. مهربانی به تنهایی کارساز نیست در کنار مهربانی باید قاطعیت هم باشد تا بتواند حرفش برش داشته باشد. و بتواند عملیات تدریس در کلاس را پیاده کند. یک معلم خصوصا در پایه اول ابتدایی باید صبری فراتر از مادر نیاز دارد؛ چرا که باید جرأت و جسارت مداد گرفتن، را دست کودکان نشاندن به آن ها بدهد. ما همه می بینیم که یک کلاس اولی وقتی فارغ التحصیل می شود و می رود دوم برای او جشن الفبا می گیرند. بنده با توجه به این که مجری صحنه هستم می گویم که من می دانم که این معلم چه زجری کشیده که تا این روز شما دست می زنید و می گویید جشن الفبا مبارک -چرا که کودکان کلاس اولی وارد دنیایی می شوند از دلبستگی خانواده جدا شدن این معلم باید به آن ها امنیت و آرامش بدهد. حالا در کنار این ها یک آموزش سخت هم در پی دارد، چرا سخت ؟کلاس اول پایه سختی هست چون که بچه ها حروف الفبا را یاد می گیرند ودر جاده سواد آموزی قرار می گیرند. خشت اول را معمار(معلم) باید به گونه ای خوب بچیند یعنی نه اینکه دانش آموز را توانمند کند بلکه باید ارزش کلمات را هم به او یاد دهد. یک معلم موفق باید احترام به مادر را در بچه ها نهادینه کند، لذا به عنوان خواهر کوچک یا دوست به همکارانم توصیه می کنم هر کس وارد کلاس اول می شود، صبوری، مهربانی، قاطعیت، علم و روانشناسی همه را با هم داشته باشد تا بتواند یک دانش آموز خوب تربیت کند.
با توجه به شرایط کرونایی درباره روش های نوین تدریس بفرمائید و شما برای تدریس به دانش آموزان از چه روشی استفاده نموده اید؟
کرونا در کنار همه آثار منفی، آثار مثبت که داشت ما را وادار نمود که در شرایط سخت هم راهی برای موفقیت پیدا کنیم. و آن شعار آموزش تعطیل نیست را به معنای واقعی به اجرا درآوریم، نرم افزارهای بسیاری وارد بازار شد یا بودن الان معروف تر شدند. آن چه معلم در فضای کلاس و از آموزش چهره به چهره منتقل می کرد قطعا این گوشی ها و سیستم ها توانایی انتقال آن را ندارند ولی خب می گویند راهی نیست وقتی راه ها کم هست، باید آن راهی را که بهتر از همه هست انتخاب کرد و مأیوس نشد؛ ما هم سیستم های نرم افزاری استفاده کردیم، فضای خانه را به فضای کلاس درس تبدیل کردیم، بنده یک تابلویی در وسط سالن خانه ام روی دیوار نصب کرده ام حتی به دلیل علاقه ام به کودکان، دکور منزل را که برای هر خانمی مهم است رها کرده و دکور خانه من در حال حاظر فرفره و بادبادک است. مشکلی هم نیست وقتی من حتی از تریبون خانه تدریس می کنم بچه ای که دارد من را می بیند باید احساس کند کلاس درس است. و حال و هوای کلاس به او القا شود.
دشواری های کار معلمی از نظر چیست؟
افراد مختلف، از دشواری ها تعابیر متفاوتی دارند. یک مادر در دوران بارداری دشواری هایی تحمل می کند این را ما دشواری می بینیم ولی برای یک مادر شوق و عشق است و اصلا دشواری نمی بیند؛ همه لحظه ها سراسر شیرینی است. یک معلم عاشق به کار، یک معلم توانمند دشواری کم دارد و آن دشواری نیز برای معلم شیرین است. سال قبل کرونا وقفه ای در دیدار معلم و دانش آموز به و جود آورد در پایان سال من یک صحبتی را در قالب دکلمه ارائه دادم. گفتم: به خستگی هایم در هنگامه ظهر قسم، هنوز دلم برایتان می تپد .خیلی ها گفتن چه می گویی؟ گفتم: خستگی های یک معلم در ظهر هم مقدس است این را الان نمی خواهم شعار بدهم، معلمان می دانند که من چه می گویم. معلم کلاس اول ابتدایی در روز یک کلمه را بیست بار بخش کند و چهل بار آن کلمه را صدا بکشد تا دانش آموز را با خود همراه کند . قطعا در پایان روز خستگی دارد و این خستگی بس شیرین است.
در کلاس اول ابتدایی استعداد بچه ها کشف می شود در راستای شکوفایی این استعداد ها چه کاری انجام شده است؟
اتفاقا خدا را شاکرم که در سال قبل یک آزمون سخت را در واقع در معرض دید همگان به اجرا در آوردم. تابستان در حرم امام رضا (ع) بودم تصمیم گرفتم که رفتم بوشهر با بچه ها مشاعره ی رضوی کار می کنم. افرادی که دور من بودند می گفتند که چرا همیشه از محال ها صحبت می کنی؟ می گفتم: شدنی است با توکل بر خدا، ان شاءالله که می شود. و از مهر ماه سال قبل بنده شروع کردم مشاعره ی رضوی (اشعاری را در وصف امام رضا (ع) با بچه های کلاس اولی خودم کار کردم و در آبان ماه که شهادت امام رضا (ع) است بچه ها قریب به چهل بیت در قالب مشاعره، کل کلاس، همه از حفظ داشتند. و اتفاقا در سیمای استانی هم به اجرا گذاشته شد. این مشاعره توانمندی بود در نگاه اول، مشاعره هست ولی در لایه های زیرین کمک می کند به افزایش اعتماد به نفس بچه ها؛ و تقویت فن بیان و همچنین باعث افزایش تمرکز و تقویت حافظه را هم به دنبال دارد.
رفتار شما نسبت به دانش آموزان و نحوه برقراری ارتباط با آن ها چگونه است؟
بنده از سیستم تشویق استفاده می کنم و معتقد هستم که تشویق به کودکان بال و پر می دهد. حتی به بزرگسالان هم حس و حال خوبی می دهد. تشویق کمک کننده هست ولی باید سیستم تشویقی مثبتی را داشته باشند. روز اولی که دانش آموزان سرکلاس می آیند از آن ها می پرسم دوست دارید در آینده چه شغلی داشته باشید؟ هر دانش آموز شغلی را انتخاب می کند که بهشون گفته می شود یک اطلاعات محدودی راجب شغلی که انتخاب کردید بدست بیارید و به دوستانتان توضیح دهید.همه ی این کارها برای این است که روز اول که دانش آموزان به خانه بر می گردند سوای اینکه یک مداد و پاک کن گرفتند یک انگیزه داشته باشند که فردا با انگیزه برگردند. دوم اینکه برای حضور و غیاب بچه ها از شعر استفاده می کنم.اشعاری که با توجه به روحیه ی بچه ها باشد.کارهای تیمی که صورت می گیرد. همه ی این اقدامات باعث می شود که بچه ها شوق به حضور داشته باشند.
نحوه ایجاد تعادل با دانش آموزان با سطح هوشی متفاوت به چه صورت برقرار می کنید؟
با توجه به اینکه ۵ انگشت هم اندازه هم نیستند و ابدا که دانش آموزان یک کلاس هم ضریب هوشی یکسانی ندارند. از وضعیت خانوادگی مالی، اجتماعی یکسانی برخوردار نیستند ولی وظیفه ی ما هست که یک تعادل نسبی برقرار کنیم. از نظر مالی ما یک قلک هدیه در کلاس البته با هماهنگی والدین طراحی می کنیم. که روزانه و یا هفتگی یه مبلغی در این قلک می اندازند و این مبلغ در راستای نیازهای مالی بچه ها صرف می شود. مورد دیگر که ای کاش در همه ی مدارس اجرا می شد: یکسان سازی پوشش، حتی یکسان سازی لوازم التحریر باشد. با توجه به اینکه بچه ها از معلم تقلید می کنند و من به عنوان معلم از ساده ترین نوشت افزار ها استفاده می کنم تا بچه ها از معلم خود الگو بگیرند.(این از لحاظ مالی).
از نظر هوشی هم راهکار هست؛ با توجه به اینکه کودکان خصوصا در پایه اول اختلال یادگیری دارند. نقش معلم در اینجا باید این باشد که راهکار ارائه کند. بطور مثال دانش آموز من بزرگ می نویسد، که اینجا از راهکار محدود نویسی استفاده می کنیم به جای اینکه فقط بهش گفته شود کوچیک بنویس؛ راهکار محدود نویسی هم با این صورت که کادر بکشی و گفته شود که در این کادر ۳ کلمه بنویس. کودک به مرور راهی به جز تنظیم خودش با محیط ندارد. ولی مشروط براینکه من معلم مشکل کار بدونم کجاست و در ادامه راهکاری برای رفع این مشکل داشته باشیم. با اینچنین کارهایی می توان برای برقراری تعادل؛ دانش آموزان را بهم نزدیک کرد.
نقش مشارکت والدین در امر تدریس شما چگونه بوده است؟
آموزش دوتا بال دارد؛ یک بالش معلم و بال دیگر آن خانواده هست. اگر این دو بال باهم به پرواز درآمد کودک به مقصد خواهد رسید. معلم می تواند خانواده ها را با احترام با خودش همراه کند. روز اول جلسه ای که گذاشته می شود به خانواده راجب روش تدریس به آن ها می گویم. در واقع راهکار در کنار نظم و برنامه و احترام و دوستی می تواند خانواده ها را با شما همراه کنید.
یکی از خاطرات به یاد ماندنی و تدریس خود را برای خوانندگان نشریه بفرمائید:
شغل معلمی سراسر خاطره هست خصوصا که با بچه ها سر و کار داشته باشی؛ نزدیک ترین خاطره را بخواهم بازگو کنم مربوط به همین اواخر بود که برای تدریس در فضای مجازی به همراه نیاز داشتم؛ کودکی که کمکم کند تا بتوانم کار تدریس را پیش ببرم. برای همین از همسایه مون درخواست کردم که دخترش را با من همراه کند. اما با توجه به اینکه شاگردان من پسر بودن و برقراری این ارتباط بین آن ها سخت بود و از دختر همسایه خواستم که شبیه پسرا لباس بپوشد و داشتیم خوب پیش می رفتیم و من اسمش را امیر صدا می کردم که لحظه آخر تدریس تمام شد و من یکدفعه گفتم خب آوا از دوستانت تشکر کن که یک مرتبه متوجه شدم آوا گفت خاله من امیر بودم .... و خب این هم از خاطره ما در آموزش آنلاین.
سخن شما با مدیر کل آموزش و پرورش استان در زمینه ی حمایت از معلمین بفرمائید ؟
بنده بعنوان عضو کوچیک از این جامعه؛ در گام اول از گام های مثبتی که برداشته شده تقدیر و تشکر می کنم. در گام بعدی باید بگویم که زیر سازی ها در سال قبل می شد که بهتر فراهم شود، سال قبل ما فرصت چند ماهه داشتیم از ۲ اسفند مدرسه حضوری متوقف شد. می شد سال قبل زیر سازی هایی انجام شود که این سیستم ناشاد گریبانمان را نگیرد و یا اگر کنارمان هست به شکل بهتری کنارمان باشد. چون من معلم هستم، سختی آن را به جان می خرم می گویم کارم و وظیفه م هست ولی خانواده؛ مثل من فکر نمی کند. ولی خب خدمات خوبی هم انجام شده و ان شاءالله که این مسائل هم حل شود.
مسئله ی دیگری هم که هست که من خودم بهش اعتقاد دارم؛ ای کاش همانطور که لباس فرم برای مدارس تبیین می شود؛ نوشت افزار هم ای کاش فرم داشت. چون بچه ی ۶ و ۷ ساله نقشی در این مسائل ندارد و بیشتر مادیات مطرح هست. که ای کاش بشود سیستم عادلانه ای برقرار شود.
ضمن عرض تشکر از شما بابت گفت و گوی صمیمی که داشتیم؛ اکر بعنوان سخن پایانی مطلبی مورد نظرتان هست، بفرمائید:
معلمی عشق است و باید عاشق این کار باشی؛ و می گویم خدایا تو چنان کن سرانجام کار / تو خشنود باشی و ما رستگار؛ از شما هم خیلی ممنونم بابت این فرصتی که در اختیارم قرار دادید.موفق باشید و پایدار.
سردبیر:
سهیلا سلطانی زنگلانی
عکاس:
فاطمه سلطانی زنگلانی
نظرات
0