بسم الله الرحمن الرحیم
هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، خلبانان شهید و ایثارگر بسیاری را به انقلاب اسلامی و کشورمان تقدیم کرده است که سرهنگ خلبان محمد علی حسین یار یکی از این رزمندگان دریادل است .
جناب سرهنگ حسین یار عزیز با شروع دفاع مقدس و تهاجم رژیم بعثی عراق به کشورمان همانند سایر همرزمانش وارد جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در هشت سال دفاع مقدس پرواز های بیشماری را علیه مواضع و استحکامات دشمن انجام داد.
به مناسبت هفته دفاع مقدس توفيق یافتیم که در محضر استاد خلبان جناب حسین یار باشیم تا خاطراتی را از زبان ایشان به سمع و نظر همراهان عزیز نشریه دریاکنار برسانیم.
به نام خدا
عرض سلام و احترام دارم ، خدمت مردم عزیز ایران اسلامی و همچنین یادگاران هشت سال دفاع مقدس. بخصوص سرور ارجمند سرباز مدافع وطن سرهنگ خلبان جناب حسین یار
هفته دفاع مقدس رو محضر شما و همه همکاران و همرزمان گرامیتان و مردم آزاده ایران تبریک عرض می کنم.
*قبل شروع لطفا به طور کامل خوتان رامعرفی بفرمایید تا آشنایی خوانندگان محترم با حضرتعالی شکل بگیره...
بسم الله الرحمن الرحیم.
سرهنگ بازنشسته خلبان محمد علی حسین یار هستم متولد سال 1333در شیراز و در حال حاضر ساکن اصفهان هستم، متاهل و دارای ۴ فرزند سه دختر و یک پسر و همسرم فرهنگی هستند و فارغ التحصیل دانشگاه اصفهان با مدرک کارشناسی در زبان انگلیسی و همه فرزندانم همه متأهل و دارای مدارک عالیه هستند و بحمدالله چهار نوه هم دارم.
*جناب سرهنگ بفرمایید چه سالی و چگونه وارد ارتش و رسته خلبانی شدید؟
پس از اخذ مدرک دیپلم در سال 1353 وارد ارتش شدم و دوره آموزشی افسری را در تهران طی کردم و سپس برای ورود به دانشکده خلبانی هوانیروز به اصفهان منتقل شدم و برای طی دوره زبان انگلیسی در مرکز آموزش خلبانی هوانیروز گزینش شدم.
پس از فارغ التحصیل از دوره زبان انگلیسی،وارد مدرسه زمینی پرواز شده و پس از دو هفته دروس تئوری و موفقیت در آزمون وارد خط پرواز شدم. کلیه اساتید در آن مقطع آمریکایی بودند، بی اچ آی شرکت بین المللی بل و هر دانش آموزی که مهارت در زبان انگلیسی رو نداشت از دوره حذف می شد.
اولین هلیکوپتر آموزشی من جت رنجر یا همان هلیکوپتر 206 بود که برابر سیلابس آموزشی باید 120 ساعت باید با این پرنده پرواز می کردیم و در آموزش های زمینی پروازی قبول می شدیم تا به مرحله بعدی بتونم برسم و این اتفاق افتاد و مرحله اول 120 ساعت پرواز آموزشی به اتمام رسید.
و مرحله بعدی آموزش با هلیکوپتر یو اچ وان یا همان هلیکوپتر 205 بود که خوشبختانه این دوره را نیز با موفقیت پشت سر گذاشتم. و 80 ساعت نیز با این نوع پرنده پرواز کردم و در مجموع 210 ساعت دوره خلبانی من طول کشید و در سال 1355موفق به دریافت نشان خلبانی شدم در طول 30 سال خدمت دوره های زیادی را طی کردم که به چند نمونه اشاره می کنم:
*دوره خلبانی نجات از سانحه سال_1357
*دوره استاد خلبانی هلی کوپتر سال_ 1367
و دوره روش تدریس زبان انگلیسی که در سال 1374 طی کردم
*شروع جنگ تحمیلی کجا تشریف داشتید و چگونه از حمله ارتش بعث عراق باخبر شدید؟
و اقدام اولیه تان چه بود؟
زمان شروع جنگ من تازه از پایگاه برگشت بودم منزل که هلیکوپتر آماده باش آمد بالا سر منزل واعلام آماده باش کرد که من همان موقع بلافاصله رفتم پایگاه و مطلع شدم عراق به کشور عزیزمان ایران حمله کرده و افسر عملیات چندین شماره هلیکوپتر به من داد که اینها رو باید به تنهایی منطقه پراکندگی کوهستانی در اطراف پایگاه ببرم که در صورت حمله هوایی دشمن، این وسیله های پروازی ما آسیب کمتری ببینند.
*در طول دفاع مقدس درچه مناطقی خدمت کردید و ماموریت های محوله چگونه انجام می گرفت؟
و از این لحظه به بعد تمایل دارم گفتگو یکطرفه از جانب شما ادامه داشته باشه، خواهشمندم در خلال خاطرات از دوستان و هرزمان شهید هم یادی کنید تا ادای دینی باشد بر مجاهدت این عزیزان. بفرمایید...
اولین ماموریت من در آبان ماه سال 1359از اصفهان با هلیکوپتر به پايگاه مسجدسلیمان بود که یک شب هم آنجا استراحت کردیم و در پایگاه هوانیروز مسجدسلیمان فردا صبح پس از توجیه عملیات به سمت اهواز پرواز کردم در بین راه از طریق رادیو اطلاع پیدا کردم که یک فروند هلیکوپتر شکاری کبری سانحه زده و وقتی رسیدیم فرودگاه اهواز با خبر شدیم که دوتا از همرزم هامون از دوستانمان به شهادت رسیدند.
سرلشگر خلبان شاهرخ آذین و سرلشگر خلبان شهید علی نصیری رستمی روحشان شاد...
در منطقه عملیاتی اهواز ماموریت پیدا کردیم با یک تیم آتش سنگین یعنی با سه فروند هلیکوپتر کبری و یک فروند هلیکوپتر 214 هلیکوپتر نجات نامگذاری می شه و در منطقه عملیاتی سوسنگرد عملیاتی که طراحی کرده بودند به نام عملیات کرخه کور معروف شد.
اون سه فروند کبری در حال تک بر علیه تانک های دشمن بودن که یک فروند از هلی کوپتر های ما توسط پدافند هوایی عراق مورد اصابت قرار گرفت و هلی کوپتر سانحه داد و آتش گرفت، به محض اینکه من آتش هلیکوپتر رو دیدم سریع با تیم نجات که داخل هلیکوپتر بودند رفتیم و هر دو خلبان را سوار کردیم و به سمت اهواز برگشتیم تا مجروحان رو به بیمارستان منتقل کنیم.
این خلبانها یکی شان خیلی آسیب دیده بود به نام، سرتیپ جانباز خلبان اسفندیار مرادی و پای راستش از ناحیه زانو قطع شده و داخل هلی کوپتر مانده بود چون ما زیر حجم آتش سنگین دشمن بودیم پای هلیکوپتر نمی توانستیم خیلی معطل بشویم و خیلی سریع باید از منطقه خارج می شدیم
ولی خوشبختانه این سرتیپ خلبان جانباز به آلمان اعزام شدند و با گرفتن پای مصنوعی تا سال 82 به پرواز خودشون در پايگاه های مختلف ادامه دادند.
من در طول این هشت سال دفاع مقدس در مناطق زیادی حضور داشتم و آبان ماه سال 59 که گفتم عملیات کرکوک بود بهمن ماه سال 61در عملیات های نامنظم در کردستان که ما محل استقرار مان در سقز بود و پرواز عملیات مون سقز بانه سردشت بود و آذوقه رسانی و مهمات رسانی به گروههایی که در قله ها ی مختلفی مستقر بودند برای برقراری امنیت در کردستان.
در اسفندماه سال 62 در عملیات خیبر منطقه عملیاتی جزایر مجنون حضور پیدا کردم که هفت سانحه در آن عملیات داشتیم و یک نفر به شهادت رسید به نام سرتیپ خلبان شهید ترابی نژاد. در حال برگشت پرواز هلی برن شبانه بود از جزایر مجنون در منطقه جفیر سانحه داد و به شهادت رسید.
در شهریورماه سال 64 عملیات قادر در منطقه عملیاتی غرب اشنویه کردستان تحت نظر قرارگاه شمال غرب که در ارتفاع به نام کلاشین مسقر بودم من در این عملیات یک ماموریت ویژه برون مرزی با سپهبد شهید صیاد شیرازی داشتم که قبل از عملیات ایشان درخواست یک فروند هلیکوپتر داشتن که من معرفی شدم به این عملیات مهم برون مرزی و با ایشان پرواز کردیم و رفتیم در خاک عراق، چند نفر از افراد نفوذی که ایشان اعزام کرده بودن برای جمع آوری اطلاعات، ایشان اطلاعات را از آنها گرفتن و بلافاصله سوار هلیکوپتر شدیم و باسرعت به قرارگاه برگشتیم و شکر خدا با سلامت ایشان را در قرارگاه کلاشین پیاده کردم و برگشتم به منطقه عملیاتی هوانیروز به نام بیم زرته در اشنویه.
فروردين ماه سال 66 عملیات کربلای 10 آنهم باز در غرب بود در کردستان و در منطقه عمومی سردشت.
این عملیات هم چند نکته مهم داشت که حالا فرصت پرداختن به آنها نیست.
در مهرماه سال 66 عملیات نصر 8در غرب که در محل استقرارمان سقز بود در بهمن ماه 66 عملیات بیت المقدس 2 اکثر پروازهای ما در اطراف سلیمانیه بوذ در خاک عراق. قرار بود ما یک سری نیرو و مهمات ترابری کنیم برای کردهایی که با جمهوری اسلامی همکاری می کردند، برای یک عملیاتی که تقریبا بتوانیم سلیمانیه رو تصرف کنیم.
*و در پایان اگر نکته ای وجود دارد بفرمایید.
**خب خیلی متشکرم از دست اندرکاران رسانه دریاکنار استان بوشهر امیدواریم که توانسته باشم خاطراتی را از سالهای دفاع مقدس برای همراهان و خوانندگان عزیز بازگو کرده باشم. امیدوارم که مورد استفاده قرار گیرد
شما را به خدای بزرگ می سپارم خدا نگهدار.
*بنده نیز از شما به خاطر اینکه دعوت ما را پذیرفتید بسیار تشکر می کنم.
فقط قولی به ما و همه خوانندگان عزیز بدهید که این گفتگوها هم از طرف شما و هم سایر همرزمان ادامه داشته باشه.
با تشکر.
التماس دعا
نظرات
0