وحید حاج سعیدی در یادداشتی نوشت: مهاجرت هنرمندان، ورزشکاران، مجریان، داوران، خبرنگاران و به طور افراد شناخته شده یا همان سلبریتی ها پدیدۀ غریبی نیست و در طول سال های گذشته تعدادی زیادی از افراد مشهور به دلایل مختلف شخصی یا حرفه ای، جلای وطن نموده اند. در ادامه برخی از آنها زندگی معمولی در پیش گرفتند و عده ای نیز زندگی شان توام با رفتارهای سیاسی همراه شد و به اصطلاح به چهره اپوزیسیون تبدیل شدند.
اما حوادث و رویدادهای اخیر به ویژه دگردیسی عقیدتی و ایدئولوژیک بسیاری از سلبریتی ها پس از مهاجرت ( یا حتی بدون مهاجرت که منجر به دستگیری یا دستکم ممنوع التصویری آنها شده است) در تقابل با جمهوری اسلامی، نظام، حاکمیت و یا هر نام دیگری که بتوان بر این ساختار نهاد، نشان داد بسیاری از افرادی که در همین مدیوم و هماهنگ با مولفه ها و اقتضائات ساختار حکومتی به جایگاهی رسیده اند، به هیچ عنوان معتقد به مبانی و اساس آن نبوده و نیستند.
جایگاهی که به لحاظ اقتصادی و اجتماعی تا جایی قابل اعتنا و پر و پیمان است که امکان مهاجرت به هر جای کره خاکی را فراهم می سازد؛ بخصوص اگر ته رنگ و لعاب سیاسی هم داشته باشد.
ناگفته نماند یافتن بهانه برای رفتن، بهانه است و در طول سالیان شاهد بوده ایم که بسیاری از این جماعت خیلی ناگهانی «به رفتن گرفتند ساز» و اگر می بینید این بار جماعتی اعتراضات مردمی را بهانه کردند و برای رفتن تار موی مهسا امینی را نردبان ساختند، زیر بار هزینه های زندگی لاکچری خود و فرزندان شان زائیده بودند و منتظر پر شدن چَپ شان بودند!
آنچه در این میان آشکار است زیر و رو بازی کردن جماعت سلبریتی و رودست خوردن نهادهای رسانه ای نظیر صداوسیما و نهادهای حاکمیتی مانند سازمان تبلیغات، حوزه هنری، شهرداری، بنیاد فارابی و... یا همان دروازه های شهرت است که سالیان مدید پولهای هنگفت و میلیاردی را به بهانه سرگرم یا شاد ساختن مردم، خرج جماعتی بعضاً کم سواد و میان تهی کردند تا به زعم خودشان در بزنگاهها به کارشان بیایند. ناگفته نماند متولیان امر تنها به پرداخت دستمزدهای آنچنانی بسنده نکردند و در امورات معنوی و اخروی نیز برای این عزیزان سنگ تمام گذاشتند. از اعزام به حج و مسابقات جام جهانی گرفته تا بخشش های مالیاتی و وام های کم بهره و واکسن های بدون نوبت و ...
طرفه اینکه مسئولان شبکه های پربیننده، همیشه و همین روزها نیز این اعداد و ارقام بخششی را خیالی، خنده دار و گاه دروغین می پندارند تا جایی که معتقدند نیاز به واکنش هم ندارد! اما در عمل شاهد زندگی های لاکچری و نامتعارف افراد شناخته شده در قاب جادویی و پرده سینما هستیم.
کاری با رفتار غیر حرفه ای سلبریتی ها در انتخاب گزینه های مهاجرت یا پشت کردن به میهن و نظام و ... نداریم چرا که آنها مسیرشان را مهندسی شده و موشکافانه با توجه به اعتقادات نداشته شان به نظام انتخاب کردند و با پول های بادآورده ای که به بهای سرگرم ساختن مردم به پایشان ریخته شد، علاوه بر ساخت یک زندگی مجلل و کسب جایگاه اجتماعی قابل قبول، در اولین فرصت مناسب، ترک وطن کرده یا می کنند! روی سخن با مسئولانی است که نتوانسته اند در طول این سال ها شناختی حتی نسبی از جماعتی به دست بیاورند که همواره سبک زندگی، پوشش ، آرایش، ادبیات و اظهار نظرات گاه و بیگاه شان در باب موضوعات مختلف، موید این مطلب بود که این جماعت دلبستگی به نظام و آرمان های آن نداشته و ندارند. در حالی که همواره رسانه ها و کارشناسان از تضاد در رفتار و گفتار و سبک زندگی سلبریتی ها گلایه داشته و آن را متضاد با ماهیت شخصیتی این افراد عنوان کردند.
در چنین رویکردی انتظار طرفداری از نظام توسط مجری ای که در رسانه ملی به اعلی درجه چادر چاقچور می کند ولی کمی آن سوتر در بلاد کفر شرب خمر می کند، کمی خنده آور به نظر می رسد! لعنت به لنزهایی که از راه دور هم مارک روی بطری ها را نمایان می سازند!
آیا مسئولان نظارتی هیچگاه با خود فکر نکردند بازیکن، مربی، هنرپیشه، مجری و ... که در پارتی های شبانه مختلط و آنچنانی دستگیر می شود و یک ساید یخچال ساید بای سایدش از مسکرات آکنده است، چگونه می تواند در بزنگاه از نظام حمایت کند؟! این دست اسطوره در بزنگاه نه تنها نظام را یاری نخواهد کرد بلکه «آنچنان را آنچنان تر می کند»!
وقتی فلان مدیر اسبق باشگاه سرخابی در برنامه زنده اعلام می کند که در خودروی مدیران باشگاه ها همیشه چند سند ملکی وجود دارد، چه انتظاری از این ظرفیت ( به زعم آقایان) در حمایت از آرمان های نظام داریم؟
هنوز بوی گند فایل صوتی بازیکن تیم ملی که اتوبوس تیم ملی را به مکانی برای قرار تبدیل کرده بود در فضای مجازی به مشام می رسد و هر از گاهی اخبار دستگیری بازیکنان ملی پوش و هنرمندان و ... به بهانه های اخلاقی و اقتصادی و .... در صدر اخبار قرار می گیرند!
ای کاش گاهی اوقات مسئولان با شهامت از پادرمیانی ها، ریش سفیدی ها و لاپوشانی های اخلاقی، اقتصادی، منکراتی و منشوری که در قبال سلبریتی ها روا شد نیز سخن به میان بیاورند. ریش گرو گذاشتن هایی که هنوز هم ادامه دارد و آخرین نسخۀ آن منجر به اکران «فرار به سوی پیروزی» شد! البته نه «فرار به سوی پیروزی» جان هیوستون بلکه فرار به سوی پیروزی «حمید فرخ نژاد»!
یادمان باشد شهرام، بهرام، تقی، نقی، آقای ایکس و خانم ایگرگ آخرین بازمانده جماعتی نیستند که هویت و چهره روتوش کرده شان را در ورای لباس نظامی و بسیجی، ظاهر متشرع و محاسن انبوه، لباس روحانیت، حجاب برتر و ... پنهان می سازند و در اولین فرصت به ریش همه پوزخند می زنند. اینجاست که مسئولان رسانه ها و دروازه های شهرت باید پاسخگوی افکار عمومی و این خسران سرمایه و منابع باشد. رسانه ای که سال ها با حصارهای بلند تبعیض و گیت های نخبه کشی و سلبریتی پروری، مانع از تحقق آرزوهای جوانانی مستعد، متعهد، خلاق و وطن پرست شد و انتشار هر فیلم و کلیپ و صوتی را به دریافت مجوز از سوی دست اندرکارانش گره زد، امروز در گرداب سلبریتی های خودساخته ای گرفتار شده که هیچگاه نشانی از وطن پرستی ( حمایت از نظام بماند) در رفتار، گفتار و سبک زندگی شخصی شان دیده نمی شود ولی در فیلم ها و سریال ها ... تا جایی که در توان دارند نقش بازی کرده و خرشان را دو سره کرایه می دهند!
اینکه انتظار داشته باشیم سلبریتی ها همواره تابع حکومت ها و در اختیار آنها باشند، روح و نفس هنر، ورزش، موسیقی، سینما و ... را زیر سوال می برد ولی اینکه در شرایط بحرانی هنرمند و چهره شناخته شده منافع ملی و تمامیت ارضی و ... را فدای مطامع شخصی خود کند نیز با هیچ آرمانی همپوشانی ندارد.
عبور از منافع ملی و قوانین مملکت (هر چند ممکن است این قوانین خوشایند عده ای نباشد) خط قرمزی بین المللی است که در هیچ کشوری عبور از آن به سادگی کشور ما نیست. کار تا جایی از خرک در رفته که حتی برخی از اینان تذکر شفاهی را نیز در خصوص رفتار و گفتارشان بر نمی تابند. جایی که ترانه علیدوستی در مصاحبه با BBC گفته بود ما وقتی در جشنوارهها حرفی می زنیم بعد از برگشت احضار میشویم و تذکراتی به ما داده میشود!
اما این نیز تحفه است که هر گاه سخن از حقوق های کلان و دستمزدهای میلیاردی به میان می آید این بزرگواران در کنار حکومت و حاکمیت از ایفای نقش شهید، روحانی، محجبه، بسیجی، فرمانده سپاه، نیروی امنیتی... هیچ ابایی نداشته باشند ولی آنجا که صحبت از تغییر حکومت و تجزیه و براندازی می شود در جاده تهران – قم، چمدان به دست، پای پرواز استوری زن، زندگی، آزادی بگذارند و یا از روی کاناپه در ینگه دنیا مردم را تشویق به ایستادن در برابر حاکمیتی کنند که تمام شهرت و دار و ندار شان را مدیون همان حکومت و رسانه هایشان هستند!
نظرات
0