آخرین اخبار
نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
دکتر فردین احمدی مدیر مسئول انتشارات بین المللی حوزه مشق و استاد دانشگاه

نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

 

 

دکتر فردین احمدی مدیر مسئول انتشارات بین المللی حوزه مشق و استاد دانشگاه:

 

اینکه انسان بدون انجام دادن هیچ تلاشی و نداشتن پشتکار به موفقیتی دست پیدا نمی کند یک امر کاملا بدیهی می باشد، این ضرب المثل نیز بازگو کننده همین موضوع است. در ادامه به بررسی سایر مفاهیم آن می پردازیم.

 

 

۱- برای رسیدن به هدف و آرزویی که در ذهن داریم باید ریاضت کشید و نمی شود یک شبه به هرچیزی که می خواهیم برسیم.

 

۲- بهای موفقیت را بپردازید؛ رسیدن به هر خواسته ای بهایی دارد.

 

 

۳- زندگی قانون نانوشته ای دارد که می گوید در مسیر زندگی با تحمل و سختی به موفقیت می رسید، بدون زحمت فقط حسرت عاید شما می شود.

 

۴- موفقیت اصلا شانسی به دست نمی آید و مانند هر چیز دیگری شرایط و قوانین خاص خودش را دارد و در این بین تحمل سختی انسان‌ها بیشترین تفاوت را بینشان ایجاد می‌کند.

 

 

سال ها قبل در ایران پادشاهی حکومت می‌کرد که به اهمیت آموزش و تربیت پی برده بود. ولی عیبش این بود که این سلطان تنها تعلیم را برای پسرش که ولیعهد خودش بود، لازم می‌دانست.

 

 

شاه مدت‌ها به تعقیب یک آموزگار خوب و باسواد بود که بتواند تعلیم پسرش را با اطمینان به او بسپارد. معلم‌های مختلفی آمدند و رفتند، سرانجام شاه از وسط این همه معلم، مردی را انتخاب کرد و به او قول داد، اگر بتواند پسرش را به خوبی تعلیم دهد ثروت قابل توجهی به او خواهد داد.

 

معلم قبول کرد که خواسته‌ی پادشاه را به بهترین نحو انجام دهد. فقط به این شرط که آموزگار حق داشته باشد، مشکل گیری‌های لازم و حتی تنبیه به موقع را برای ولیعهد انجام دهد. سلطان با اینکه خیلی پسرش را دوست داشت اما آگاه بود که او باید برای سوادآموزی شدیدا کوشش کند.

 

پسر پرنس در سن کم به این معلم سپرده شد تا مورد تعلیم و پرورش قرار گیرد. هر روز از طرف آموزگار تکالیفی به او سپرده می‌شد که او موظف بود آنها را اتمام دهد و اگر اتمام نمی‌شد آموزگار به شدت با او را تنبیه می کرد.

 

در حیاط قصر درخت آلبالویی بود که یک شاخه از آن را معلم کنده بود و به شکل ترکه‌ای در دست داشت اگر ولیعهد سؤالات معلم را اشتباه جواب می داد، یک ترکه می‌خورد.

 

پسر شاه چندین بار از سختگیری معلم نزد پدرش شکایت کرده بود. ولی شرطی بود که پیش از آغاز شغل پدرش پذیرفته بود و نمی‌توانست قولش را برهم بزند.

 

 

البته والد می‌دید که این دشوار گیری‌ها چقدر سودمند بوده و پسرش در آموزه روز به روز پیشرفت بیشتری می‌کند. پسر که می‌دید نمی‌تواند پدرش را قانع کند تصمیم گرفت معلمش را عوض کند.

 

چندین سال گذشت تا کم کم پسر به سنین جوانی رسید. او تقریباً توانسته بود تمام علوم زمانه را از آموزگار خود بیاموزد، شاه که از عملکرد آموزگار خیلی راضی بود، ثروت قابل توجهی به آموزگار بخشید و او را راهی خانه‌اش کرد.

 

 

جانشین شاه با رفتن معلم گمان می کرد که دیگر سختگیری در کار نیست ولی مدتی نگذشته بود که با دستور شاه پسرش آماده تعلیم اصول نظامی شد. پسر اول خیلی ناراحت شد ولی کمی که گذشت متوجه شد تعلیم نظامی با تنبیه همراه نیست.

 

چون فرماندهان نظامی مراعات مقام و رتبه‌ی او را بعدها می‌کردند و بزرگداشت خاصی برای او قائل بودند. این رفتار مهربانانه‌ی آنها مایه شده بود او روز به روز کینه‌ی بیشتری نسبت به معلم کودکی‌اش پیدا کند.

 

بالاخره شاه مرد و پسرش جانشین او شد. چند روزی از تاجگذاری نگذشته بود که یک روز وقتی شاه جوان در حیاط قصر در حال قدم زدن بود، ناگهان چشمش به درخت آلبالو افتاد و تمام ترکه‌های آلبالویی که در کودکی از معلمش خورده بود یادش آمد.

 

 

شاه جوان با خود فکر کرد حالا که قدرت را در دست دارد کینه خواهی کند و چند ضربه ترکه آلبالو به معلمش بزند. نگهبانی را به دنبال معلم فرستاد، نگهبان به منزل معلم رفت و گفت: شاه اجازه فرمودند هرچه سریع‌تر خویش را به کاخ برسانید.

 

آموزگار که خبر تاج گذاری پسر شاه را شنیده بود پرسید: شاه با من چه کار دارند؟ محافظ پاسخ داد: نمی‌دانم. امروز که در باغ در حال قدم زدن بودند جلوی درخت آلبالو که رسیدند، نگاهی به درخت انداختند و به من گفتند بیایم و شما را به قصر ببرم.

 

معلم که از کینه شاه جوان نسبت به خودش مستحضر بود فهمید که شاه اکنون که که توان در دست اوست می‌خواهد کینه خواهی کند. معلم همینطور که به طرف قصر می‌رفت دید میوه فروشی آلبالوهای اخیر و قرمز رنگی را برای فروش گذاشته مقداری خرید و در جیب خویش ریخت.

 

به قصر که رسید رویت کرد شاگرد دیروزش که اکنون بر تخت سلطنت نشسته ترکه‌ای در دست دارد و به او لبخند می‌زند. درود کرد، شاه جوان پاسخش را داد و گفت: استاد کجا رفتید؟ چند سالی هست یکدیگر را ندیده‌ایم؟ بعد به ترکه‌ی آلبالو اشاره‌ای کرد و گفت: این را می‌شناسی؟

 

آموزگار پاسخ داد: چوب تازه‌ی درخت آلبالو است، بله می‌شناسم. شاه گفت: می‌دانی می‌خواهم با آن چه پیشه کنم. معلم که می‌دانست شاه می‌خواهد با آن ترکه چه بلایی سرش بیاورد، پیش دستی کرد و گفت: نمی‌دانم ولی بهترین کار این است آن را جایی بگذاری که همیشه آن را ببینی.

 

شاه گفت: چرا آن را جلوی چشم‌هایم بگذارم؟ معلم آلبالوها را از جیبش درآورد و به طرف شاه گرفت و گفت: این آلبالوها را می‌بینی چقدر زیبا هستند.

 

اگر درخت آلبالو گرمای تابستان و سرمای زمستان را توان نمی‌آورد نمی‌توانست چنین آلبالوی خوبی محصول دهد. شما شاگرد قدیم من هم اگر آن کل سعی و سختی را پشت راز نمی‌گذاشتید به این باسوادی و درک درک امروز نبودید.

 

شاه از این تشبیه خوشش آمد، لبخندی به معلم زد و از او درخواست کرد تا در دربار بماند و از وزیران شاه باشد. از آن پس ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمیشود به کسانی گفته می‌شود که در راه حیات با بردباری و سختی به کامیابی می رسند.

 

گفتنی است دکتر فردین احمدی در کارنامه خود ۱۰۰ کتاب و مقاله علمی به ارمغان آورده است. ایشان کار آفرین عرصه فرهنگ و هنر، ناشر برگزیده ایران نیز می باشد.

 

 

شناسه خبر : 13142
تاریخ : 1402/10/9 11:29:19
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/PFJOBV
نویسنده خبر :
X

🔶مهدی بیرانوند 
🔹متخلص به روژمان 
🔹نویسنده و روزنامه‌نگار لرستانی 
🔹بعنوان سرپرست نویسندگان و شاعران خانه ناشران ایران (حوزه مشق) و گروه کشف استعداد برتر ایران از سوی دکتر فردین احمدی انتخاب شد.

برچسب ها #فردین احمدی #حوزه مشق #مدیریت رسانه #معرفی کتاب #ضرب المثل #دریاکنار

نظرات

0
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.