محبوبه بوری در استان خراسان رضوی شهر مقدس مشهد؛ در حالی به دنیا آمد که در طی مدت زندگی جنینیاش در اعتراض به زندگی به شکم مادر طوری لگد میزد که خواب را از چشمان وی ربوده بود . وی انگار عادت دارد هر جایی که باشد سخت از آنجا دل بکند در هنگام زایمان اگر ماما وساطت نمیکرد؛ کبوتر جان مادر را مثل کفتربازی به آسمان میپراند. از این نویسنده کتابهایی با عناوین «یا ضامن آهو»؛ «بوی گل محمدی »که هر کدام شامل ۸ داستان کوتاه درباره قصههای حرم مطهر امام رضا(ع) هستند ؛« نجوا با محسن»؛ شامل ۸ داستان کوتاه در مورد شهدای عزیز، خانوادههای معظم آنها و «بلوکسیمانی» مجموعه ۳۸ داستان کوتاه اجتماعی میباشد به چاپ رسیده که همه این داستانها در طی چندین سال در روزنامه قدس و سایر نشریات منتشر شده است . هم چنین کتاب «نبودنت بودنم را بلعید»؛ که مجموعهای متشکل از ۱۹۷ کاریکلماتور میباشد و نیز کتاب« یادت همیشه میآید»؛ مجموعه دلنوشته و کاریکلماتور اوست که در سال گذشته منتشر شد .اولین کتاب وی در سال ۱۳۸۰با عنوان «یا ضامن آهو» و آخرین کتاب او «هر شب با خیالت برو بیایی دارم» است.وی از دوران دبیرستان نوشتن را آغاز کرد و از همان سالها به صورت پراکنده در روزنامهها و نشریات مختلف به عنوان خبرنگار و گزارشگر فعالیت میکرد . از سال ۱۳۷۸ به صورت رسمی با روزنامه وزین قدس همکاری خود را آغاز نمود و در صفحات مختلف «رواق» ؛«حرم »؛«زائر»؛«بانوان» و ویژهنامههای «بانوی آب و آینه» ؛ «پرونده» و فصلنامههای «زائر»و «حرم» ؛قلم میزند . بوری کارشناس پرستاری است و کارشناسی ارشد و دکتری خود را با هدف اینکه نوشتههایش عمق بیشتری داشته باشد؛ در رشته روانشناسی ادامه داد . او در حال حاضر در دانشگاه تدریس میکند و به طور جدی به نوشتن ادامه میدهد.
با هم چند کاریکلماتور از وی که در کتاب« هر شب با خیالت برو بیایی دارم»؛ به چاپ رسیده است را ؛ میخوانیم:
#هوایی هوای دونفرهای شدهام که در آن ؛ هوایی نفر سومی نباشی
#دست احساس زمختت؛ نخکش کرد روسری حریر دلم را
#آدمها میتوانند حتی بدون داشتن دو پای اضافی هم ؛ چهارپا باشند.
#پنجره بسته داغ رقص را ؛ به دل پرده گذاشت.
#بر روی برگههای خطدار نمینویسم تا کلماتم ؛ آزادی را تجربه کنند.
#تابستان طوری با ما گرم می گیرد که عطش زمستان؛ هلاکمان میکند.
#جنین در اعتراض به زندگی؛ به شکم مادر لگد میزند.
#چراغ چشمک زن خطرناک است؛ چون حواسش در پی عشق بازی ست .
#دروغهای شاخدارت؛ سرشاخمان کرد.
#با عشقش تصادف کردم ؛کاش بیمه ی حوادث داشتم .
#برای شانه کردن افکار پریشانم؛ نرم کننده لازم است .
نظرات
0