داستان از آنجا آغاز میگردد که دزدان هوایی یا جادوگران، لولا و مادرش را به قلعهای در تاریکیها میبرند که علت ربوده شدن، آشپزی خوبِ مادر لولاست. طی ترفندی لولا از دودکش آشپزخانه فرار میکند و پس از کشمکشها و چالشهای بسیار، موفق به شکست پادشاه که همان جادوگر بزرگ است میشود و در پایان مادر و لولا از بند رها میشوند.
داستان توسط نوجوانی پانزده ساله و هنرمند نوشته شده است که میتوان آنرا مزیتی بر دیگر نویسندگان دانست. داستان از کشش بسیار خوبی برخوردار است که خواننده را در جای خود مینشاند تا داستان به پایان رسد.
داستانی تخیلی که نوجوانان را ترغیب به کوشش و تلاش برای رسیدن به هدف میکند. در یک جمله میتوان مقصود نویسنده را از نوشتن این داستان چنین نوشت: لازمهی رسیدن به هدف، گذر از موانع بسیار است که ممکن است سد راه گردد.
پرنیان عزیز با قصهی زیبایش نشان داد که در آینده نه چندان دور از نویسندگان برجسته کشور خواهد شد که البته لازم است ایشان با مطالعه بیشترِ آثار بزرگان ایرانی و خارجی، تلاشی مضاعف در خلق داستانهایش طبق قواعد و اصول مربوطه داشته باشد.
شخصیت پردازی و همچنین فضاسازی داستان کمی ضعف دارد و لازم است داستان طوری نگاشته شود تا خواننده، آگاهی کامل از کاراکترها و همچنین فضای داستان داشته باشد.نقاشی زیبای کتاب، داستان را جذابتر کرده است، ولیکن کودکان و نوجوانان به نقاشیهای رنگی، بیشتر علاقمند هستند.
نظرات
0