گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
یه شب بعد از دوماه دوندگی بی نتیجه، بی خواب شدم .تا سحر اشک ریختم  و به خود شهید متوسل شدم.
گفتگوی صمیمانه با سر کار خانم معصومه شیرازی،نویسنده و خادم امام رضا«ع»

لطفا خودتون رو معرفی بفرمایید؟

معصومه شیرازی ،ساکن مشهد، مادر زائر حضرت معصومه بودن که غافلگیر درد شدن و من درحرم حضرت به دنیا آمدم .

 

اثارارزشمندتان بگویید؟

کتاب اولم ،عشق به رنگ الماس آبی درباره بچه ها ی هست که تحت حمایت خیرین بزرگ می شوند. داستان عشقی که در نهادینه وجودی بیشتر انسانها هست.داستان سپردن میوه دلت برای جبران حمایتی که شدی.داستان عشق.وفا. و بخشش همه ی سرمایه یک پدر هستش.

دومین اثر به اسم بنده سفارشی خدا که به تازگی ویرایش و تصویر سازی شده با  اسم جدید «باید برای عشق جنگید»سرگذشت مجروح قطع نخاع که بعد بیست و اندی سال در فراموشی به سر می برد.طی یه اتفاق جالب چیزی شبیه معجزه به عشق نوجوانیش می رسد و بعد با شلیک گلوله شهید می شود.

 

چه شد که وارد حوزه دفاع مقدس و زندگی نامه نویسی شدید؟

بر حسب یک اتفاق با خانم نسرین پرک نویسنده کتاب رویای بیداری اشنا شدم .ایشون ازمن دعوت کردن در نقد کتابشون شرکت کنم.علاقه من به حوزه دفاع مقدس آنجا رقم خورد.

 

در حال حاضر مشغول نوشتن چه اثری هستید؟

زندگی نامه شهید صبوری.و داستان کوتاه مستقل و مجموعه داستان کوتاه مشارکتی با دوستان نویسنده ام.

 

موقع نوشتن چه چیزی برای معصومه خانم چالش برانگیزاست؟

تجربه یک زندگی و داستان جدید.اینقدر ذهنم را درگیرمیکنه که شده ساعتها متوجه اطراف و اتفاق هایی که افتاده نشدم.مثل رفت و آمد اعضای خانواده.

 

در انتخاب آیا رتبه و مقام و یا معروفیت شهید برایتان مهم است ؟

نه اصلا .این ما نیستیم که شهدا را انتخاب کنیم این شهدا هستن که ما را انتخاب می کنند.طی تجربه میگم.اولین قصه زندگی شهیدان خوش قلب طوسی در ایام اربعین برام فرستاده شد.خواندم .داستان خیلی جالب و پر فراز و نشیبی بود ولی من جایگزین برای شیفت حرم امام رضا ع و امامزاده سید محمد را قبول کرده بودم و یک هفته تمام بین الحرمین در رفت آمد بودم و اصلا خانه نرفتم چون هر دو حرم نزدیک هم هستن.رئیس دفاع مقدس زنان قصه را گرفت و به کس دیگه سپرد.حتما شهید من را انتخاب نکرده بود. ونوشتن زندگینامه شهید صبوری را به من دادند.

 

برای نوشتن به شرایط خاصی نیاز دارید؟ مثلا سکوت اتاق کار یا حتی قلم خاص؟

در نوشتن اولویتم تمرکز است نه سکوت .من عاشق شلوغی و میزبانی هستم و یک شب در میان مهمان دارم حتی شده به صرف چای و میوه.معمولا در جمع خانواده می نویسم و هر خودکاری دم دست باشد.

 

چقدر از کتابخانه محل زندگی استفاده می کنید؟ آیا منابع و کتاب های مرجع مورد نیازتان در آنجا موجود است؟

در نزدیکی ما کتابخانه وجود نداره .گاهی از دوستان امانت میگیرم. برای خرید کتابی که دوستش داشته باشم بارها از پول لباس و کفش عید صرف نظر کردم و کتاب خریدم.

 

نوشتن از شهدا و کلا حوزه دفاع مقدس چه سختی هایی دارد؟

فقط باید در چهار چوب واقعیت بنویسیم و از تخیلی که به ساختار داستان یا روایت صدمه بزنه دوری کنیم.  گاهی پیش میاد جمله ای گفته و ثبت میشه که سبب ممیزی و عدم حق چاپ میشه متاسفانه .

 

آیا دستیابی به راههای ارتباطی با خانواده و دوستان شهید برای به دست آوردن اطلاعات آسان است؟

اگه سر مسئولین خلوت باشه میشه گفت بله ،راحته.خدا رو شکر من مشکلی تا به حال نداشتم.

 

تا به حال شده خانواده یا دوستی از شهید در روند نوشتن با شما همکاری و همراهی نکند؟ اگر بوده دلیلش چه بوده؟

برای من نه چون خودم شخصا به دیدنشون میرم و خواهش برای دیدار ،کارم را جلو می اندازد.

 

ایا موقع نوشتن از شهید تا به حال شده با او ارتباط بگیرید؟

بله. برای نوشتن از شهید تحقیقات و مطالعه و مصاحبه ام پیش نمی رفت و مدام نوشتن به عقب می افتاد.یه شب بعد از دوماه دوندگی بی نتیجه، بی خواب شدم .تا سحر اشک ریختم  و به خود شهید متوسل شدم. با بغض گفتم رمضانعلی جان خودت کمک کن ...من می خوام از مظلومیت و دست از معشوق زمینی کشیدنت توی سن کم و پیوستنت به معشوق واقعی بنویسم . 

 

چه توصیه ای برای نویسندگان جوان که جنگ را ندیده اما علاقمند به قلم زدن در این حوزه هستند دارید؟

کتاب های دفاع مقدس را بخوانند.مستند و روایت فتح که از آثار جنگ و جبهه هستش را نگاه کنند. در همایش راهیان نور شرکت کنند. تا جنگ را حس کنند. و درباره زندگی شهدا تحقیق کنند.

 

سخن آخر؟

اینکه باسالهای جنگ بزرگ شدم. قد کشیدم. در مسجد کمک بسته بندی بودم . و از کنار هر صندوق کمک به جبهه رد میشدم اگر کمک نمی کردم شرمنده می شد ،برای همین در یازده سالگی برای تولیدی راسته دوزی می کردم و کل پولم را در مسیر حرم در صندوق های که کنار خیابان بود می انداختم. با این فکر که من پدرو برادر ی ندارم که بجنگه پس باید خودم قدمی برای کشورم بردارم.

 

 

شناسه خبر : 8609
تاریخ : 1402/3/17 15:26:59
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/JQR3DI
نویسنده خبر :
X

🔶نرگس جودکی
🔹کارشناسی حقوق
 🔹نویسنده
🔹کسب مقام دوم فراخوان توتم و
داستان برگزیده فراخوان نامه گشوده و در حال چاپ در مجموعه مشترک 
🔹برگزیده دوره اول جشنواره مانا وفراخوان ذکر خیر 
🔹برگزیده پنج مرحله فراخوان مجله موفقیت وکسب مقام اول وچاپ هر پنج داستانک در مجله موفقیت
🔹کسب مقام در جشنواره یوسف
🔹کسب مقام اول داستان انقلابی استان البرز
🔹کسب مقام دوم در جشنواره ملی ملک الموت
🔹کسب مقام دوم در جشنواره ملی تحریر خیال
🔹کسب مقام اول در جشنواره ملی ذهن زرین
🔹کسب مقام دوم در جشنواره دلنوشته ای به سردار استان البرز واستان مرکزی و رادیو جوان
🔹عضو انجمن ادبی وهیت مدیره عصر جدید هشتگرد
🔹عضو انجمن ادبی سیمرغ و انجمن ادبی البرز
🔹کسب مقام دوم روایت عاشورایی از نهاد کتابخانه ها
🔹کسب مقام در چند نقد داستان کوتاه ودو کتاب ستاره ها می میرند و شهید مسیحی

 
 
برچسب ها #دریاکنار #مشهد #نویسندگی #حوزه دفاع مقدس

نظرات

0
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.