لطفا از خودتان برایمان بگویید؟
بنام عشق الهی
من زهرا شکری، متولد سال 1349 متولد شده اصفهان ، ساکن نصف جهان .از سنین کم نوشتن را خیلی دوست داشتم ولی در آن زمان راهنما یی نبود که من را هدایت کند به سمت چگونه نوشتن .خاله ی بزرگم که ارادت خاصی بهشون دارم .اهل خواندن بود و هر ماه مجله تهیه می کرد و می خواند .من هم از خاله جان اجازه گرفته و مجله های ماه های قبلش را تند تند ورق می زدم. تا برسم به قسمت داستانها و با ولع تمام شروع به خواندن می کردم .عاشق خواندن سرگذشت واقعی انسانها بودم .آن زمان هم کتابخانه در محل یا نزدیک خانه ی ما نبود . واقعا برای من کتاب به ندرت پیدا می شد ویک اتفاق جالبی که برام در آن زمان افتاداین بود که در سال 64 13 زن و شوهر جوانی همسایه ی جدید ما شدند .بعد از چند وقت که با مادرم سلام و علیکی داشتند .خانم جوان مادرم را به صرف چای دعوت کرد .اتفاقا برعکس همیشه که مادرم می گفت : حواست به بچه ها و غذا باشه تا بیام .اون روز گفت تو هم بیا با هم بریم .ومن با خوشحالی از این دعوت استقبال کرده و رفتم .بعداز تعارفات معمول وقتی وارد اتاقشان شدیم .در بدو ورود به اتاق ،چشمانم به چندین جلد کتاب توی طاقچه افتاد .مدام چشمم روی کتابها بود که خانم همسایه گفت کتاب دوست داری؟برق چشمان و لب های کش آمده ام گویا بود .گفت:«بلند شو برو کتابها رو ببین و اگر خواستی ببر بخوان .»
و من از خوشحالی به طرف کتابها رفتم و با لذت خاصی کتابها را ورق می زدم .واز همان روز، یک روز در میان یک کتاب امانت می گرفتم . سالها گدشت تا این که به واسطه ی یک دوست عزیزی وارد یک گروه مجازی و عضو شدم که در مورد نویسندگی بود .و از همان موقع یعنی سال 1399 به صورت جدی شروع کردم به خواندن و نوشتن .و به لطف خدا اولین داستان کوتاهم به نام تن پوش عروسکی در مجموعه ی مسافران البرز سال 14o1چاپ شد .و اولین کتابم که شامل 16داستان کوتاه است به نام گل بهارهمین امسال در انتشارات ناران به چاپ رسید .داستانکی برگزیده در فراخوان مجله موفقیت برگزیده و به چاپ رسیدداستانک دیکری در جشنواره رضوی برگزیده شد و اینجا باید یک تشکر ویژه داشته باشم از نویسنده ی مردمی ودلسوز خانم نرگس جودکی عزیز.
از چه سنی دست به قلم شدید؟
از دوازده سالگی می نوشتم .ولی مداوم نبود .نوشته هام گاهی شعر های بداهه بود.ولی اکثرا روزمره نویسی می کردم .
اولین و آخرین کتابی که خواندید؟
اولین کتاب افسون یک نگاه بود .آخرین کتاب که نمیشه گفت چون هنوز در حال خواندن هستم .ودر حال حاضر هم کتاب پیر مرد و دریا را می خوانم .اثر :ارنست همینگوی .
نقش خانواده در کتابخوانی چقدر مهم است؟
بسیار بسیار مهم هست .بچه ها هر وقت که کتابی را در دست پدر و مادر و یا هریک از افراد خانواده ببینند .و شاهد خواندنشان باشد .تاثیر گذار خواهد بود .
شما چه توصیه ای برای کسانی که علاقمند به نوشتن هستند، دارید؟
اول اینکه کتابهای خوب را با تحقیق و جستجو تهیه کنند و بخوانند .مخصوصا کتابهایی که برگزیده و دارای جایزه های ادبی هستند .ودر کنار خواندن بنویسند هر چند کوتاه در حد یک پاراگراف .
ابزار کار نویسنده چیست؟
اول شوق و ذوق به نوشتن .دوم یک خودکار و دفتر ومیز کار در یک اتاق یا گوشه ای دنج که موقع نوشتن بتوان در آرامش فکر کرد و نوشت .
به نظر شما چه چیزی یک اثر رو ارزشمند می کنه؟
صداقت ،دایره ی لغات بالا ،بدونه غلط نوشتن ،زیبا نوشتن .
با شعار امسال نمایشگاه بین المللی که میگه آینده خواندنی است چقدر موافق هستید؟
هر روز ی که در آن قرار می گیریم همان آینده است .آینده ی که دیروز خود نوشته ایم .
کازوئو ایشی نویسنده ژاپنی، میگه (احساسات برای من در یک رمان بسیار مهم هستند.) شما نقش احساسات رو در دست به قلم شدن چطور می بینید؟
نقش احساسات در نوشتن واقعا مهم هستند چون وقتی با احساس نوشته میشود. مخاطب هم جذب میشود. مصداق هر چه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند .
ایده های داستانی خانم شکری از کجا می آیند؟
از میان صحبتها،اتفاقات روزمره ، خواندن کتابها.
الان مشغول نوشتن چه کاری هستید؟
به یاری خدا مشغول نوشتن اولین رمان هستم .
ری بردبری نویسنده آمریکایی معتقد است (تقلید برای یک نویسنده تازه کار لازم است) شما چقدر موافق یا مخالف مقوله تقلید در نوشتن هستید؟
نه موافق نه مخالف .بستگی به ذهن و قلم نویسنده دارد.چرا که وقتی شروع به نوشتن می کنیم. تمام خود بودن بهتره است . راه و مسیرت را در پیچ و خم نوشته هایت گم نمی کنی .فکر می کنم در موقع نوشتن تقلید باعث سر درگمی بشه .
هر چه دلتنگت می خواهد بگو؟
من واقعا همیشه دوست داشتم بنویسم .و اثری از من به چاپ برسه و همانند کتا بهای دیگر به یاد گار بماند .بسیاری از کتابها را که می خوانیم . نویسندگانشان در قید حیات نیستند.ولی نوشته هایشان را که میخوانی احساس می کنیم زنده اند .
نظرات
0