داستان در روستایی بهنام اورامان رقم میخورد. یک زندگی سنتی که بین ارباب و رعیتهای آن زمان رواج داشت و حکومتی که هرکدام از آنها بر مردم و توابع اطراف داشتند، تا حدودی آنها را متمایز و برتر از افراد دیگر جامعه نشان میداد. قدرتی که از پدر به پسرش میرسید و اکنون این پسر بود که میخواست همین رفتارها را بر روی تکفرزندش امیر اعمال کند، اما با مخالفت او روبهرو شد. سرهنگ به گمانش میتوانست پسرش امیر را نزد خود نگه دارد. فکر میکرد که او هم باید مثل خودش یک فرد قانونمند و دارای جذبه خاص باشد. اما او به مادرش هما رفته بود و روحیه آرام و لطیفی داشت. سرهنگ، امیر را بسیار دوست داشت، اما متأسفانه در حادثهای فرزندش را از دست داد. او که نتوانست با خود کنار بیاید، درمانده از اورامان به یک سفر طولانی رفت، سفری که ۱۳ سال بهطول انجامید.
برای تهیه کتاب میتوانید به سایت انتشارات مراجعه کنید.
نظرات
0