گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
تابلوی (دست نجات)
از اخگر تا رهایی؛ روایت زنی با رنگ‌های خاموش
داستانی واقعی از تابلوی (دست نجات) به قلم عطیه ارجاسبی

نام داستان: «آن‌سوی اخگر»

او سی‌وهشت زمستان از عمرش را پشت سر نهاده بود؛ زنی خاموش در هیاهوی جهان، گویی تکه‌ای از غبارِ فراموشی در کوچه‌پس‌کوچه‌های روزگار.

نقاشی برایش نه شوق، که نیایش بود. گویی هر ضربه‌ی قلم‌مو، زخمی کهنه را می‌گریست؛ رنگ، زبان سکوتش بود و بوم، محراب رنج‌های بی‌نامش.

سال‌ها، طرح‌هایی می‌زد از رنج و خاموشی. و هیچ‌کدام را به پایان نمی‌رساند. چون در هر بوم، گم‌گشته‌ای بود که خودش هم نمی‌دانست از کجای جانش آمده.

تا آن شبِ طوفانی...

میان شرشرِ باران و رقصِ نورهای خیس، گوشه‌ای از صندوق الکترونیکی‌اش نوری لرزان زد:

"به تو، که نمی‌دانم کیستی،

تابلویی دیدم از زنی میان آتش، دستی گشوده. گمان بردم که این تصویر، تمثالِ من است.

من، که سال‌ها در اخگر خشم خود سوختم و کسی نفهمید. تو فهمیدی.

و برای نخستین‌بار، خواستم بمانم؛ نه فقط زنده، که بیدار."

دست‌هایش لرزید. بغضی دیرینه، چون زلزله‌ای خاموش، در وجودش پیچید.

رفت سراغ بومی که سال‌ها دست‌نخورده مانده بود. شعله‌ها را باز نقاشی کرد، اما این‌بار، دستی دیگر از فراسوی اخگرها رسید.

نه برای نجات، که برای گواهی دادن:

که رنج، اگرچه می‌سوزاند، اما می‌زاید.

تابلو را در گالری نهاد. بی‌هیچ نام و نشان.

اما تماشاگران، به آن نامی دادند:

«دستِ نجات»

و او، از آن پس نقاشی می‌کرد،

نه برای بازار و نگاه،

بلکه برای آنانی که در تاریکی‌اند و هنوز نمی‌دانند، رنج‌شان زبانی دارد…

و آن زبان، در رنگ جاری‌ست.

✍️عطیه ارجاسبی

شناسه خبر : 20217
تاریخ : 1404/1/28 07:53:25
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/Zajt5a
نویسنده خبر :
X

🔶عطیه ارجاسبی

🔹 مدرس طراحی هنرهای تجسمی و نقاشی

 
 
 
 
برچسب ها ##دریا کنار #نقاشی #داستان #نویسندگی

اخبار مرتبط

نظرات

1
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.
  • سارانوروزیان
    2 روز قبل

    خیلی دوس داشتم احساس پنهان نقاشیهامو در بیارم. به بهترین وجه ممکن بهش جون دادی. ممنونم.