لطفا خودتان را معرفی کنید و کمی از روند زندگیتان بگویید؟
سارا صابر هستم متولد اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۳، فوق لیسانس ادبیات فارسی از بدو تولد در کرج زادگاه اجدادی زیستم و به لطف الهی زندگی خوبی داشتم که عجین با شعر و نوشتن و فراگیری علوم ادبی بوده است. دو جلد کتاب شعر غزل کلاسیک دارم و یک جلد کتاب پژوهشی در مورد جایگاه مناسک و مراسم و مناسبات اسلامی در دیوان حافظ که در دست چاپ می باشد.
علاقه شما به ادبیات ازچه زمانی شروع شد واز چه زمانی شعر گفتن برای خانم صابر جدی شد؟
من از کودکی یعنی از سن ۱۰ سالگی شعر می سرودم البته کودکانه، اولین کتاب شعر را که دیوان استاد شهریار بود از پدرم هدیه گرفتم و بعد از آن دیوان پروین اعتصامی را. و از سن ۱۵ سالگی برای مجله رشد داستانک می فرستادم و چاپ می شد و پس از آن در همان سنین با مجله کمان همکاری داشتم. از سن بیست سالگی علاقه مند جدی شعر شدم و برای یادگیری بهتر فنون شعر، از کتابهای استاد فقید زنده یاد دکتر قیصر امین پور در جهت آشنایی شنیداری با موسیقی شعر استفاده کردم. در سال ۱۳۸۱ با استاد سهیل محمودی آشنا شدم که به عقیده من، ایشان اسطوره و ستاره ی درخشان شعر کلاسیک معاصر بودند و افتخار شاگردی شان را تا همین لحظه دارم. بعد از دهه هشتاد، خلیل جوادی مرا به سرودن اشعار طنز تشویق نمودند که فضای شعری بنده بیشتر شیطنت آمیز بود تا طنز پردازی! با این وصف به گفته استاد سهیل محمودی، به زبان گفتار مردم کوچه و بازار نزدیک بود.
این که رشته دانشگاهی شما ادبیات بوده است؛ چقدر در سرایش شعر به یاری شما می آید؟
بنده در ابتدا ی ورود به دانشگاه در رشته دیگری غیر از ادبیات تحصیل کردم ولی شاعری باعث شد تا دوباره رو به علاقه ام بیاورم و یکبار دیگر به دانشگاه روم و در رشته ادبیات تا مقطع فوق لیسانس به تحصیل ادامه دهم. هرچند بی تاثیر نبوده ولی فن شاعری جدا از رشته تحصیلی است. مثلاً برخی از شعرا پزشک، مهندس و.... بوده اند.
آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه می کنید؟ در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟
خب صد البته شاعران معاصر غزل سرا، البته شعر سعدی و حافظ که روی چشمانم جای دارند ولی شعر را مدیون سهیل محمودی هستم که جایگاه وارسته یک انسان ادیب را داراست و با او آموختم.
قالب شعری مورد علاقه سارا بانو چیست؟
قالب شعری مورد علاقه من، غزل است و گاهی رباعی.
دیدگاه تان درباره جایگاه عشق در شعر امروز چیست؟
عشق در هر عصری برای سرودن، عنصری جدا ناشدنی است که بی عشق نه تنها شعر بلکه حیات معنا ندارد. اصلا عشق به شعر جهت می دهد و مقصود شاعر را بیان می کند.
برخی معتقدند در شعر امروز تفکر وجود ندارد؟چقدر موافق یا مخالف این تفکر هستید؟
در شعر امروز تفکر وجود دارد زیاد هم وجود دارد که اگر نداشت غالب مردم شعر را متوجه نمی شدند. تا تفکر و خلاقیت در میان نباشد شعر خلق نمی شود. شعر زاییده فکر است.
شما معلم ادبیات هستید؟ نحوه تدریس ادبیات توسط اساتید چقدر در علاقمند کردن نسل جوان موثر است؟
بنده معلم ریاضی هستم ولی گاهی عروض هم تدریس کرده ام. نحوه تدریس ادبیات باید به نوعی باشد تا دانشجویان عاشقانه و با میل و رغبت به کلاس بیایند و برای جلسه بعدی لحظه شماری کنند. امیدوارم در برداشتن گام در این مسیر موفق بوده باشم.
نظر شما در مورد این جمله که مهمترین عامل شناخت شعر زنانه از شعر مردانه را باید در نحوه اندیشه ونگرش جستجو کرد، چیست؟
شعر زنانه از شعر مردانه جدا نیست البته احساسات این دو جنس متفاوت است ولی روح شعر یکیست. مثلاً نمی توان با قطعیت گفت که شعر فروغ نسبت به شعر میرزاده عشقی برتری دارد یا بر عکس. هر کدام در نوع خود جالب و قابل تامل اند.
رابطه شعر وجهان امروزی ما چیست؟ آیا شعر می تواند تاثیری در جهان ما ایجاد کند؟
زبان ایرانیان زبان شعر است همانگونه که زبان روسیه زبان داستان. در دنیای امروز در همین ایران کمتر خانه ای پیدا می شود که در آن دیوان حافظ یافت نشود. در جهان امروزی همانطور که می دانید برخی از ضرب المثل های رایج شعری ست. پس ارتباط تنگاتنگی بین شعر و زبان امروزی جاریست.
در آخر ممنون می شوم گپ وگفتمان را به شعری که به تازگی سرودین مزین کنید؟
بهشت خانه ی من نیست، سیب می خواهم
عزیزِ وسوسه سازم، فریب می خواهم!
بهشت خانه ی من نیست، ای هبوطِ قشنگ
دوباره دغدغه هایِ عجیب می خواهم
تمام مردم این شهر، آشنای هم اند
کسی شبیه خودم، یک غریب می خواهم
شمیم عطر مسیحاست، هُرم آغوشت
گناهکارم و اکنون، صلیب می خواهم!
نگو که زیر و زبر شد دلم، که می دانی...
خروش زلزله های مهیب می خواهم
نظرات
0