مجموعهی زن رفت تا مترسک باشد، شامل ۱۰۰ شعر با عشق به تصویر کشیده شده. درمورد عشق بسیار گفتیم و شنیدیم، اما یک مسیری جدید و دنیایی جدیدی که واژهها را به تپش دعوت میکند.کتاب شعری که جهان جدیدی را به روی ما باز می کند. دنیای شعر را با واژههای دوست داشتن، که شگفتی و تفکر شاعر را بین آنها میتوان لمس کرد.
مجموعه شعر را در دو قالب شعری میتواند بررسی کرد، شعر سپید و پریسکه.
بیشتر اشعار این مجموعه در قالب شعر سپید، اما در آن رگههایی از شعر پریسکه به چشم میخورد.
قبل از همه با واژه پریسکه آشنا شویم.
تعریف: لغت اصیل ایرانی است و از واژههای زبان فارسی به حساب میآید. به معنای جرقهی کوچک آتش)
●شعر پریسکه با آرایههایی چون ابهام، کنایه، ایما و اشاره و تلاش میکندکه مفهموم را به خواننده برساند.
●تمام آرایههای شعری در قالب پریسکه قابل استفاده هستند ولی ایهام و استعاره ایماژ بیشترین استفاده را دارند.
●پریسکه شعر کوتاه است و حداکثر ۴ بند فصل یا مصراع است.
●پریسکه میتواند سپید نیمایی یا موزون و مفی باشد به شرط آنکه تساوی عروضی در فصلها اعمال شود.
●شعر پریسکه موجز است به ابن معنا که افعال و کلمات اضافی در آن وجود ندارد و حداقل کلمات سروده میشود.
داری ارتباط ببن فصلها است یعنی از پراکندهگویی پرهیر می.کند و فصلها معنی و مفهوم مشترکی را دارند.
●شعر پریسکه دارای ضربهی نهایی است یعنی حرف آخر اتصال بین همهی فصلهاست.
● در عنصر کشف خواننده را شریک میکند. گونههای کشف را به صورت کنایه و غیره مستقیم میدهد. تا خواننده با کمی تامل به آن پی ببرد.
با توجه به شاخصههایی که ارایه دادیم، چندتا از اشعار خانم جمالی را مورد بررسی قرار میدهیم.
♤خانمسمیه جمالی تا حدودی موفق به این کار شده و میتوان گفت که ایشان شعر سپید را خوب به تصویر کشیدند.
در اشعار با توجه به ضربهی آخر از نظر واژه میتوان گفت که به پریسکه نزدیک است.
درواقع خانم جمالی از عنصر کشف استفاده کرده، و بعد با ضربه آن را به ما نمایش داده.
از نظر واژه به پریسکه، اما تکنیکی شعر سپید است.
به نمونههایی از شعر اشاره میکنیم.
از هاون کاری برنمیآید.
زعفران سرکوب شده
برمیخیزد.
آهش
آهن را پس میزند
عطرش
همهچیز را میگیرد
آهش همه رو
شاعر اصالت را به هاون نمیدهد، یا با جسم و روند زندگی کاری ندارد.
به نوعی کیفیت را ترجیح داده و آن را مقدم میشمارد بر کمیت،
یعنی آنچیزی که در درون هاون کوبیده میشود، مقدم بر خود هاون کوبیده میتواند زعفران باشد یا عطری که در آن است. یا شخصیتی که درون چرخه زندگی به هر گونهای میتواند نقشی که در زندگی دارد را ایفا کند.
اما...
زعفران سرکوب شده، ایهام زیبایی دارد. همانطوری به نوع فیزیکی زعفران اشاره میکند که در هاون کوبیده میشود، به تجلی زعفران که با سرکوبی ایجاد میشود، وقتی بعضی از مواد را میکوبی تازه بیدار میشوند. وقتی آنها را میتراشی مثل سنگی که دست یک پیکرتراش به تندیس زیبایی تبدیل می شود.
برمیخیزد (هوشمندانه انتخاب شده، شاعر به اشیا جان میبخشد.)
موجودی که همه فکر میکنند مفلوک است اما درنهایت از میان فلاکت می بر میخیزد.چیزی شبیه رستاخیر،
آهش ،عطرش، عطرش اینجا یک واژهی اضافه ست،
پس ار اینکه زعفران را جان بخشیدیم کلمهی عطرش آن را تبدیل میکند به
ماده و شی، چیزی که قدرت ندارد. واژهی آهش کافی است. آهش یعنی «عطر شاعرانه»
به جای رنگش میتوانست از رنگپریدگی استفاده کند. تداعی یک انسان درحال رنج کشیدن، کوبیده شدن است.
انسانی که دردش را با آه بیان میکند.
(همه چیز را میگیرد) بهتر بود به کار نمیبرد. استفاده از دوتا فعل در نیمجمله درست نیست.
●خیابانها را شالیزار میبینم
برجها را درخت
لوبیای سحرآمیز دکلهای مخابراتی
این روزها
چشمها سبز است.
شاعر میتوانست کلمهی (میبینم) را حذف کند. یا به جای به کار بردن دکلهای مخابراتی، چیزی را اختصاصی نکند. مثل خیابانها برجها... دکل هم میتوانست گویای همهی دکلها باشد.
■خیابانها را شالیزار
برجها را درخت
لوبیای سحرآمیز.
دکلها این روزها
چشمهایم سبز است
•چشمهایم سبز است"
کلمهی" است" را خیلی هوشمندانه انتخاب کرده. اوج کار شاعر در کلمه است. اگر به جای است میبینم میگذاشت شعر زیبا شناختی خود را از دست میداد.
●تاج و تختم را پس بده!
من آدم نیستم هبوط کنم
بمیرم بهشت را پس بگیرم
شهبانویی هستم در تعبید
•باز رجوع می کنیم به قانون سپید؛ استفاده فعل در این سبک در کل زیبایی شعر را از بین میبرد.
دومین مطلبی که میشود به آن اشاره کرد؛ اینکه شاعر نباید دستوری حرف بزند.
ما در شعر پدیدهها را بیان نمیکنیم، یا از زاویه دید دیگری نقل نمی کنیم؛ بلکه شعر پدیدهها را به گونهی دیگری در تلاش است خلق کند.
● خرمای سیاه چشم تو!
چای لب سوز لب هایت
مرا به عصرانه ای دعوت نمیکنی؟
با توجه به اشعار دیگر این شعر قویترین شعرش محسوب میشود.
از فعل اضافه استفاده نکرده، فضا سازی خوب، استفاده از استعاره، نشانهی قوت این شعر است.
شاعر میتوانست دو واژه را اینجا استفاده نکند(سیاه و تو) هرچند وجود این کلمات لطمهای به اصل شعر نمیزند اما میتوانست زیبایی شعر را چندین برابر کند.
•خرمای چشمهایت
چای لبسوز لبهایت.
مرا به عصرانهای دعوت نمیکنی؟!
در واقع شاعر از ایجاز؛ استعاره و غافلگیری زیبا استفاده کرده
مرا به عصرانهای دعوت نمیکنی. زیبایی و ضربهی شعر اینجاست.
● جوری دوستت خواهم داشت که روزی تمام دنیا دوستم بدارند
به من بگو لیلی مجنونتر بود یا مجنون؟
•یک تعریف اساطیری از عشق بین لیلی مجنون است..
شاعر روی این تاکید دارد که طوری تو را دوست دارم که بعدها مردم در مورد عشق من به تو حرف خواهند زد. "عشق ماندگار"
شاعر به جای تلمیح زدن به عشق اسطورهای شعر را در همین دو مصراع منظور خودش را به خوبی تفهیم کرده بود.
جوری دوستت خواهم داشت
که روزی تمام دنیا دوستت بدارند.
هرچند تک تک شعرهای خانم جمالی ارزش پرداخت و گفت و گو را دارد اما من به نمایندگی از شعرهای زیبا این چند شعر را مورد بررسی قرار دادم که به نوبهی خود سرنوشت انسانهایی غایب را به تصویر می کشد.
باتشکر از نشر سیب سرخ که مجوعه شعر ( زن رفت نا مترسک باشد) را به دنیای ما اضافه کردند.
نظرات
0