سیل جمعیت و خیل عاشقانی که به سوی حرم روان بودند قابل شمارش نبود. سمت راست و چپ خیابان موکب بود و در تمام مسیر و تقریبا از همۀ موکبها، نوای مداحی و عزاداری عربی پخش میشد که خیلی از آنها ریتم تندی داشتند. موکب های ایرانی هم بودند که به دلیل غذاهای خاص ترشان مثل کوبیده و کباب ترکی و قیمه شلوغ تر بود. از دور گنبد نورانی و زیبای حرم امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام دیده می شد. قرص کامل ماه که رنگ روشن و سرخ تری داشت شب کربلا را زیباتر می کرد. با توجه به تخصیص بودجه سی میلیارد تومانی شهرداری تهران برای اربعین انتظار می رفت در شهر کربلا شاهد نظافت و بهداشت بیشتری باشیم که متاسفانه در کربلا نیز زباله تلنبار شده بود. در موکبی که رطب و خارک گذاشته شده بود وقتی نامشان را پرسیدم یکی از آنها را گنتار معرفی کرد که برایم یادآور گنتار منطقه دشتی بود.
مسافت طولانی، گرما و خستگی و شلوغی جمعیت که امکان گام های بلند را از ما می گرفت باعث شد حدود سه ساعت را طی کنیم تا به حرم برسیم. تا حرم بازرسی های متعددی وجود داشت اما در قسمت ورودی حرم بازرسی با دقت بیشتری انجام می گرفت. بین الحرمین مملو از جمعیت بود و اندک فضایی برای نشستن و استراحتی کوتاه وجود نداشت. با همه شور و اشتیاقی که برای دیدن حرم امام حسین داشتم در ازدحام جمعیت و بی نظمی موجود دل خسته شدم. در بخش تحویل کوله ها بلبشویی بود و به سختی کوله ها را تحویل دادم. امکان نزدیک شدن به ضریح وجود نداشت و تنها مکانی که جای خالی پیدا کردیم رواق شرقی بود. به آن جا رفتیم تا نماز بخوانیم. در این صحن همه درازکش بودند و خدمه ها نیز در حین نماز به ما تذکر می دادند که تغییر جا دهیم. فرصتی برای عبادت با طیب خاطر نبود و مثل تشنه ای لب چشمه حرم را ترک کردیم. معماری حرم امام حسین ایرانی است و ایرانیان در طول تاریخ نقش مهمی در نوسازی و تغییرات حرم داشتند. از جمله سلسلههای صفویان، افشاریان و قاجاریه. آقامحمدخان قاجار دستور نوسازی گنبد و تذهیب را داد و فتحعلیشاه هم ویرانیهای بنا براثر حمله وهابیها را تعمیر کرد. در زمان ناصرالدینشاه هم طلاکاری گنبد تجدید شد.در گذشته صحن دارای هفت درب بوده اما در حال حاضرصحن ده درب دارد. همه ضریحهای حرم امام حسین (ع) ساخته دست هنرمندان ایرانی در دورههای مختلف بوده است. آخرین ضریح ساختهشده برای این حرم نیز در ایران ساخته شد. این ضریح که با ۱۱۸ کیلوگرم طلا همراه نقره و چوب درخت ساج ساخته شده،مانند ضریح قدیمی است، ولی از نظر ارتفاع کمی بلندتر است و مساحت آن حدود ۳۴ مترمربع و تعداد پنجرههای آن ۲۰ باب است.
در بین الحرمین ۵۶ نخل به تعداد عمر شریف امام حسین (ع) کاشته شده است که در این ایام خادمان رطب و خرماهای نخل ها را چیده و بین زائران تقسیم می کنند.
کربلا پیش از واقعه عاشورا نیز خالی از سکنه نبوده و قبل از اسلام قبرستانی برای مسیحیان بوده است.
حائر که هم اکنون به بارگاه امام حسین علیه السلام گفته می شود، سرزمینی از دهکده های کهن بابلیان بوده است.
سرزمین حائر در مجموعه ای قرار دارد که نام هر یک از آنها بر تمامی مجموعه نیز به کار می رفته و نام و موقعیت برخی از آنها چنین بوده است:
حیر، غاضریه، نینوا، نوادیس، کربله، کربلا یا عقربابل. (مجله ارمغان، ١٣٨٨، شماره ٩)
در عصر جاهلیت، اعراب در روز عاشورا روزه می گرفتند. تا پیش از واقعه کربلا، عاشورا یکی از روزهای عید رسمی بود که در چنین روزی مردم روزه میگرفتند. آنها در این روز لباسهای فاخر میپوشیدند و چراغانی و خضاب میکردند. (جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، چ دوم، ص276)
پس از آن که حضرت امام در کربلا به شهادت رسید، روز عاشورا میان مردم به روز حزن و اندوه شناخته شد و شیعیان آن روز را روز عزا و عزاداری قرار دادند. از این رو به نام عاشورای حسینی شهرت یافت.
حدود ١١ ونیم از حرم خارج شدیم و تصمیم گرفتیم عراق را ترک کنیم. مردم کربلا اعم از خدمه تا پلیس فارسی نمی دانستند و برای پیدا کردن نشانی جایگاه ماشین های شلمچه مدتی سردرگم بودیم تا بالاخره متوجه شدیم باید چهارراه شهدا برویم. از طریق تابلوها به آن جا رسیدیم اما ماشین ها، مینی بوس و ون بود و برای شلمچه هم ماشینی نبود و یک ون هم که می رفت سرنشینانش کامل بود.
مدتی بعد پسر نوجوانی که تا حدودی فارسی می دانست گفت باید گاراژ بغداد یا وحید برویم اما ماشینی نبود که تا آن جا برود و یا رانندگان می گفتند گاراژ همین جاست. زن و شوهری هم سراسیمه برای ماشین های شلمچه می گشتند. به عباس حیدری و آنها گفتم باید ترمینال برویم ولی بهتر است اتوبوس ها را تعقیب کنیم تا به ترمینال برسیم و پس از طی کردن مسافتی حدود یک کیلومتر به ترمینال رسیدیم. کربلا علی رغم این که پردرآمدترین شهر مذهبی جهان است اما زیرساخت های شهری ضعیفی دارد و برای یک شهر توریستی با جمعیت یک میلیون نفر داشتن مترو ضروری است. کف ترمینال خاکی بود و نظم درستی هم نداشت. مسافرین، تا پیش از ظهر در نزدیک حرم بلیط تهیه کرده بودند. بلیط یک کاغذ ساده بدون ساعت دقیق حرکت و شماره صندلی بود. زمان حرکت یک بامداد اعلام شده بود اما ساعت ١٢ هم مسافرین بلیط دار سوار می شدند. مهم داشتن بلیط بود. ما با مبلغ بیشتری دو بلیط از زن و مرد عرب خوزستانی گرفتیم و صندلی جلو نشستیم. رفتار راننده هم با مسافرین محترمانه نبود. اتوبوس حدود ١٢ و نیم به سمت مرز شلمچه راه افتاد و ٨صبح به مرز شلمچه رسیدیم و سفری که عصر سه شنبه هفتم شهریور ١۴٠٢ آغاز شد در صبح نهم شهریور به سرانجام رسید.
نظرات
0