گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
هرکس باید صلح را از خودش شروع کند.
گفت و شنودی صمیمانه با سرکارخانم، زهرا غفاری مهرا. بانوی فرهیخته و علاقمند به علم نجوم. زاده ی روستای ترخین آباد از توابع شهرستان اسد آباد، همدان رسیدیم.که طبق فرمایشات خودشان نوشتن را پُلی برای ارتباط با این جهان و نجوم را برای کشف راز و رمزهای کهکشان در نظر گرفته اند.

1. لطفا خودتون را معرفی بفرمایید؟
زهرا غفاری مهرا هستم ، متولد ۱۳۷۲  ، ساکن استان همدان و زاده ی شهرستان اسدآباد ،  روستای زیبای ترخین آباد 
از موسسین و عضو انجمن ادبی بر بال سیمرغ استان همدان . 
از کودکی عاشق نوشتن و کتاب ها بودم و کاغذ و قلم همیشه کنارم بود . بیشتر خاطره و یا دلنوشته می‌نوشتم و کم کم شروع کردم به نوشتن داستان های کودکانه. برایم خیلی لذت بخش بود و نوشتن یک حس آرامش خاصی برای من داشت . من تاثیر کلمات  بر ذهن و روح آدمی را از نزدیک دیدم و لمس کردم و با خودم گفتم : چرا از همین راه ، با انسان های اطرافم و دنیا ارتباط نداشته باشم ؟ اینکه از کی و کجا شروع به نوشتن کردم دقیق نمیدانم ولی از زمانی که  یادم می آید همیشه عاشق نوشتن بودم . تقریبا چند سالی هست که تصمیم گرفتم نوشتن را بیاموزم و بهتر بنویسم . نوشتن برای من پُلی هست برای ارتباط با این جهان . بهترین آموزگار زندگی من بعد از مادر ، کتاب ها هستند و سعی می‌کنم با تمام گرفتاری های روزمره ، حتما زمانی را  هم به  مطالعه بپردازم . چون بزرگ شده ی روستا هستم  و باعث افتخارم هست ، بیشتر داستان های من گره خورده با آداب و رسوم روستایی و طبیعت هست و این را هم مدیون زندگی در روستا هستم .  سعی می‌کنم به مسائل با دیدی تازه نگاه کنم و حرفی نو برای گفتن داشته باشم .
 

2.لطفا آثارتون را بفرمایید؟اولین کتابی که به چاپ رساندم مجموعه داستان کوتاه «مترسک» است که شامل بیست و سه داستان کوتاه با موضوعات مختلف ، اما همگی به خصلت های آدمی و خیر و شر می‌پردازند  و بیشتر داستان های این کتاب محیط روستایی را نشان می‌دهد  . این کتاب در ۳۱۳ صفحه و توسط انتشارات برکت کوثر استان  همدان منتشر شد . عنوان این کتاب ، از داستانی به همین نام گرفته شده که درباره ی مترسکی است که از وجود خودش  خسته شده  و نگران حال کلاغ هاست .در قسمتی از این داستان که بر روی جلد کتاب هم آمده می‌خواندیم : می‌خواستم وقتی رسید از او بپرسم ، به عنوان یک انسان آزادی را چطور تعریف می‌کند ؟ چون احساس می‌کنم نه کلاغ های گرسنه ، نه من و نه او ، هیچکدام آزاد نیستیم . کلاغ ها اسیر گرسنگی و نیازهایشان و شاید من ، من اسیر این شنل و مزرعه دار ، مزرعه دار اسیر طمع و زیاده خواهی و انبارش که هرگز پر نمی‌شود . می‌خواهم از او بپرسم اما فرصتی نمی‌دهد . همین که کنارم می‌رسد ....
 
داستان بلند «از میان طوفان» دومین کتاب من است که توسط انتشارات برز آفرین و در ۱۱۷ صفحه به چاپ رسید . یک داستان اجتماعی و در مورد اعتیاد و فقر هست و با اینکه زندگی شخصیت اول داستان  تحت تأثیر اینهاست  اما تسلیم نمی‌شود .  زندگی سخت و پر فراز و نشیب دختری جوان که برای آرزوهایش میجنگد و تسلیم نمی‌شود . دلیل انتخاب عنوانِ «از میان طوفان» برای این کتاب ، این بود که هر بار که مشکلی مانند یک طوفان زندگی شخصیت داستان را در بر می‌گرفت او با اراده و ایستادگی از میان این طوفان بیرون می‌آمد و دوباره شروع می‌کرد . این داستان با ماجرایی عاشقانه نیز همراه است که به زیبایی داستان اضافه می‌کند . در قسمتی از کتاب می‌خوانیم : به او نزدیک تر شد . کنارش دراز کشید و سرش را روی پای او گذاشت . شقایق او را نگاه کرد . لبخندی زد و دوباره به تلویزیون خیره شد . هستی چشمش را بست . چقدر خوب بود که لااقل در این دنیای بزرگ ، همین خواهر کنارش بود . احساس کرد سرش را  روی دامن مادر گذاشته و او موهایش را نوازش می‌کند . لبخندی زد و ناخودآگاه کلمه ای گفت :« مامان» . 
شقایق نگاهش کرد . خندید و گفت : مامان ؟ من که مامانت نیستم . خیال بَرِت داشته . من اصلا نمیتونم مامان کسی باشم . 

کتاب سوم که به تازگی به چاپ رسید با عنوان اهلی وحشی آزاد ، مجموعه ای از سه داستان است  با موضوعات مختلف که شباهت هایی به هم دارند .عنوان این کتاب هم ، اسم یکی از سه داستان کتاب است .  با اینکه هر کدام در محیطی متفاوت و ماجرا های جداگانه ای نوشته شدند اما هر سه مفهوم صلح و دوستی و زیستن در کنار هم را می‌رساند و اینکه هر کس باید صلح را از خودش شروع کند و هر دوستی و دشمنی ریشه در افکار انسان ها و بستگی به خود آنها دارد . در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم :رقیبِ گرگی که احساس می‌کرد کمی از خودش بزرگتر باشد ، شانه اش را گاز گرفت و گرگی هم پهلویش را زخمی کرد . آنچنان تاریک بود که به زحمت همدیگر را می‌دیدند .  هردو زخمی و مشغول جنگیدن بودند . چند دقیقه طول کشید تا آن صدای ناگهانی به این کشمکش پایان داد و هردو را میخکوب کرد. صدای یک شلیک بود که از سمت راستشان آمد و در جنگل پیچید . گرگی از ترس روی زمین نشست. حریف را می‌دید که ناله کنان دست و پا می زد  . به سمت بوته ای خزید و از میدان فرار کرد .  
چند کتاب دیگر هم هست که در حال نوشتن و تکمیل آنها  هستم  .

3.فرمودید بعد از نویسندگی علم نجوم را دنبال می کنید؟ آیا خواندن کتاب ونوشتن می تواند عاملی برای ورود شما به این عرصه باشد واداره کردن این دو علم کنار هم مشکل نیست؟ 
بله ، یکی از فعالیت هایی که به آن علاقه و در حال حاضر مشغول آن هستم علم نجوم است . این علاقه بر می‌گردد به دوران کودکی که درست مثل نوشتن ، آسمان شب هم از علایق من بود که تصمیم گرفتم از آن بیشتر یاد بگیرم . 
همیشه از خواندن داستان های علمی تخیلی و مخصوصا مربوط به فضا و زمان لذت می‌برم . 
دوست دارم در آینده خودم هم رمان و داستانی در این مورد بنویسم . فکر می‌کنم نجوم و نوشتن می‌توانند برای من تکمیل کننده ی هم باشند . از یکی برای تکمیل  دیگری استفاده کنم . برای نوشتن باید دانست و با دانستن هم می‌شود نوشت . هم نوشتن و هم نجوم هر دو پیچیده اند و احتیاج به تمرکز و علاقه و آموزش دیدن دارند و باید برای هر دو نگاهی متفاوت و دیدی وسیع نسبت به جهان و مسائل داشت . 
چون بحث علاقه هست و هردو برایم لذت بخش هستند از هیچ یک خسته نمی‌شوم .

4.نظر خودتان را در مورد این عقیده که کتاب ها بهترین معلمان هستن می فرمایید؟ 
خوب این می‌تواند درست باشد اما سوالی که باید پیش از جواب ، از خودمان بپرسیم این است که چه کتاب هایی منظورمان است ؟ 
آیا کتابی که می‌خوانیم ما را به چیزی که می‌خواهیم می‌رساند ؟ آیا چیزی که به ما       می آموزد از هر جهت صحیح است ؟ و اینکه آیا خود ما آن کتاب را درست می‌خوانیم ؟ و با خواندنش آسیبی به ذهن و روح خودمان نمیزنیم؟ 
اگر به نتیجه برسیم که یک کتاب از هر جهت پذیرفته شده و مطلوب هست آنوقت می‌توانیم بگوییم که این کتاب معلم خوبی برای ماست .

5.برای نوشتن به شرایط خاصی نیاز دارید؟ مثلا سکوت، اتاق کار؟
به نظرم نویسنده با هر شرایطی می‌تواند نوشتن را شروع کند.  چون دنیایی که در آن سیر می‌کند جدای از این دنیاست . فقط کافیست که تنها به همان چیزی که می‌نویسد بیندیشد . البته اینکه در سکوت باشد به تمرکز بیشتر برای نوشتن کمک می‌شود .نوشتن به ذهنی آرام نیاز دارد و شرایط خارج از آن ، زیاد مهم نیست .  به اتاق کار و میز و ... نیازی نمی بینم ولی سکوت و ذهن آرام را برای نویسنده لازم می‌دانم .خود من بیشتر در ساعات پایانی روز مشغول نوشتن می‌شوم. 


6. با توجه به سرگرمی های الکترونیکی، چطور می توانیم نسل جدید را به کتاب خواندن علاقمند کنیم ؟
یکی از بهترین کارها ، هدیه دادن کتاب به افراد است . کسی که خواندن کتاب و لمس برگه های کاغذ را تجربه می‌کند ، کتاب را به فایل های پی دی اف و .... ترجیح می‌دهد . نوجوانان و جوانان را باید از ابتدا با کتاب و کتابخوانی آشنا کرد . به گونه ای که تاثیر آن و چیزهایی که از کتاب ها می آموزند را بتوانند در زندگی روزمره شان درک کنند و متوجه شدند . والدین می‌توانند از کودکی کتاب را هم به عنوان یک لازمه ی جدایی ناپذیر از زندگی ، به فرزندانشان بشناسانند. وقتی که خود اهل کتاب و مطالعه باشند و آموخته هایشان را در زندگی به کار گیرند ، قطعا بچه ها هم جذب کتاب می‌شوند . 

7. به نظر شما چه عاملی باعث  قرار نگرفتن کتاب در سبد فرهنگی خانواده ایرانی است؟
عوامل زیادی می‌تواند اثر گذار باشد . مثل نداشتن علاقه ، فقر و مشکلات مادی ، اطلاع نداشتن از فواید مطالعه ، نداشتن فرصت و زمان برای پرداختن به این امر و بالا بودن هزینه ی خرید کتاب و ...... 
وقتی افراد یک جامعه شب و روز  درگیر تامین نیاز های مادی زندگی هستند ، قطعا آخرین چیزی که به آن فکر می‌کنند خرید کتاب و خواندن آن است . اگر هدف یک نظام آگاهی مردم باشد ،  تلاش می‌کند که افراد جامعه ، شرایط و زمان لازم برای  مطالعه و جستجوی علم و آموختن را داشته باشند . درگیری افراد یک جامعه با فقر مادی و مشغله های مداوم روزانه ، اجازه ی مطالعه و دوستی با کتاب را نمی‌دهد و کتاب از اولویت‌های مردم خارج می‌شود . 

8.در میان نویسندگان گذشته و معاصر با کدامشان بیشتر ارتباط برقرار می کنید؟
نویسنده ی خاصی را نمی توانم نام ببرم . اما کتاب های جک لندن و  چخوف و داستان هایی از نویسنده ها که تاریخی باشند را بیشتر دوست دارم . داستان های هوگو را هم همین طور ،چون بیشتر داستان های من هم به مسائلی مانند فقر و سختی های زندگی و انسان های سختی چشیده ،  مربوط می‌شوند ، احساس ارتباط بیشتری با داستان های او دارم . دوستان اهل قلم معتقدند که باید آثار دولت آبادی را بیشتر بخوانم چون می‌توانم قلمم را به قلم  او نزدیک کنم . 


9.حرف آخر؟
امیدوارم هر کس بتواند به نحو احسن به کاری که مشغول آن است بپردازد . چه کسانی که  کتابی را به نگارش در می آورند و چه کسانی که کتابی  را مطالعه می‌کنند . لازم است  که در جامعه و مخصوصا بین جوانان،  به کتاب و نوشتن ، که بهترین راه ارتباط انسان ها با یکدیگر و بهترین روش برای ثبت تاریخ و آموزش علوم است بیشتر توجه شود .ما باید برای رواج کتاب خوانی در بین نسل جوان تلاش کنیم . یکی از راه های اینکار استفاده از فضای مجازی برای دعوت افراد به کتابخوانی است و ما می‌توانیم از این بستر برای بیشتر کردن فعالیت های فرهنگی استفاده کنیم ، چون  بیشتر افراد جامعه مخصوصا نوجوانان  و جوانان ،  وقت آزاد خود را در این فضا میگذرانند .  
ما در سطح شهرها و استان ها کتابخانه کم نداریم اما  کتاب خوان کم داریم . امیدوارم در آینده ای نزدیک ، کتاب به عنوان یک نیاز اساسی و کتابخوانی به عنوان یک علاقه مندی برای افراد جامعه ، مورد توجه قرار بگیرد .  
با سپاس از زحمات شما

شناسه خبر : 4481
تاریخ : 1401/9/20 18:47:26
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/vkDgpa
نویسنده خبر :
X

🔶نرگس جودکی
🔹کارشناسی حقوق
 🔹نویسنده
🔹کسب مقام دوم فراخوان توتم و
داستان برگزیده فراخوان نامه گشوده و در حال چاپ در مجموعه مشترک 
🔹برگزیده دوره اول جشنواره مانا وفراخوان ذکر خیر 
🔹برگزیده پنج مرحله فراخوان مجله موفقیت وکسب مقام اول وچاپ هر پنج داستانک در مجله موفقیت
🔹کسب مقام در جشنواره یوسف
🔹کسب مقام اول داستان انقلابی استان البرز
🔹کسب مقام دوم در جشنواره ملی ملک الموت
🔹کسب مقام دوم در جشنواره ملی تحریر خیال
🔹کسب مقام اول در جشنواره ملی ذهن زرین
🔹کسب مقام دوم در جشنواره دلنوشته ای به سردار استان البرز واستان مرکزی و رادیو جوان
🔹عضو انجمن ادبی وهیت مدیره عصر جدید هشتگرد
🔹عضو انجمن ادبی سیمرغ و انجمن ادبی البرز
🔹کسب مقام دوم روایت عاشورایی از نهاد کتابخانه ها
🔹کسب مقام در چند نقد داستان کوتاه ودو کتاب ستاره ها می میرند و شهید مسیحی

 
 
برچسب ها #دریاکنار #نویسنده #همدان #نجوم

نظرات

0
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.