
وطنم دوست دارم تو را درآغوش بگیرم سخت،
و های های بگریم.
زخمهایت را مرهم باشم و جای هر زخمی گلهای بوسه بکارم.
وطنم، می دانم خسته ای، دلشکسته ای،
پریشان حالی.
اما هیچوقت ناتوان نبودی،
ناتوان ندیدمت.
هر بار که افتادی سخت تر و زیباتر و پر بارتر برپاخاستی درخت هزار ریشه ام.
خواستی که باشی که ما تو را قوی ببینیم.
خواستی که قیام و قعودت از سر غرور باشد نه عجز و بیماری.
ایرانم، تو را در آغوش می گیرم و بغل بغل سرود عشق و آزادی در گوشت
زمزمه می کنم، می خوانم،
فریاد می زنم.
ایرانم، وطنم و تنم!
نابود باد هر که تو را راست قامت نخواست.
بمیراد آنکه شاخ و برگت را می شکند.
لعنت ابدی بر دشمنانت.
کورانی که وعده ی حق را نمی بینند
و کرانی که نمی شنوند:
« ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم »
ایران جانم کوتاه باد دست اجانب و اغیار از وجود نازنیت.
درخت هزار ریشه ی من.
استوار باش و بخرام و چون مهر ِتابنده بتاب و بخروش چون خلیج فارست .
ما تو را سرزنده و رشید می خواهیم .
سلام بر تمامی تنت وطنم .
ارض و سما و قله های ستبرت وطنم.
شبهای پر از دود و آتش دعایت کردم.
با صداهای مهیبی که برای
دفاع - این واژه ی مقدس ـ
از خود می تراویدی سر بر بالین می نهادم و برایت اشک ریختم، برای تنهایی ات.
و غُصه هایم کم کم قِصه شد چون تو بیدی نیستی که با این بادها ـ وز وز بال پشه ـ بلرزی و سر در گریبان شوی.
ایران جانم، قوی و استوار باش چون همیشه، چون جنگل های سرسبزت، زیبا و آباد بمان که دیریست به تو دل باخته ایم، به ذره ذره از خاکت، بویت، مویت، رویت.
بتاب چون مهتاب و گرما بده چون آفتاب و مرا، ما را در آغوش امن و پایدارت جای بده که:
خدا را دیدیم و خنده ها را، بارانها را و اشکهایمان را بهار بهار تقدیمت کردیم
تو فقط باش و بمان ازلی ترینمان،
ابدی ترینمان،
ایرانمان.
نظرات
0