1.لطفا بیوگرافی از خودتان برای ما بفرمایید؟
مهدی کاشانی زاده هستم متولد ۱۳۷۳ از شهر قم. فوق لیسانس مدیریت پروژه دارم.
از سال ۹۲ و ۹۳ بود که به صورت جدی نوشتن رو آغاز کردم. هر چند دوران راهنمایی و دبیرستان هم گاهی اوقات داستان کوتاه و بلند می نوشتم.
مدتی بعد با انجمن ادبی بر بال سیمرغ آشنا شدم. در دوره های آموزشی زنده یاد استاد سعید فتاحی گرامی شرکت کردم و با تلاش های دلسوزانه ایشون و سایر دوستان، افتخار این را داشتم که داستان کوتاهی در مجموعه های ساختمان شماره ۱۳ و سنگ خانواده وانگ به چاپ برسونم.
در ادامه به کاریکلماتور علاقه مند شدم و با کمک خانم متین یحیی زاده و آموزش های خوب ایشون، در مجموعه شکر پنیر و کودتا با لبخند، آثار بنده در کنار شاهکارهای اساتید قرار گرفت.
سال ۱۴۰۰ هم با کمک انجمن بر بال سیمرغ و دوستان گرامی خصوصا خانم خادم، موفق به چاپ مجموعه داستان کوتاه به نام دنیای کاغذی و مجموعه کاریکلماتور به نام یک کلاغ چهل کلاغ شدم.
اکنون هم به لطف خدا و تلاش های زنده یاد استاد فتاحی و همچنین خانم قاسم زاده گرامی، مجموعه ای از کاریکلماتور های دوستان گردآوری کردیم با عنوان «مغز کثیف» که انشالله هر چه زودتر به چاپ برسد.
2.شما فقط کاریکلماتور می نویسید؟
همون طور که عرض کردم، علاوه بر کاریکلماتور به نوشتن داستان، چه کوتاه و چه بلند علاقه مندم و اصلا شروع آشنایی من با انجمن و اشتیاقم به نویسندگی، داستان نوشتن بود.
3.تا کنون با چه نشریاتی همکاری داشته اید؟
در چاپ کتاب یک کلاغ چهل کلاغ و دنیای کاغذی افتخار همکاری با نشر برزآفرین رو داشتم و غیر از این با نشری کار نکردم.
4.ایا همه نویسنده ها می تونن کاریکلماتور بنویسند یا برعکس؟
در نوشتن کاریکلماتور از یک سری تکنیک هایی استفاده می شود که در داستان نویسی هم وجود دارد. مثلا استفاده از تشبیه، جان بخشی، استعاره و... .
همچنین نگاه متفاوت نسبت به سوژه ها داشتن در کاریکلماتور اساس شکل گیری این اثر هست که در داستان نویسی هم تا زمانی که سوژه رو از اون حالت کلیشه ای خارج نکنی و حرف جدیدی نزنی، داستان قوی نخواهد بود.
با این حال، فکر می کنم این ها، دو مسیر متفاوت را طی می کنند.
به خاطر اینکه در کاریکلماتور باید نگاه شما مثل نگاه یک کاریکاتوریست باشه و به شکلی سوژه ها را وارونه ببینید.
5.تا به حال برایتان پیش آماده یک کاریکلماتور، جرقه ای برای نوشتن داستانی شود؟
خیر. تاکنون پیش نیامده.
6. آقای کاشانی فکر می کنید برای بیان احساس و گرفتن ارتباط با مخاطب در داستان نویسی موفق تر هستید یا کاریکلماتور؟
داستان. البته بحث موفق بودن یا نبودن نیست. بلکه به گمان من کاریکلماتور اصلا ارتباطی با احساس ندارد. ضمن اینکه طبیعتاً در داستان فرصت بیشتری برای پرداخت و همچنین ارتباط گرفتن وجود دارد.
7.اصلا کاریکلماتور چیست؟ چطور به ادبیات فارسی راه یافته است؟چند تن از کاریکلماتور نویس های موفق ایران نام ببرید؟
کاریکلماتور یعنی بتوانی با استفاده از کلمات یک تصویر کاریکاتوری ایجاد کنی.
ابداع کننده این اثر بود استاد پرویز شاپور بود که با جناب احمد شاملو کار می کردند و در واقع به پیشنهاد خود جناب شاملو، روی این اثر عنوان کاریکلماتور گذاشته شد.
اساتید زیادی در این حوزه بعد از استاد شاپور فعالیت کردند. جناب سهراب گل هاشم، عباس گلکار، عباس جمشیدی و... و من و امثال من، تازه در ابتدای راه این عزیزان هستیم.
8.ناصر فیض می گوید:(کاریکلماتور یعنی کاری کنیم که کلمات به تور بیفتد.)چقدر موافق یا مخالف این جمله هستید؟
تا حدودی موافق هستم. البته بیشتر گمان می کنم سوژه همان ماهی است که باید به طور بیفتد. و اینکه تصمیم بگیرید آن را کباب کنید، شکم پُر یا خام بخورید، میشه نوع پرداخت شما نسبت به سوژه
9. آیا کاریکلماتور همان طنز است؟
بله. البته اینکه هر جمله طنزی را کاریکلماتور بدانیم اشتباه است.
اما یکی از ارکان مهم کاریکلماتور داشتن طنز است که قدرت بیشتری به اثر داده و ماندگاری آن را هم بالا می برد.
10.چرا این روزها کاریکلماتور ها پر طرفدار شده اند؟
شاید به همان دلیل داشتن طنز یا اینکه گمان می کنند چون در کاریکلماتور ایجاز وجود دارد و کوتاه است، پس نوشتن آن راحت تر است که البته این طور نیست.
در خصوص طنز هم باید عرض کنم که عبارت طنز تعریفی دارد که باید به آن توجه شود. منظور از طنز، قهقهه گرفتن از مخاطب نیست. یا اینکه از شوخی های سخیف و رکیک استفاده شود یا صرفا چهار کلمه بامزه را کنار هم قرار دهید. بلکه باید این کار هدفدار و در راستای نقد یک پدیده باشد.
11.یک کاریکلماتور یا داستان موفق بیشتر به سوژه مربوط می شود یا به پردازش اثر؟
هر دو. اما طبق ضرب المثل « تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها »، تا سوژه آن چیزک لازم را نداشته باشد، نمی توانیم با پرداخت به چیزها
تبدیلش کنیم.
12 .چه چیزی را در خودتان کشف کردید که به نوشتن کاریکلماتور مشتاق شدید؟ اصلا اجازه بدهید سوالم را اینگونه بپرسم، شوخ طبع بودن یا حتی داشتن زبان تند و تیز و گزنده ابزاری برای نوشتن این نوع اثر ادبی است؟
چون من ذاتا آدم شوخ طبعی هستم و اتفاقاً ماستم خیلی ترش است، به همین دلیل علاقه مند به نوشتن کاریکلماتور شدم.
در خصوص سوال دوم هم، همانطور که عرض کردم شوخ طبعی باید هدفدار و در جهت نقد یک پدیده یا مسئله باید باشد.
ولی بله. من معتقدم شوخ طبعی و طنز باید در کاریکلماتور باشد که مخاطب امروزی جذب آن شود.
13. بنده وخیلی از دوستان معتقد هستیم بعد از خواندن کاریکلماتورها بجای خندیدن با تفکری عمیق مدت ها دست وپنجه نرم می کنیم ، آیا این ویژگی، خاص این گونه اثر ادبی است؟
خب طبیعتاً تفاوت دارد که شما با خنده و شوخی خطا و نقص کسی را به او بگویید، یا با اخم و عصبانیت.
ویژگی طنز همان طور که در سایر قالب های ادبی یا مثلا حتی در سینما هم کاربرد دارد این است که با استفاده از آن دردهای اجتماعی، اقتصادی و... را راحت تر به مخاطب منتقل کنید تا کمتر زخم بردارد و آسیب ببیند.
14.حرف آخر؟
حرف «ی». مگر اینکه منظورتان الفبای انگلیسی باشد.
نظرات
0