لطفا خودتان را معرفی کنید و کمی از روند زندگیتان بگویید؟
بارما شریبی هستم متولد و ساکن خرمشهر. در مقطع دبیرستان علوم انسانی خواندم. و فارغ التحصیل کارشناس مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد ابادان.. و الان هم شاغل در یک کارخانه کشتی سازی در جنوب کشور هستم. زندگی من شبیه هرآدم دیگه ای فراز و فرودهای زیادی داشته و دارد. البته همه ی این فراز و فرودها درس هایی هستند که ادم باید به وقت خودش پس یده و یاد بگیرد و حتی یاد بدهد.
بارما شریبی، نام و نام خانوادگی شناسنامه ای شماست یا نام هنری؟معنی شان را بفرمایید؟
نام و نام خانوادگی شناسنامه ای من مصطفی شریبی ،است که سال ها بارما رو برای خودم انتخاب کردم و شدم بارما شریبی. در واقع بارما قدیمی ترین نام خرمشهر در تاریخ به حساب میاد که به معنای غروب سرخ هستش و نامی کاملا ایرانی و شریبی که کلمه ی عربی ست با معنای جرعه ی کوجک می باشد و من ترکیب این نام و نام خانوادگی رو خیلی دوست دارم.ده عنوان کتاب شعر تا هم اکنون به چاپ رساندم و در زمینه قالب های شعری نو تحقیقم رو دنبال می کنم که امیدوارم در آینده ی نزدیک به چاپ برسند.
علاقه شما به ادبیات ازچه زمانی شروع واز چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟
پدر من شاعر هستند و من شاید با صداقت اگر بخواهم حرف بزنم از همان ۷ و ۸ سالگی شعر و دوست داشتم و سعی می کردم چیزهایی بنویسم و گاهی با سخت گیریهای پدر مواجه می شدم. اما نوشتن شعر رو به صورت رسمی از ابتدای دوران دبیرستان شروع کردم و به صورت جدی به این زمینه ی هنری پرداختم
به چه قالب شعری علاقمند هستید و می سرایید؟
اگر بگوییم که شعر امروز ادامه سبک شعر شاملو و سپید است من باید بگویم علاقمند به شعر سپید هستم و در این قالب می نویسم. اما به نطر من شعر شاملویی یا همان سپید با شاملو شروع و با شاملو تمام شد. چیزی رو که می تونم بگم دارم می نویسم شعر آزاد هستش و در این زمینه نوع و ساختار و زبان شعری متفاوتی از اشعار دیگر دوستان دارد. اگر مجال یود یک روز بیشتر در موردش نوضیح خواهم داد .
آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه می کنید؟ در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟
من سعی می کنم همه شاعران امروز رو بخوانم و شاید در این زمینه دوست داشتم الان نسرین جافری زنده بود و می توانست شعرهای بیشتری بنویسد. متاسفانه امثال نسرین جافری خیلی کم و حتی هیچ وقت در ادبیات ما دیده نشدند. آن هم بخاطر حجم زیادی از لابی گری در ادبیات و هنر جامعه ی ماست که برمی گردد به اینکه انتشارات خوب در زمینه ی شعر دست آدم های ناشایست افتاده.
شاملو در جواب مدعیان که عقیده دارند، شعر سپید، یک نوع شعر نیست؛ می گوید:( حق با آنهاست، احتمالا شعر سپید به رقصی تشبیه شده است!چقدر با ایشون در این توصیف موافق یا مخالف هستید؟
در جواب این پرسش می شود کتاب ها نوشت. اما من در یک خط به شما عرض می کنم شعر امروز چه در قالب سپید و چه در قالب آزاد مثل رقص باله می ماند. کافی ست شما به زیبایی دست هاتون رو باز کنید و شبیه پرنده روی خطوط ذهن مخاطب بنشینید. آنوقت خواهید دید یک اثر خوب بدون هیچ قافیه و ردیفی و به دون هیچ وزن سنگینی آرام و نرم تا اعماق احساس و اندیشه ی یک انسان فرو می رود.
فرق مهم شعر سپید با دلنوشته و جملات قصار در چیست؟
ببینید در دلنوشته اجباری به کوتاه نوشتن و حذف توضیحات واضحات نیست و ممکنه اثر به سمت توصیفی برود و شاید این توصیفات و توضیحات هستند که مخاطب رو سمت یک اثر دلنویس می برد و با دنیای تازه ای آشنا می کند. اما در شعر سپید و آزاد اساسا شعر سپید ایجاز یکی از اصول نوشتن شعر هستش و صد البته این باز به این معنا نیست که تمام اشعار بلند در حوزه دلنوشته قرار بگیرند. ما در شعر سپبد و آزاد با صور خیال روبرو هستیم. جان بخشی همراه با ایهام و ابهام به اشیاء و در واقع به دنبال عمق بخشیدن بیشتر به اندیشه ای که در ذهنمون پرورش داده ایم هستیم. پس ایجاز و منطق شعری در واقع وجه تفاوت و تمایز این دو از یکدیگر هستند.
دیدگاه تان درباره جایگاه عشق در شعر امروز چیست؟
باید بگم محور و اساس ورود مخاطب امروز به شعر و شاعری محتوی و درون مایه ی عشقی است. حالا عشق از هر زاویه ای که شما فکر می کنید. بودند وهستند دوستانی که در غم از دست دادن عزیز خودشان شاعر شدند و بعد به صورت خیلی منسجم تر و با زاویه ی دید بازتر و جهان شمول تر به اتفاقات پیرامون جامعه پرداختند. اصلا اجازه بدهید اینطور بگویم اساس شعر و ادبیات جامعه ی ما عشق بود و هست و این پیوند عمیق قابل انکار نیست و نخواهد بود.
ایده نام این دو کتاب از کجا آمده است؟قلب تو کانون جنگ های داخلی است و به فاصله بگو کوتاه بیاید؟
قلب تو کانون جنگ های داخلی ست. نوع بشر همیشه درون خودش یک جدالی دارد. در هر کنش و واکنش. در هر آمد و شد و در هر تصمیم و انصراف. این چیزی بود و هست که در خودم هم وجود دارد چرا که من هم مستثنی از این جریان نیستم و نخواهم بود. پس قلب من قلب تو و قلب هر انسانی می تواند کانون جنگ های داخلی باشد. جنگ های سربسته ای یک انسان، یک جامعه درون خودش دارد.اما به فاصله بگو کوتاه بیاید در واقع حرف از مسافتی می زند که یک انسان می تواند با خودش داشته باشد. با انسان دیگر هر چند به لحآط موقعیت جغرافیایی شاید شانه به شانه ی یکدیگر باشیم، اما فاصله ی عاطفی ذهنی و هر آنچه به ادراک آدم برمی گردد از زمین تا آسمان باشد. برای همین اولین کتابم شد به فاصلو بگو کوتاه بیاید.
رابطه شعر وجهان امروزی ما چیست؟ آیا شعر می تواند تاثیری در جهان ما ایجاد کند؟
سوال خیلی خوبی است. اگر بخواهم این اتفاق رو از درون جامعه ی خودمان ارزیابی کنیم متاسفانه باید بگویم به لحاظ عدم حمایت و ضعف در مدیریت شعر و اساسا هنر نتوانسته پاسخگوی نیاز جامعه باشد. چرا که از شعر و هنر استفاده ی کاملا ابزاری می شود. و این خاص یک جریان نیست. همه ی جریان های امروز از این قاعده مستثنی نیستند. و در سطح جهانی هم متاسفانه باید بگویم مثل چارلزبوکسفکی. بودلر و... کمتر وجود دارند و شاید هم باید ۵۰ سال دیگر بگذرد. اما در هر حال ارتباط شعر با جامعه ی جهانی قابل انکار نیست چرا که کلمات پناه آدمی است از گذشته تا اکنون تا بعدها
در مورد هر چیزی که دلتان می خواست پرسیده شود و نشد، برایمان بگویید ؟
امیدوارم به سمتی برویم که شاهد آشنایی عموم مردم با شعر و ادبیات امروز باشیم چرا که الان از مردم بپرسید نام چند شاعر معاصر رو نام ببرید کمتر کسی هست که نام شاعران خوب امروز رو بداند و از هنوز ذهن مخاطب جدیدترین شاعران پارسی زبانی را که می شناسد شاملو و اخوان و سهراب و فروغ هستند. و البته این ضعف برمی گردد به سیستم آموزشی که بعید بدانم به این زودی ها برطرف شود. به هر حال به معجزه ایمان داریم.
برای حسن ختام ما را به چند بین مهمان می کنید؟
خدا
در خواب های من
پیراهنی
به رنگ آسمان دارد
که آن را همیشه
با چشم های مادرم می شوید
نظرات
0