زیرا اکنون که مقامات پایتخت برای نخستین بار و آنهم ناخودگاه خدمتی زیرساختگونه در حق ما بجای میآورند، چرا چنین تقابلهای غیر عقلایی و غیر حرفهی از ما سرمیزند. البته باید گفت اگر غیر از این اندیشه میشد، حال روزمان بهتر از این میبود.
پروژه پتروشیمی میانکاله را بیاد بیارید؛ طرح آن به قبل از انقلاب برمیگردد، ولی تاکنون فعالان زیست محیطی شمال کشورحتی تا پای جان، صرفا بدلیل ترس از بین رفتن احتمالی تالاب میانکاله مانع احداث آن میشوند؛ تالابی که مخالفان معتقدند که میبایست برای نسل آینده مان باقی بماند. این امر بههمراه آثار موجود نشان میدهد که نفس صنعت جز ضرر و ویرانی برای محیط پیرامونی به یادگار نخواهد گذاشت، و چنانچه در جایی به هر دلیلی مستقر شد راهی نیست جزآنکه خساراتشان تا حدی با پروژههای زیرساختی جبران گردد.
عمر صنایع گازی و پتروشیمایی در مناطق جنوبی استان به چهل سال میرسد، و باید گفت که رو به موت است، اما هیچ پروژه زیرساخت توسعه محور از صنعت دیده نمیشود، مگر آنکه فرودگاه بینالمللی عسلویه و جاده مرگ عسلویه – شیراز را جزء آمار آنان پنداشت، که آنهم در برابر حجم وسیع آن صنایع قطرهی در برابر دریاست.اکنون تنها اتفاق مهمی که از کیسه صنعت میتواند بستری برای توسعه ماندگار در استان باشد همین تملک سهام باشگاه استقلال توسط برخی از پتروشیمیهای زیرمجموعه هلدینگ خلیج فارس بوده که آبی آسمان به آبی خلیج فارس تغییر هویت داد، و ای کاش سهام پرسپولیس هم به تملک پتروفرهنگ درمیآمد، و سرخی خون به سرخی فلرها میرسید.
این یک حقیقت انکارناپذیرست و چه بخواهیم، یا نخواهیم مردمان ایران به دو دسته بزرگ قرمز و آبی تقسیم میشوند، و تا ابد ذیل این دو رنگ باقی میمانند. هر دوی آنها نسبت بهدیگری حساسیت دارند؛ این یعنی آنکه همزمان تمام ایرانیان بر حسب مورد چشم به استقلال و پرسپولیس دارند. به عنوان نمونه حکایت تلخ بازیهای استقلال و پرسپولیس در ورزشگاههای تختی جم یا حافظیه شیراز آن بود که ورزشگاهها زرد بود، ولی با هر گل آبیها و قرمزها، نصف زردپوشان بیاختیار به آسمان بال میگرفتند، و نصف دیگر هم نه برای زردپوشان که برای رنگ مورد علاقهشان مغموم میشدند.گفته سال های پیش غلامحسین پیروانی که مظلومانه فریاد میزد در بازیهای فجر با آبیها و قرمز ها ما در حافظیه غریبیم چیزی جز بیان تلخی از این حقیقت نیست.
بنابراین تملک باشگاه استقلال توسط هلدینگ خلیج فارسی که مقر اصلی اداره و فعالیتش در عسلویه بوده و تغییر نام آن تیم از استقلال ایران به خلیج فارس بدین معناست که از این تاریخ این تیم برای خلیج فارس و در واقع برای عسلویه شد. چنانچه ورزشگاه یا هتلی اختصاصی برای آن تیم ساخته شود، میبایست که در سواحل خلیج فارس باشد، بازیهای این تیم میباید در محل اصلی اداره و فعالیت مالک صورت بگیرد، و تیم پایه استقلال میبایست که از جنوب نخبه شناسی نماید. مهم تر آنکه، دنیایی که تمام کارهایش دیجیتالی شده و رفته رفته هوش مصنوعی بسیاری از آدمها و رفت و آمدها را میخکوب و نابود میکند فقط و فقط فوتبال و گردشگری است که میتواند آدمها را از تمام دنیا به مستطیل سبز برساند و این مستطیل سبز و امثال آنست که میتواند چشم دنیا را به خود خیره و جلب نماید. خلاصه آنکه هیچ سرمایهگذاری برای آیندگان ما از این بهتر نیست و نخواهد شد. پیغمبر نوشته، خدا هم امضاء کرده و نمیباید از این فرصت الهی غافل شد. فلذا بهجای نقدهای تو خالی، برپایه مبانی قانونی بهدنبال جابجایی تیم از تهران به جنوب باشید.
به قلم: احمد حیدری (دکترای تجارت و سرمایهگذاری از دانشگاه شهید بهشتی)
نظرات
0