به قلم: وحید خدادادی
در طول همه این سال ها بخصوص در فرجه ۱۲ اردیبهشت و روز معلم تعدادی بنر با مضمون معلمی شغل انبیاست چاپ و نصب می شود و تعدادی انشای دانش آموزی که محتوایش پر از جملات قلمبه سلمبه برای گول زدن معلمان است و دیگر هیچ! نمایشی مضحک و توخالی که قرار است قصه فلاکت این قوم را لاپوشانی نماید.
حوزه آموزش و تدریس در این مرزو بوم از بخش هایی هستند که وظیفه اش صرفا کار کردن است و معلم بینوای فلاکت زده در مقابل اندک حق الزحمه ای که قرار است تنها صرف زنده ماندنش شود، قرار است طبق خواسته آقایان نسل هایی فاضل و دانشمند برای ساختن ایرانی آباد و توسعه یافته تربیت نماید. این معلم بینوا اگر توانش را داشت فکری به حال خودش می کرد تا بعد از پایان ساعات کاری پیک موتوری فست فودها یا اسنپی نشود! در دولت های مختلف هر جا که قرار بوده طرحی مصوب شود که پولی هنگفت از جیب مردم ،سهم آقایان شود، طرح را سه فوریتی می کنند و لازم باشد بهارستان را شبانه روزی، تا قضیه را سریعا فیصله دهند. اما وقتی پای همسان سازی و رتبه بندی و حق و حقوق معلمان در میان باشد، طرح به فراموشی سپرده می شود. اخیرا در بخش فضای مجازی روزنامه ساقی آذربایجان تصاویر تلخی از بسط نشینی و اعتراض معلمان منتشر گردید که همین تصاویر می توانست پاسخگوی ۹۹ درصد سوالات جامعه شناسان و کارشناسان اجتماعی در رابطه با علت العلل رویکردهای عجیب و غریب نسل جدید شود. از اندیشمندی خواندم که برای بررسی بزرگی یک کشور و تحلیل واقع بینانه آن سری به مدارسش بزنید و اوضاع آنجا را بررسی کنید. اینکه امروز کیفیت آموزش در مدارس دولتی تا این سطح وحشتناک پایین آمده و حتی والدینی که استعانت مالی ندارند، رغبتی برای ثبت نام فرزندان خود در این مدارس ندارند را باید در لابلای صحبت ها و درد ودل های آن راننده اسنپی پیدا کرد که برای تامین حداقل معاش زندگی اش مجبور است تا پاسی از شب مسافرکشی کند. شما از این فرد خسته و کوفته که حوصله شانه زدن موهایش را ندارد انتظار تربیت نسلی فرهیخته دارید؟ اگر جوابتان مثبت است، در ساده لوحی بزرگی به سر می برید و نیاز به تغییر و تجدید نظر در روش تتبعات و تفکرات خود دارید. آنجا که قرار بود قیمت بنزین را یک شبه سه برابر کنند، خبری از بوروکراسی اداری برای تصویب نبود و اگر برای تصویب افزایش حقوق معلمان هم چنین تعجیل میکردید، امروز نیاز به تصویب طرح هایی نظیر عفاف و حجاب نداشتید. یک کشور زمانی توسعه پیدا میکند که بیشترین دریافتی را در آن معلمان، ماموران پلیس، قضات و کارمندانی که بیشترین اصطلکاک را با مردم دارند، دریافت می کنند. بروید دریافتی معلمان را در مدارس ابتدایی غیر دولتی و دولتی نگاه کنید، بی شک متوجه عمق فاجعه خواهید شد. جمع دریافتی ماهیانه این معلمان یک سوم اوقات فراغت فرزندان برخی از آقازاده ها نمی شود. نظام آموزشی ایران به مرده متحرکی می ماند که در لفاظی های ایدئولوژیکی که معلمی را شغل انبیاء بنامند، لگد مال شده است. قصه تلخ فرودستی و فرودست سازی معلمان قصه ای به تلخی همه جنایت های تاریخ در حق یک نسل است. معلم این روزها حکم سرباری را دارد که صرفا مکلف به اطاعت از فرامین بالادستی است. تاب آوری در مواجهه با تصاویری از آن دست یک جو بی غیرتی می خواهد که گویی خیلی ها از آن بهره مندند!
نظرات
0