نقش پذیری در کودکان طلاق (قسمت اول)

ادامه:

در همه كشورها، تأثير منفي طلاق بر درآمد معادل خانوار مردان نسبت به زنان كمتر بود. اگرچه با استفاده از داده هاي موجود ، نمي توان به طور قطع تفاوت بين كشورها را توضيح داد.
تجزیه و تحليل ارائه شده در این مقاله نشان مي دهد كه ميانگين اثرات اقتصادي طلاق ، به ویژه براي زنان ، به
شدت تحت تأثير سيستم تأمين اجتماعي، كار است.
 با مرور جدیدترین ادبيات مربوط به تأثيرات طلاق، روشن مي شود كه به طور خاص، تأثير طلاق والدین در نتيجه ازجمله بزهكاري جوانان و نوجوانان، مصرف مواد و الكل، رفتارهاي پرخطر جنسي و مشكلات مرتبط با جوانان متمركز است.
طبق آمار ثبت احوال كشور در سال 77، شاخص نسبت طلاق یه ازدواج عدد 80 بوده است؛ یعني در این سال در كنار ثبت هر یک هزار ازدواج، 80 مورد طلاق هم در ایران صورت گرفته است.
كه این آمار در سال 97، 4 برابر شده كه در كنار هر یک هزار ازدواج، 318 مورد هم طلاق رخ داده است. به عبارت دیگر سال 97 در هر ساعت 63 زوج زندگي مشترک تازهاي را آغاز كردهاند كه البته در همين سال و در هر ساعت 20 خانواده هم از بين رفته است. در پنج ماهه اول 1397 ، 3 هزار و 739 واقعه طلاق در استان آذربایجان شرقي به ثبت رسيده است، كه نسبت به سال 1396، 13 درصد افزایش نشان مي دهد از آغاز سال 97 تا تير ماه سال 98 در ایران 175 هزار و 614 رویداد طلاق ثبت شده است كه ميانگين سن مردان 36/9 و زنان 32/1 ميباشد.این آمار تكان دهنده طلاق مجلس شوراي اسلامي را مجبور به تدوین قانون محدودیت طلاق در سال 1398 كرد.
سازگاري در طلاق14 به عنوان تطابق با تغييراتي كه از طلاق حاصل شده و دستاوردهاي روانشناختي و اجتماعي و هيجاني كه متعاقب آن به وجود مي آید تعریف ميشود. عاملي كه بعد از فرایند طلاق فرد را درگير ميكند سازگاري با شرایط جدید ميباشد. كه به دليل شرایط قابل كنترل و اصلاح پذیر و غير قابل كنترل كه به سختي اصلاح پذیرند، مي تواند در فرد تاثير گذار باشد. براي بسياري از همسران مطلقه كه والدین نيز هستند، سازگاري مي تواند چالش برانگيزتر باشد. تعدادي از عوامل بر تعدیل تأثير مي گذارد، از جمله خصوصيات فردي مانندسن و شغل و خصوصيات ارتباطي مانند ارتباط با دیگران است. با این حال ، بيشتر افراد مطلقه به زندگي مثبت خود ادامه مي دهند ، از جمله كساني كه داراي فرزند هستند و حتي خود فرزندان، عواملي مانند دارا بودن روابط صميمي اجتماعي، امنيت مالي، سبک دلبستگي فرد، سلامت رواني و نگرش مذهبي فرد، آغازگر بودن طلاق، تعداد بچه، مدت ازدواج و مدت طلاق و در كل نگرش به طلاق كه بر اثر طرحواره هاي ذهني فرد اعم از طرحواره هاي سازگار و ناسازگار در مورد فرد مطلقه تاثير گذار مي باشد.
 در پژوهشي نتيجه گرفت كه سازگاري بعد از طلاق و گذراندن مراحل سوگ با سبک هاي دلبستگي رابطه دارد. همچنين در زناني كه از عوامل تاثير گزار مذكور مانند امنيت مالي در مضيغه هستند به دليل فشارهاي اقتصادي و اجتماعي دچار درماندگي ميشوند كه این خود باعث كاهش كيفيت زندگي و در شرایط حاد تر باعث افسردگي ميشود. در حقيقت آسيب پذیري زنان در طلاق بيشتر از مردان است چون زنان از نظر عاطفي وابسته هستند و نيز بيشتر از پدران در مورد فرزندانشان نگراني دارند. روانشناسان براي كاهش اثرات منفي و بهبود توان سازگاري افراد در طلاق درماني را به نام روان درماني هيجان مدار پيشنهاد مي كنند كه مدتهاست كاربرد درماني پيدا كرده است. این روش به افراد آسيب دیده كمک ميكند تا روابط نا مناسب و تنش زا را كاهش داده و واكنش هاي هيجاني را بازسازي كنند كه این خود باعث ميشود افراد مرزهاي امن تري را در روابط بين فردي ایجاد كنند.

1-2 کودکان طلاق

با توجه به اینكه اعطاي سرپرستي كودک به صلاحيت پدر و مادر و بررسي علت طلاق بستگي دارد، تعيين الگوي جانشين حائز اهميت است. چنانچه حضانت پسر به مادر و حضانت دختر به پدر سپرده شود، باید جانشيني كه جاي خالي والد دیگر را پر كند، وجود داشته باشد، به طور مثال زماني كه والدین فرزند پسر طلاق یک جایگزین مردانه مثل دایي، عمو باید به دنبال مي گيرند و او قرار است با والد مادر زندگي كند، مادر او یا پدربزرگ باشد تا نقش پدر را ایفا كرده و یک الگوي شخصيتي براي پسر باشد. وجود مادربزرگ، عمه یا خاله كه از نظر شخصيتي سالم باشند نيز براي كودک دختر اهميت دارد تا او بتواند الگوهاي هویت زنانه خود را از آنان دریافت كند، این الگوهاي جایگزین باید سالم و قابل اعتماد باشند تا مسائلي مثل خشونت و تجاوز موجب ایجاد مشكل براي كودک نشود.

طلاق امري سخت است خصوصا براي كساني كه فرزند دارند زیرا در بسياري از موارد حتي افراد بخاطر فرزندان از زندگي خود ميگذرند تا فرزندانشان آسيب نبينند. منتها در بسياري از موارد اگر امر طلاق محقق نشود به
دليل كشمكش هاي دائم بين والدین فرزندان بيشتر آسيب خواهند دید یا اینكه اگر فرزندي متوجه رابطه سرد بين پدر و مادرش شود روز به روز این آسيب ها بيشتر خواهد شد و اینكه در آینده از پدر و مادر خود و نحوه
زندگي شان امكان الگو برداري وجود دارد.

پس در یكسري از موارد ميتوان گفت كه حتي طلاق نياز است و ممكن است تاثيرات طلاق نگرفتن مخرب تر از طلاق گرفتن باشد. و اینكه پدر و مادر این رابدانند كه طلاق صرفا بدي ندارد ممكن است بعد از طلاق زندگي شادتري داشته باشند و اینكه حتي دوباره عاشق شوند پس صرفا به خاطر اینكه پدر یا مادر هستند حق زندگي را از خودشان سلب نكنند. منتها در بعضي از موارد ممكن است طلاق به آن سادگي كه ما گمان مي كنيم نباشد و بر اساس كشمكش هاي مداوم فرزند هرچه بيشتر آسيب ببنيد،وظيفه والدین این است كه این كشمكش ها را مدیریت كنند.