گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
نگاهی کوتاه به نمایشنامه" درانتظار گودو " همراه با سحر رستمیان
در انتظار گودو، بین اکتبر ۱۹۴۸ و ژانویه ۱۹۴۹ نوشته شد و همان‌طور که اشاره شد در ژانویه ۱۹۵۳ به روی صحنه رفت

نگاهی کوتاه به نمایشنامه" درانتظار گودو " همراه با سحر رستمیان 

 

 

 

در این پژوهش کوتاه هنرهای نمایشی نگاهی خواهیم داشت به شاهکار ساموئل بکت نویسنده و نمایش نامه نویس ایرلندی 

 

 

 

غروب، در کنار راهی در خارج شهر با درخت بدون برگ. دو انسان به ظاهر ولگرد و فقیر به نام‌های استراگون (گوگو) و ولادیمیر (دی‌دی) با کسی به نام گودو که نمی‌دانند کیست، قرار ملاقات دارند، و چشم‌به‌راه نشسته‌اند. انتظار آن‌ها امیدی برای زیستن است.

 

 

این شروعی بر نمایشنامه " در انتظار گودو " است. اثری ماندگار و کلاسیک از نویسنده، نمایشنامه‌ نویس و شاعر ایرلندی که در پنجمین روز از ژانویه ۱۹۵۳ برای اولین بار در پاریس روی صحنه رفت. این شاهکار ساموئل در ایران نیز برای اولین بار در سالِ ۱۳۴۷ توسط " داوود رشیدی " با عنوانِ چشم به راه گودو در انجمن ایران و امریکا در تهران روی صحنه رفت. 

 

در انتظار گودو بین اکتبر ۱۹۴۸ و ژانویه ۱۹۴۹ نوشته شد و همان‌طور که اشاره شد در ژانویه ۱۹۵۳ به روی صحنه رفت. پیروزی بزرگ این نمایشنامه سلسله بحث‌هایی بود که به دنبال خود راه انداخت و علاقه‌های عمومی را در سطح بین‌المللی ایجاد کرد. نمایشنامه به این صورت است: یک درخت و یک صخره تنها عناصر صحنه هستند. دو شخصیت گفت‌و‌گویی بی‌عاقبت پیش می‌برند و سر جاده منتظر کسی هستند که در نهایت هم نمی‌آید.

 

نمایشنامه بکت از سویی باعث سردرگمی و از سوی دیگر باعث جبهه‌گیری می‌شد و زمانی که نسخه‌ی انگلیسی آن حدودا دو سال بعد به لندن رسید مورد واقعی‌ترین تمسخر قرار گرفت. به عبارتی آن انتشار یک رسوایی تمام عیار بود. با این وجود باید گفت این نمایشنامه تاثیرگذارترین نمایشنامه در تمام قرن بیستم است.

 

گودویی که دو شخصیت اصلی نمایشنامه انتظار او را می‌کشند، تصویری تیره از زندگی بشر است. همراه با کلی ادا و اطوار و دلقک بازی. گاهی نیامدن گودو یا نبودش را به غیبت خدا ربط می‌دهند، به همان دلایل جبهه‌گیری‌های بکت در مقابل مذهب. گاهی هم تعبیر ناتمام ماندن زندگی را دارد. چرا که بسیاری از آدم‌ها همیشه در حال و هوای آینده به سر می‌برند. به این معنی که رضایت همیشه برای آن چیزی اتفاق می‌افتد که در آینده وجود دارد. چیزی که انگار هیچ وقت از راه نمی‌رسد.

 

قبل از ظاهر شدن ساموئل بکت در ادبیات، قواعد و سنت‌های ناتورئالیستی بر ذهن بسیاری از نویسندگان و هنرمندان غلبه داشت. بعد از او تعداد بی‌شماری از نمایشنامه‌نویسان علاقه‌مند شدند تا در لایه‌های متنی نوشته‌هایشان به معانی و مفهوم کلمه‌ی ابزرود بپردازند. 

 

قابل تذکر است که در نظر داشته باشیم نمایشنامه‌های بکت هر کدام به شکلی درگیر نوع خاصی از صحنه‌سازی هستند. به طور مثال در «روزهای خوب»، زنی که تا کمر دفن شده است. در «بازی»، یک مرد و دو زن که در خاکستردونی برزخی گیر کرده‌اند و درباره‌ی مثلث زناکاری وراجی می‌کنند و یا در اثر دیگری به نام «من نه»، یک دهان زیر نور صحنه به روایت سوم شخص داستان می‌گوید و از واژه‌ی من وحشت دارد. 

 

- بِکت حرفی درمورد آثارش نمی زند

 

بکت به شدت از صحبت کردن درباره‌ي‌ آثارش و نقد و تحلیل در مورد آن‌ها بیزار بود. اما اهل نامه‌نگاری بود و حتی پاسخ نامه‌هایی که نویسنده‌شان را نمی‌شناخت، می‌نوشت. بکت برخلاف هم وطن‌هایش هیچ وقت دوست نداشت به آمریکا برود. آلن اشنایدر، کارگردان آمریکایی که سابقه همکاری در ساخت تنها فیلم‌نامه‌ی بکت را دارد، می‌گوید بکت خیال می‌کرد نیویورک پر از هیاهو و مشغله است و سفر به آن‌جا موجب می‌شود خبرنگارها دست از سر آدم برندارند. او آرامش پاریس و انزوای کشورش را دوست داشت. اواخر دهه ۱۹۳۰ بکت به این جمله مشهور شده بود که او گفته فرانسه ی در جنگ را به ایرلندِ در صلح ترجیح می‌دهد و این حرف را با خدمت در ارتش مقاومت در فرانسه طی جنگ جهانی دوم ثابت کرد. همین خدمتش به فرانسه بود که باعث شد شارل دوگل دو مدال به گردن بکت بیاویزد. 

 

 

- تحلیلی کوتاه بر کتاب نمایشنامه " در انتظار گودو " 

 

 

 نمایشنامه در انتظار گودو می­گوید: آنگاه که خسته شدی، آنگاه که از پای در آمدی، مهم نیست. باز مقاومت کن، باز بجنگ و شکست بخور. این بار، شکست بهتری خواهی خورد. در واقع همیشه شکست خواهی خورد و شکست خوردن سرنوشت محتوم بشریت است. اما برای همین شکست دوباره خوردن نیز، باز باید تلاش کرد و خسته نشد. چرا که جز این راهی وجود نخواهد داشت.

 

در جهانی که بنیان آن بر پوچ بودن گذاشته شده، در واقع، تلاش کردن، خسته شدن و از پی آن دوباره تلاش کردن، کنش­هایی بیهوده و پوچ اند که راه به جایی نخواهند برد، اما تنها دستاویزهای زندگی و زنده ماندن هستند که در عین حال، گریزی از آنها نیز، متصور نیست.

 

در انتظار گودو به گونه­ ای تراژیک و در عین حال مضحک این وضعیت و سرنوشت محتوم انسان را (شاید در جهان کنونی) ترسیم کرده است، که در عین فرسودگی و خستگی و رسیدن به پوچی، همچنان مذبوحانه به دستاویز امیدهای واهی، دلبسته و هم چنان آرمانگرا و قهرمانگرا دل به منجی ای سپرده که در نهایت، جز ماهیتی پوشالی، چیز دیگری برای ارایه کردن نخواهد داشت.

 

 

در انتظار گودو داستانی است بی‌داستان. مکانش ناکجاآبادی است خشک و بی‌بر که فقط یک درخت در آن هست و بس و زمانش دم دمای زوال خورشید. آدم‌هایش دو آواره خانه به دوش که منتظرند یک گودویی از راه برسد و آن‌ها را از آن وضع فلاکت بار (که همانا انتظار است) دربیاورد. وعده دیدارشان امروز است دم غروب زیر همین درخت. دو رهگذر هم، که یکی اربابی است رحم‌نشناش و دیگری غلامی است خُل و چل، می‌آیند و چند لحظه‌ای می‌مانند، بعد هم می‌روند. 

 

 

و در پایان از متن کتاب یادآوری خواهیم کرد : هر روز به وجود ما احتیاج نیست! در واقع مشخصا به وجود ما احتیاجی نیست…

 

 

 

پژوهش و نگارش: سحر رستمیان - بازیگر هنرهای نمایشی 

 

 

 

شناسه خبر : 7699
تاریخ : 1402/2/16 08:48:49
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/9ffewk
نویسنده خبر :
X

🔶مهدی بیرانوند 
🔹متخلص به روژمان 
🔹نویسنده و روزنامه‌نگار لرستانی 
🔹بعنوان سرپرست نویسندگان و شاعران خانه ناشران ایران (حوزه مشق) و گروه کشف استعداد برتر ایران از سوی دکتر فردین احمدی انتخاب شد.

برچسب ها #ساموئل بکت #نمایشنامه #سحر رستمیان #در انتظار گودو #نویسنده ایرلندی #داوود رشیدی #تئاتر شهر #پژوهش ادبی #دریاکنار

اخبار مرتبط

نظرات

0
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.