ممنون میشم کمی از خودتان برایمان بگویید؟
نرگس طاهری هستم، متولد قروه در جزین شهری در شمال استان همدان. بزرگ شده خانواده ای اهل کتاب ومطالعه. بعد از ازدواج، سالهای زیادی را در تهران و مشهد زندگی کردم و اکنون در همدان ساکن هستم و چراغ اشنایی با کلاس های داستان نویسی در مشهد برایم روشن شد. در سال 1395 یک داستانم در مجموع داستان های کوتاه ادبیات پایداری (سر شاخه ها) با هم گروه های مشهدی چاپ شد. -در سال 1400 با همت وکمک های بیدریغ استاد عزیز(زنده یاد جناب فتاحی) و همراهان بزرگوارشان کتاب های «پل چوبی» که سال 1400 کتاب برگزیده استان همدان شد و «کارت شناسایی آلوپسیا» چاپ شد. در همین سال یک داستان دیگر نیز در مجموعه داستان های کوتاه «طرح تا روایت» با جمع دیگری از دوستان نویسنده با مدیریت خانم سلطانی زاده به چاپ رسید. - همچنین چند کاریکلماتور در کتاب «شکر پنیر» توسط گروه ادبی سیمرغ چاپ شده. - همچنین در جشنواره آفتابگردان در سال گذشته نیز در بخش کاریکلماتور رتبه سوم را آوردم . -علاوه بر این، از آثار من یک داستانک در کتاب «کرونا از دریچه هنر» ، چند داستانک در کتاب «سنگ، کاغذ قیچی»، و چند کاریکلماتور نیز در مجموعه «مغز کثیف» چاپ شده است.
چه طور نویسنده شدید؟
ابتدا این را بگویم که من خودم را نویسنده نمی دانم، و اگر عمری باشد راه درازی را در این حوزه در پیش دارم. می توان گفت از سالهای بسیار دور همیشه آرزو داشتم تا روزی نویسنده ای موفق و ماندگار باشم. همانطور که در ابتدا گفتم من علاقه بسیار زیادی به نوشتن داشتم و جرقه آغاز نوشتن من در مشهد زده شد. روزی در کلاس زبان با یکی از اعضای یک گروه داستان نویسی آشنا شدم که استاد آن گروه جناب آقای ترابیان بودند و پس از دادن تست و بررسی نوشته هایم وارد این گروه شدم. من که مادر دو فرزند بودم درکلاس داستان نویسی هنرجو شدم. در سال 1396 که به همدان مهاجرت کردیم، در فرهنگسرای شهید آوینی شهر همدان با استاد فرزانه زنده یاد «استاد فتاحی» عزیز آشنا شدم و وارد گروه وزین سیمرغ شدم. با حضور در این گروه و بهره مندی از راهنمایی های این استاد عزیز، با کاریکلماتور و داستانک آشنا شدم و در این حوزه ها نیز آموزش دیدم.
شیوه کارتان به چه شکل است؟ هر روز می نویسید یا منتظر الهام می مانید؟
واقعیت این است که گاهی می شود یک ماه هر روز می نویسم. گاهی هم چنان درگیر زندگی می شوم که حتی یک یا دو ماه قلم به دست نمی گیرم. در مورد بخش دوم سوالتان باید بگویم که بیشتر منتظر الهام می مانم، البته این موضوع به سوژه نیز بستگی دارد. گاهی با یک جرقه، موضوعی در ذهنم ایجاد می شود و زود آن را روی کاغذ می آورم. گاهی هم از محیط اطراف، یک اتفاق، یا یک شخص که او را می بینم الهام می گیرم .
نوشته های تان را چه مقدار بازنویسی می کنید؟
در نوشتن خیلی وسواس دارم. چندین بار، شاید هشت یا ده بار، نمی دانم بستگی دارد که نوشته ام چه زمانی به دلم بنیشیند.
نام داستان یا رمان را کی و چگونه انتخاب می کنید؟
گاهی شده اول عنوان داستان را انتخاب می کنم سپس شروع به تحقیق کردن درباره موضوع و نوشتن داستان می کنم. گاهی مثلا یک اسم یا یک موضوع مرا به سوی داستان می کشد و طرح کلی آن را در ذهنم شکل می دهد، گاهی هم شده داستان را نوشتم ولی هنوز برایش عنوان پیدا نکردم. شاید بهتر باشد بگویم که عنوان باید بیاید به سراغم.
حضور در کلاس و انجمن های ادبی چقدر برای نو قلم ها ضرورت دارد؟
به نظر من حضور در کلاس برای نو قلم ها لازم و ضروری است. چون وقتی فرد در ابتدای مسیر در کلاس حضور پیدا کند با اصول و قواعد داستان نویسی آشنا می شود و با قاعده پیش می رود. همچنین فکر می کنم حضور در انجمن های ادبی برای هر نویسنده ای لازم است، چون با قلم و نگاه های متفاوت نویسنده های دیگر نیز آشنا می شود.
در آثارتان چقدر خود را بدهکار واقعیت بیرونی می دانید؟
خیلی، چون بیشتر داستان های من از واقعیت ها و اتفاقات جامعه نشأت می گیرد و دوست دارم که بتوانم برای این معضلات جامعه را هکاری داشته باشم، تنها به بیان مشکلات اکتفا نکنم و این همیشه یک دغدغه بزرگ برای من است.
تا چه اندازه با نو آوری در ادبیات موافق هستید؟
مسلما اگر نو آوری در ادبیات یا هر علم و عملی نباشد، کلیشه ای و کسل کننده می شود، و امروزه در هر حوزه ای – چه ادبیات و چه حوزه های دیگر- نوآوری و خلاقیت یک عامل جذاب برای توسعه و گسترش اثربخشی آن به شمار می رود.
چرا یک زن در هر جایگاهی که باشد باید بیشتر از یک مرد تلاش کند تا دیده و شنیده شود؟
به نظر من زن بودن و مادر بودن خود یک مسئولیت و جایگاه بسیار والایی است که به تنهایی به اندازه حضور یک مرد در جامعه نقش ایفا می کند. پس وقتی بخواهد غیر از این مسئولیت بزرگ نقش یا مسئولیت دیگری را بپذیرد باید به اندازه دو نفر تلاش کند.
از کدام نویسنده ایرانی یا غیر ایرانی متاثر بوده اید؟
نمی توانم به اسم بگویم اما قطعا تاثیر در نوشته هایم مشهود است.
یک نویسنده تا چه حد باید به مشکلات اجتماعی وسیاسی زمان خودش بپردازد؟
یک نویسند می نویسد تا مشکلات دیده شود. وقتی نویسنده از مشکلات اجتماعی حرفی نزند، نوشتن نیست ...کاغذ سیاه کردن است. اما در مورد سیاست من ابتدا باید سواد سیاسی داشته باشم تا بتوانم در مورد سیاست بنویسم. پس نگاه یک نویسنده باید به اندازه یک جامعه شناس و یک سیاست مدار و یک روانشناس گسترده باشد تا بتواند در مورد مسائل جامعه بنویسد.
ریچارد باخ معتقد بود،( نویسنده حرفه ای همان نویسنده آماتوری است که هرگز نوشتن داستان را ترک نکرده است) چقدر با این جمله و داشتن پشتکار برای نویسنده موافقید؟
بله واقعا همینطور است. نویسنده ای موفق است که پشتکار داشته باشد. به طور کلی می توان گفت نه تنها در نویسندگی بلکه در هر رشته ای کسی در مسیر خود موفق است که پشتکار دارد. گاهی می بینیم شخصی با هوش بالا نتواسته به هدف خودش برسد چون پشتکار لازم را نداشته است، و گاهی می شنویم که با هوش معمولی به خاطر پشتکاری که داشته به درجات بالا رسیده است.
هرچه دل تنگت می خواهد بگو؟
در پایان از خانم جودکی عزیز و گرامی کمال تشکر را دارم که فرصت حضور در این گفتگو را فراهم کردید.
نظرات
0