این رمان متشر شده توسط انتشارات علمی و فرهنگی از دوازده فصل و داستانهای متواتر که یکی از خصلتهای منحصر به فرد این کتاب محسوب میشود.نام کتاب در نگاه اول ذهن مخاطب را
به سمت و سوی طنز و حال و هوای شاهنامه سوق میدهد و این سوال را ایجاد میکند که چرا کلمهی جناب که صفتی برای انسانها بهویژه آقایان است برای یک شخصیت آن هم نه یک شخصیت
معمولی بلکه یک دیو نسبت داده شده است.
بنمایههای اصلی و ژرف کتاب: بر اساس طبقهبندی که محمدرضا روزبه در کتاب ادبیات معاصر ایران انجام داده است، داستانها از جهت محتوا دو نوع هستند: تفریحی و تحلیلی
که از نظر شخصی بنده محتوای تفریحی و تحلیلی هر دو در این کتاب مشهود است. چنانکه هم حوادث شگفت آور و غیر قابل پیش بینی و دلپذیر وجود دارد و همچنین به خواننده درک و بصیرت و تدبیر میبخشد.
پیرنگ: همچنین این رمان از لحاظ پیرنگ بسیار قوی است یعنی نویسنده بدون این که افراط یا دلزدگی در روحیات مخاطب به وجود بیاورد، توانسته در بطن اصلی داستان، چندین داستان کوتاه دیگر را شرح بدهد. در اصل خواننده با مطالعهی این کتاب انگار چند داستان و کتاب دیگر را هم مطالعه کرده است.
صعود و فرود داستانی: این کتاب بر خلاف کتاب سوگ مغان محمدعلی علومی از یک خط و سیر یکسانی استفاده میکند.مخاطب صرفا به وجد و هیجان خاصی دچار نمیشود و فضا یک فضای مثبت، سکون،
و بیشتر حول محور اجتماع میگردد. یعنی آنطور که نام کتاب(دیو)نشان میدهد تماما زندگی خود را انسانها را به تصویر کشیده است. بر خلاف سوگ مغان که هر لحظه و هر خط آن، خواننده را وارد یک مرحلهای هیجانیتر از مرحلهی قبل میبرد.ناگفته نماند که علومی در پایان داستان، خواننده را غافلگیر میکند.
تعلیق: شاید اگر این داستانها و حکایتها در روند داستانی نبود این کتاب به یک قصه یا صرفا داستان کوتاه تبدیل میشد اما از نظر من اگر اسم چنین چیزی را بتوان تعلیق گذاشت، بسیار لذت بخش و آموزنده است و همین تعلیق باعث محبوبیت این کتاب در سایر اثار دیگر علومی از لحاظ طنز باشد.
شخصیت پردازی: بر اساس طبقه بندی محمدرضا روزبه معرفی شخصیتها بر سه اصل صورت میگیرد: مستقیم و غیر مستقیم و بینابین!
مستقیم:صریحا ویژگیهای روحی و جسمی و فکری شخصیتها را بازگو میکنند.
غیرمستقیم:شخصیتها را بر اساس عمل داستان شناسایی میکنند.
بینابین: آمیزهای از هر دو شیوهی بالا.یعنی هم عمل داستانی و هم شرح و تفسیر.
در داستان شیوهی بینابین به کار رفته است چرا که دومین شخصیت پر رنگ یعنی آقای اورنگ را بسیار توصیف کرده اما شخصیتی مثل آقای الف.ب تنها از گفتار و رای و اندیشهی او به عنوان شخصیت پر رنگ چهارم میتوان شناخت.
نامهای شخصیتها مانند آعزت،در داستانک یک یار دبستانی و عظیم که بر خلاف نامش، علومی او را جوانی لاغر و نحیف توصیف کرده و یا حتی رستم خان هیبت که ما برای اولین بار نام رستم را از شاهنامه با شخصیتی جسور، قدرتمند، دارای برتری و سروی،اکنون نام رستم در این داستان بر روی شخصیت منفی است.دیو که همیشه بدی و زشتی با خوی اهریمنی از اول در ذهنمان نقش بسته بود، در این داستان یک آدم متواضع، به ظاهر معمولی با اندیشهای پاک است.
گفتگو: گفتگو ها در حد تعادل و آمیزه ای از طنز، کنایه، صمیمی، مبالغه و گاه جدل هایی منطقی در پی دارد. کاملا عامیانه و سیری قابل فهم برای خوانش تمام عموم دارد.
لحن: میتوانیم چند لحن را باهم در نظر بگیریم مثلا بر اساس دیو سپید لحن تواضع، خردمند، خجالتی/لحن آقای اورنگ تمسخرآلود،جدی،عصبی/لحن سوزان خانم احساسی،مغرورانه و مودبانه و... با تمام این موارد، یکی از مهمترین شگردهایی هست که علومی توانسته به بهترین شکل آنها را ساخته است.
سبک: سبک زبانی به صورت عامیانه و طنزآمیز از لحاظ اجتماعی و هچنین سبک گفتاری(محاوره)در آن به چشم میخورد.
زوایهی دید دانای کل نامحدود: با این که سیر داستانی از یک زمان به زمان دیگر در حال حرکت است اما این رفت و آمد به گونه ای نیست که تمام آنچه را که خواننده مطالعه کرده بود با یک پرش به سمت گذشته، زایل شود چرا که در این نوع زاویه، اختیار نویسنده بسیار وسیع و گسترده است و هر گونه دخالت و ادامهی داستان را بر خود آزاد میبیند.به طور مثال برخلاف کتاب شوهر آهو خانم، علومی در کتاب جناب آقای دیو این قاعده را به خوبی رعایت کرده است.
نکتهی جالبی که مطرح کردن آن خالی از لطف نیست اشعاری است که در این کتاب وجود دارد. یعنی کتابی که هم بتواند آموزند، خیال انگیز، طنز، حکایت و شعر را در خود داشته باشد همین است. به طوری که در صفحهی "صد و ده" شعری از نیما یوشیج نقل شده و در ادامه یک پاراگراف درمورد شعر نو شرح مفیدی انجام شده است.
نظرات
0