گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
کتاب برگ‌هایی از تاریخ خاندان خدایی ایل حسنوند به چاپ رسید
کتاب برگ‌هایی از تاریخ خاندان خدایی ایل حسنوند اثر خانم سحر حسنوند و به تحقیق و کوشش عبدالله حسن پور خدایی از انتشارات ناران به چاپ رسید. در این کتاب با زندگی عشایری و آداب و رسوم و دلاوری های قوم لر طی سالیان دراز در لرستان آشنا می‌شویم. این کتاب با زندگی عشایری و آداب و رسوم و دلاوری های قوم لر طی سالیان دراز در لرستان آشنا می‌شویم.

لرستان را از دوران فتحعلی شاه، ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه تا دوران پهلوی بررسی می‌کنیم. فرهنگ عامه لرستان و آداب رسوم مردم لک را می‌شناسیم. با آدابی همچون نافه‌برانه، ازدواج و سوگواری و نیز با فال‌های چهل سرود و فال شوشمه‌کی مختص مردمان لرستان آشنا می‌شویم و داستان هایی در این مورد می‌خوانیم. به خدایی‌خان حاکم پیش‌کوه لرستان می‌رسیم و با شجره‌ی اولاد و نوه‌های ایشان آشنا می‌شویم.بعد به تاریخچه‌ی ایل حسنوند و خویشاوندی آنان با کریم‌خان زند می‌رسیم.
ایلات سه گانه سلسله را مورد بررسی قرار می‌دهیم و با خاستگاه قوم و ریشه‌ی نام حسنوند آشنا می‌شویم و با وقایع و رشادت‌های دلیر مردان لرستان درطی سالیان آشنا می‌شویم و داستان‌هایی از این دلیر مردان می‌خوانیم.
در قسمت سخن نویسنده با هم می‌خوانیم: 
در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام که قصه و داستان‌سرایی جزئی از آداب آنها بوده و هست. پدربزرگ قصه می‌گفت، مادربزرگ قصه می‌گفت و پدرم هم قصه می‌گوید. پدر ماجراها را با طنز درهم می‌آمیزد تا میهمانی که به خانه‌اش می‌آید، برای لحظاتی هرچند کوتاه از دلمشغولی‌های زندگی‌اش فاصله بگیرد. 
از همان دوران کودکی به‌دلیل شرایط خانواده و شغل پدر و مادرم که بیشتر وقتشان با کشاورزی می‌گذشت، مجبور بودم ساعاتی از روز را کنار بستر مادربزرگ بیمارم سپری کنم. او هم بیشتر وقت‌ها برایم داستان‌هایی از کُلخوم و سیمره تعریف می‌کرد. ولی پدربزرگ همیشه از ایل و مردانش می‌گفت. از تبعید، از رنج‌هایی که متحمل شدند و از قهرمانی‌های پسران غیور ایل می‌گفت. پدربزرگ تعریف می‌کرد و اشک بود که از چشمان ما راهش را می‌گرفت و میهمان گونه‌هایمان می‌شد.  
از الشتر می‌گفت و باغ‌های سرسبزش، از خدایی‌خان و فرزندانش، از آداب و رسوم ایل و تعصب و دلاوری‌های مردانش در برابر ظلم و جور حکومت‌ها می‌گفت. از مهرعلی‌خان امیرمنظم و رستم لرستان، از مهاجرت حسن‌خان در زمان قاجار می‌گفت که چه مسافت زیادی را طی کرد و چه سختی‌هایی کشید تا به شیراز رسید. از اسب‌های الشتر و کهرسواران برایمان داستان‌ها تعریف می‌کرد و من در تمام لحظات خودم را در آن میادین سوار بر اسب نژدی تصور می‌کردم و همراه با موسی‌خان شمشیر می‌زدم.  میهمانان پدربزرگ از نقاط مختلف با پوشش‌های متفاوت و رنگارنگ برای دیدارش می‌آمدند.همگی مهربان بودند و با روی باز برایمان شعر لکی می‌خواندند.

 

لینک خرید؛
https://idpay.ir/hasanvand1/shop/630188

 

شناسه خبر : 12371
تاریخ : 1402/8/23 06:30:51
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/tgzo8J
نویسنده خبر :
X

🔶نرگس جودکی
🔹کارشناسی حقوق
 🔹نویسنده
🔹کسب مقام دوم فراخوان توتم و
داستان برگزیده فراخوان نامه گشوده و در حال چاپ در مجموعه مشترک 
🔹برگزیده دوره اول جشنواره مانا وفراخوان ذکر خیر 
🔹برگزیده پنج مرحله فراخوان مجله موفقیت وکسب مقام اول وچاپ هر پنج داستانک در مجله موفقیت
🔹کسب مقام در جشنواره یوسف
🔹کسب مقام اول داستان انقلابی استان البرز
🔹کسب مقام دوم در جشنواره ملی ملک الموت
🔹کسب مقام دوم در جشنواره ملی تحریر خیال
🔹کسب مقام اول در جشنواره ملی ذهن زرین
🔹کسب مقام دوم در جشنواره دلنوشته ای به سردار استان البرز واستان مرکزی و رادیو جوان
🔹عضو انجمن ادبی وهیت مدیره عصر جدید هشتگرد
🔹عضو انجمن ادبی سیمرغ و انجمن ادبی البرز
🔹کسب مقام دوم روایت عاشورایی از نهاد کتابخانه ها
🔹کسب مقام در چند نقد داستان کوتاه ودو کتاب ستاره ها می میرند و شهید مسیحی

 
 
برچسب ها #دریاکنار #کتاب تاریخی #قوم لر #لرستان #نافه‌برانه #کریم‌خان زند

نظرات

1
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.
  • امیر وکیلی حسنوند
    10 ماه قبل

    زنده باد لک و لکستان بزرگ زنده باد ایل فره کَلِنگ لکِ حسنوند من لکم من از تبار عشقم من از نسل شاهانم من فرزند بارانم