گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
شالوده ی شعر تخیل است
شاعر باید بیرحمانه کلمات را سلاخی کند

1. لطفا خودتان را معرفی کنید؟

سارا محمدی نوتَرکی
نویسنده و شاعر. منتقد ادبیات داستان. کارشناس زبان و ادبیات فارسی
متولد خوزستان مسجدسلیمان.  عضو انجمن شعر و داستان. دبیر بخش ادبیات داستانی مجله ادبیات توتم
داور بخش ادبیات داستانی مجله تخصصی ادبیات متعهد
مولف دو اثر بلند داستانی و یک اثر زندگی‌نامه شهدا به نام "ساقیان" عشق که در سال ۱۳۹۳ مورد تقدیر قرار گرفت. 
مولف مجموعه داستان کوتاه با رنگی بدون اسم /انتشارات نصیرا
مدرس کارگاه داستان‌نویسی در دانشگاه علوم‌پزشکی بهبهان آذر ماه ۱۳۹۹
برگزیده فراخوان مقاله با موضوع کتاب و کتابخوانی و راهکارهای آن
داور بخش داستان اولین فراخوان پایگاه پژوهشی دانش و علوم
داور جشنواره داستان و دلنوشته به مناسبت بزرگداشت سردار سلیمانی
داور بخش داستان بزرگسال همایش ملی توتم
داور بخش جشنواره شب یلدا دانشگاه صنعتی شیراز
داور بخش دومین و سومین جشنواره داستان کوتاه استانی و منطقه‌ای کودک و نوجوان بلوطیکا
برگزیده شعر فراخوان ملی زنان معاصر با داوری اساتید ادبیات فارسی
برگزیده شعر بانوان بختیاری
برگزیده شعر از جنوب گریه‌ها جلد دوم و پنجم
برگزیده داستان کوتاه کوتاه لیراو
برگزیده جشنواره ملی داستان مرد-برادر
برگزیده جشنواره داستان کوتاه بزرگسال منطقه‌ای بلوطیکا
نویسنده نقد مکتوب بر داستان ماهی سیاه کوچولو از صمد بهرنگی و داستان‌های نویسندگان معاصر
برگزیده کاریکلماتور در مجموعه‌ای به نام کودتا با لبخند
برگزیده تحلیل فیلم در جشنواره فیلم عمار

 


2.فرمودید در عرصه نقد وشعر نیز فعالیت دارید؟ میشه در این خصوص توضیح دهید؟

 در زمینه نقد چند سالی است مصمم شدم تا به عنوان یک داستان‌نویس که سمت و سویش ادبیات جدی است نسبت به خوانش آثار بی‌تفاوت نباشم. به خصوص در زمانه‌ای که شاهد نقدهای سفارشی هستیم و تعدادشان هم کم نیست. لذا وظیفه خود دانستم تا متفاوت با مخاطب عام در این حیطه وارد عمل شوم. اثر را بر اساس ساختار و محتوا مورد بررسی قرار دهم. هر داستان نقد منحصر به فرد خود را می‌‌‌طلبد به توجه به این خصیصه از قیاس خودداری ورزیده اصل را بر خلاقیت هنری و نوآوری بر اساس مولفه‌های مشهود در اثر  می‌گذارم. نویسنده غیرمبتدی نیز خود فرق بین نقد علمی و نقد مغرضانه که در آن دلیری و تمرکز بر بزرگ جلوه دادن نقاط ضعف وجود دارد را خوب تشخیص می‌دهد.‌ عموما ویژگی نقدهای سفارشی و رفاقتی این است که همه چیز بر وفق مراد نقد کننده است و نقدهای مغرضانه که در اصل نظر محسوب می‌‌شوند نیز هیچ چیز مطابق بر میل منتقد نیست و حالت گستاخی و موضع‌گیری بر ادبیت و علمی بودن برتری دارد. حال اینکه  لازم است منتقد از روان‌شناسی خوبی برخوردار باشد تا داستان را از طیف‌ها و رنگهای مختلف ارزیابی نماید.‌ هر منتقد باید مفسر خوبی هم باشد و این تفسیر خواه ناخواه پایش را به روان‌شناسی باز می‌کند. منتقد در نقد جایز نیست اسلوب و شیوه خاصی را برای مقایسه انتخاب کند هر اثر منحصر به فرد است و با روح آوانگارد هنر سازگار نیست.  همان طوری که می‌دانیم روان‌شناسی از دو طریق وارد نقد ادبی می‌شود: یکی در بحث از آفرینش و ابداع، دوم در مطالعه‌ی روانشناختی راجع به مصنفانی معین برای نشان دادن ارتباط بین مواضع و حالا ذهنی آنان و ویژگی‌های آثارشان. هر داستان بستگی به سبک و شیوه روایی آن نقدهای مختلفی را می‌پذیرد. خود داستان انواع دارد. مثلا داستان‌های پلیسی رازآلود و طرح داستان دارای پیچ و گره‌های حیرت انگیز است. تعلیق در این داستان‌ها تا موقع گشود رمز داستان است و برای همین قابل مقایسه با داستا‌ن‌هایی که با زیرکی خاص برای ایجاد معانی پدید آمده است کاملا متفاوت است‌.‌ وقتی نقد می‌نویسم اثر را چند بار می‌خوانم و از جهات مختلف به جهان‌بینی نویسنده و روش داستان‌ها می‌نگرم. داستان نویس جایز است داستانش را به هر روش و شیوه‌ی هنری که صلاح می‌داند بنویسید این منتقد نیست که برای نویسنده تعیین تکلیف می‌کند‌ چرا که  منتقد کارش سنجیدن است. کارش غربال کردن است. لابد وقتی کار را زیر ذره بین قرار می‌دهد بر اساس عناصر و معیارهای داستانی نقدش را می‌نویسید و سعی می‌کند از پیش داوری و یا داوری غیر علمی و شخصی نگر خود داری نماید. در سایه نقدهای حرفه‌ای است که ادبیات داستان راه درست خود را می‌پیماید و در نهایت نقدهایی ماندگار می‌شوند که بر اساس داشته‌های به حق آن کتاب نوشته شده باشند. همه می‌دانیم کتاب رسانه‌ای است که مخاطبین بسباری دارد اگر چه مخاطبین کتاب تعدد قابل ملاحظه‌ای چون رسانه تصویری و تلویزیون ندارد اما هستند آن تعداد که در صدد نقد منتقدین برآیند‌. اتفاقا در مجله‌ای موضوع بر همین عنوان مورد خطاب خوانندگان آثار داستانی و در کل ادبیات قرار گرفت و هر کدام نگاه و نظری داشتند. در کتاب نقد ادبی نوشته عبدالحسین زرین کوب آمده است: " بر اثر نقد صراف راستین روزگار است که هومر شاعر بزرگ یونان هنوز زنده است و بر زوئیلوس گزافه گوی لبخند تحقیر می‌زند." به هر حال نقد را به اندازه خواندن کتاب دوست دارم و نمی‌توانم در قبال اثری که خوانده‌ام بی‌تفاوت بگذرم.

 

 

 

3.در میان نویسندگان وشاعران گذشته و معاصر با کدامشان بیشتر ارتباط برقرار می کنید؟

ما نویسندگان باید خوب خوانده باشیم تا بتوانیم خوب بنویسیم و اگر بخواهیم شروع خوبی در نوشتن داستان مدرن فارسی داشته باشم لاجرم باید از ادبیات نسل اول شروع به خواندن کرده باشیم. نویسندگانی چون هدایت، جمال‌زاده، جلال‌آل احمد، چوبک، ابراهیم گلستان به‌آذین، بزرگ علوی، سیمین دانشور بنای ادبیات ما هستند. بی‌شک می‌توان گفت این ارتباط زنجیروار ادامه پیدا می‌کند به نویسندگان نسل دوم چون هوشنگ گلشیری و جمال میرصادقی. نسل دوم داستان‌نویسی ما دیگر از قید خوب و بد و خیر و شر قصه بیرون آمده‌اند و به فردیت انسان‌ها که همان جنبه روانشناختی شخصیت‌هاست اهمیت داده‌اند. ارتباط من با نویسندگان نسل اول تا سوم و نسل چهارم که البته هنوز به تکامل نرسیده است در زمینه ویژگی‌های درون متنی داستان‌های‌شان است‌. در واقع فرم و نوع و چگونگی ارائه محتواهاست. با شخصیت‌های داستان‌هایی که دارای ابعاد روانشناسی مختلف هستند بیشتر هم‌ذات پنداری می‌کنم.  شخصیت‌ها صرفا قهرمان‌های پیروز شده و یا ناکام ما‌نده نیستند آنها در پایان نیز زنده‌اند و خیلی عادی به زیست خود ادامه می‌دهند و اصلا داستان‌های امروز اکثرا پایان‌های باز دارند اجتماع به همان نسبت که جامعه مدرنیته را در خود پذیرفته داستان‌نویسانش هم شکل عوض کرده‌اند‌ داستان‌ها مختصر و موجز شده‌اند. اما علاقه بخصوصی به داستان‌های زبان محور و تصویری  دارم. به همین دلیل با داستان‌های بیژن نجدی، ابراهیم گلستان و امثالهم ارتباط بیشتری برقرار می‌کنم. همچنین چوبک را به دلیل واقع‌نگر بودن نسبت به وضبیت زیست انسان‌ها و روانشناختی خوب شخصیت‌هایش ارج می‌نهم. گر چه پس از خواندن رمان سنگ صبور اعتمادم را نسبت به دنیا و آدم‌هایش از دست دادم و نوعی سیاهی قطعی را در کارش به عینه دیدم. اما این عدم اعتماد در دنیای بیرون ما نیز به صورت نسبی  وجود دارد. پس ارتباط من در واقع نسبت به داستان‌نویس بخصوصی نیست. بلکه تاثیرگذاری عنصرهای مختلف در داستان‌های نویسنده‌های مختلف است که جهانبینی آنها را به مخاطب نشان می‌دهد. البته که اولین ارتباط‌‌‌هایم  با ادبیات غرب  جهان‌بینی خاص آن داستان‌ها است.  خواندن آثاری از داستان‌نویسانی چون همینگوی، داستایوفسکی، چخوف، فاکنر، جویس، هوگو. با شخصیت‌های داستان‌های چخوف ارتباط خوبی برقرار می‌کنم. واقعا نویسنده‌ای است که تصویری و دراماتیک می‌نویسد. شخصیت‌هایش وجوه مختلفی دارند. پویا و متغیرند. استفاده درست از کلمات را خوب می‌داند.

 

 

 

 


4.برای نوشتن به شرایط خاصی نیاز دارید‌‌؛ مثلا سکوت، اتاق کار؟


نوشتن علاوه بر ابزارهای خاص خود که ممکن است در بلندمدت بدست بیایند به حتم تحت‌تاثیر شرایط خاصی ایجاد می‌شود.‌ مثلا وقتی نویسنده دغدغه‌ای غیر از نوشتن داشته باشد این خود بر روند نویسندگی تاثیر جدی و چشمگیر می‌گذارد. شرایط روحی نویسنده بسیار مهم است. نویسنده مثل کارخانه نیست که تنظیمات بخصوصی داشته و  قابل کنترل باشد. انسان یا در شرایط بد و ناگوار است یا در شرایط خوب و عادی. من برای نوشتن به شرایط خاصی از زندگی نیاز دارم و هر گاه احساس کنم در شرایط روحی عادی به سر می برم آنگاه است که وقت فکر کردن به داستان را پیدا می‌کنم. در شلوغی اصلا نمی‌توانم بنویسم. شرایط مد نظر من سکوت مطلق و تنهایی است. حتی تنهایی ذهنی. ذهن و محیط من باید خلوت باشد‌. اتاق   کار اما می‌تواند سیار هم باشد. مکان هر جا که باشد باید جایی دور از هیاهو و شلوغی باشد. تمرکز بهترین موقعیت را در اختیار نویسنده می‌گذارد. ترجیح می‌دهم بعد از خواندن چند داستان به نوشتن فکر کنم و بعد آن را بر روی کاغذ بیاورم.

 

 

 


5.نظر شما درمورد الهام شاعرانه چیست؟

 الهام شاعرانه وجود دارد و کسی نمی‌تواند وجود آن را انکار کند. همه شاعران خوب می‌دانند که هر روز و هر وقت نمی‌توانند شعر بنویسند. آنها به حتم تحت تاثیر الهامات شاعرانه هستند. اما این الهام همیشه قابل اعتماد نیست. در اصل نوعی جرقه اولیه است. جرقه اولیه گر چه ناخودآگاه در ضمیر انسان خردمندی چون شاعر جوانه می‌زند اما این خلق کردن در اصل شروع کار است. آنجاست که شاعر باید بیرحمانه کلمات را سلاخی کند. حشو و زاوئد را به دوربریزد. فرم و شکل شعر را مهندسی ساز کند. در واقع شعر آوانگارد با قاعده است نیاز به مطالعه دارد. باید قواعد شعری را در شعر رعایت کرد. پس گر چه الهام نقطه شروع خلق بکر یک اثر است اما همچنان غیرقابل اعتماد است. باید معمارگر خوبی برای شعر بود. آن را ساخت و پرداخته کرد. شالوده شعر تخیل است. تصویر است. شاعر باید بازی های زبانی را بداند. دایره واژگان قوی داشته باشد تا در سایه مهارت قادر به تغییر شعر الهام شده‌اش باشد. وگرنه شعر الهام شده خام و مبتدی است.
در مورد تاثیر الهام در شعر سقراط با ایون چنین می‌گوید: "استعدادی که تو داری یک هنر نیست بلکه بلکه الهام است. نیروی آسمانی در تو هست که تو را به حرکت در می‌آورد مانند نیرویی که در سنگی است که اوربپیدس آن را مغناطیس نامیده است ولی معمولا به نام سنگ هراکیا معروف است‌. این سنگ نه فقط حلقه‌های آهنی را جذب می‌کند بلکه نیروی مشابهی نیز به آنها می‌دهد که حلقه‌های دیگر را جذب می‌کنند و گاه ممکن است ببینید که تعدادی از قطعات آهن و حلقه‌ها از یکدیگر آویخته‌اند بطوری که زنجیری دراز بوجود می‌آید و همه آنها نیروی جذب حلقه دیگر را از سنگ مغناطیس اصلی کسب کرده‌اند. به همین طریق الهام شعر نخست خود به بعضی مردم الهام می‌بخشد و از این اشخاص الهام گرفته، سلسله‌ای دیگر از افراد مجذوب پدیدار می‌آید. زیرا همه شاعران بزرگ، گویندگان شعر حماسی یا شعر غنایی، اشعار زیبای خود را نه به کمک هنر بلکه بسبب آن که الهام گرفته و مجذوب شده‌اند می‌سرایند.

 

 

 


6.با این نظر نیما که می گوید(بعضی اشخاص خیلی موضوع دارند وتخیل آن ها نیزقوی است و شما را حیرت زده‌ی طرز تخیل خود می سازند، اما بعد می بینید نتوانسته اند آن را بسازند. عمده ساختن است) چقدر موافق هستید؟

البته که شعر در ساختن است که وجود پیدا می‌کند. کار ساختن در راس پدید آوردن هر اثر شعری قرار دارد. لازمه قریحه داشتن اندیشه‌ای نو است. قواعد شعری اغلب صوری هستند. حال آنکه شاعر باید دست به ابداع بزند. شاعر کسی است که پدیدآورنده و سازنده است. شاعری که هنجارشکنی می‌کند و قواعد جدید به شعر می‌افزاید بی‌شک می‌تواند ساختمان جدیدی بنا نماید وگرنه تخیل و بیشتر عناصر لازمه شعری نسبتا در اشعار بسیاری از شاعران دیده می‌شود. شاملو بعد از نیما توانست ساختمان جدیدی از شعر بوجود آورد او آغازگر شیوه نوینی در سرایش شعر بود. باید باور داشت شعر نوعی صنعت است. صنعت شعر هم آسان نیست بلکه بسیار دشوار است. دلیلش این است که محدود و منحصر به نمونه‌هلی خاصی نمی‌شود. حرف نو داشتن و مصالح و اسلوب کار در ساختن شعر مهم است. دگرگونی در شعر نیما محدود به قالب آن نیست بلکه انواع دگرگونی‌ها در شعر نیما دیده می‌شود. هنجار گریزی یکی از امکانات زبانی اوست‌. به قول خود نیما شعر افسون است.

 

 

 

7.ایا استعداد برای نویسنده یا شاعر شدن کافی است؟

 استعداد لازمه و پیش‌نیاز هر کار هنری است. کسی که استعداد نداشته باشد تربیتش امری دریغ و محال است.  استعداد  بدون تربیت نیز راه به جایی نمی‌برد. لازم است کسی که دارای ذوق هنری است آموزش‌های مربوط به آن رشته هنری را فرا بگیرد و در رشته خود تجربه و مهارت کسب کند. آزمون و خطا کند تا بالاخره راه و روش را یاد بگیرد.‌  یادگیری تکنیک‌ها و تمهیدات لازمه کار هنرمند است. با توجه به این که هنر نویسندگی فرایند بلندمدتی است قابل درک و باور خواهد بود اگر بگوییم هنر در سایه آموزش و تجربه است که شکوفا می‌شود. البته منظور از آموزش آموزش‌های مقطعی در جاهای بخصوص نیست.
  هنر در استعداد هنرجو نهادینه شده است و این طور است که قابل تعریف می‌شود  وگرنه کسی که استعداد کار را نداشته باشد از ادامه راه طولانی و پر فراز و نشیب آن دیر یا زود باز می‌ماند.  اگر فردی در سن دوازده سالگی فهمیده است استعداد شعر و شاعری دارد و کارشناسان فن هم در مورد کار او صحه گذاشته‌ باشند که آینده درخشانی دارد ولی در عمل خود را ملزم به فراگیری اصول و قاعده کار و کسب تجربه و تمرین و ممارست نگذارد دیگر در سن سی سالگی آن استعداد پرورش نیافته و یا هدر رفته معنایی نخواهد داشت. ‌راه دیگر  شرکت در کارگاه‌های معتبر است البته می‌توانند استعدادهای شعر و نویسندگی و هنرهای مختلف  را در کوتاه مدت  تقویت کنند.  اساسا آوانگارویسم در سایه آموزش و مطالعه و ایجاد حس انتقاد نسبت به کارهای دیگران  به دست می‌آید و یک هنرمند آوانگارد به دلیل نوآوری‌هایی که در هنر تربیت یافته خود بوجود می‌آورد می‌تواند پایه‌گذار جنبش‌های هنری باشد. پس لازم است تا قوانین و ضابطه‌های متداول را نقض کند.

 

 

 

 


8.بیشتر علاقمند به حوزه داستان هستید یا شعر؟ چرا؟

قبل از اینکه داستان بنویسم شعر می‌نوشتم بعد از مدتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فهمیدم که استعداد داستان‌نویسی را هم دارم. ینابراین سعی کردم برای کامل کردن داستانم از شعر استفاده کنم‌. تصویرگرایی در داستان و زبان مخیل دو عنصر کاربردی در داستان‌های کوتاه اخیر من هستند. زبان استعاری کمک می‌کند تا از کارکردهای زبانی بهره‌مند گردم. معتقدم که زبان روزمره و محاوره یا روزنامه‌ای نمی‌تواند برای خوانده امروز جذاب و گیرا باشد. آشنازدایی در نثر می‌تواند سطح ظاهری زبان را ارتقا بخشد و داستان را تازه‌تر وجاندارتر روایت کند.‌ شعر و داستان و داشتن حس انتقاد نسبت به آثار دیگران آنقدر در وجود من نهادینه شده‌ است که نمی‌توانم بگویم آنها قابل تفکیک از هم هستند. علاقه من به شعر و داستان و در ادامه نقد به اندازه یکسان است.

 

 

 


9.آیا در شعر هم مانند داستان احتمال تاثیر پذیری از شاعران دیگر وجود دارد؟

چه بخواهیم و چه نخواهیم ما ناخواسته تحت تاثیر ادبیات جهانی قرار می‌گیریم. همین طور که می‌دانیم نویسندگان ایرانی چه نسل اول و چه نسل دوم و سوم همه متاثر از داستان‌نویسانی بوده‌اند که بیشتر آثار ترجمه شده‌ آنها را مورد مطالعه قرار می‌دادند. نمی‌شود گفت که نویسنده‌های ایرانی تحت تاثیر ادبیات غرب قرار نگرفته‌اند. شاید هم دلیلش این باشد که ادبیات داستانی مدرن ایران بعد از انقلاب مشروطه پاگرفته است. از این رو اگر بخواهیم پیشینه ادبیات مدرن‌مان را مورد بررسی قرار دهیم  ادبیات داستانی مدرن ما بسیار جوان است. در این عمر صد ساله ما‌ ناگزیزیم که آثار مکتوب داستان و رمان را بخوانیم و این تاثیر را در اندیشه خود به وضوح ببینیم. همچنان که آقای عباس معروفی، هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی از صادق هدایت تاثیر پذیرفته‌اند.
در مورد شعر هم همین‌طور مصداق پیدا می‌کند.‌ امروزه تعداد بسیاری تحت‌تاثیر شعر نیما شعر نیمایی می‌نویسند و بسیاری تحت‌تاثیر شاملو شعر شاملویی. سبک‌ها و جنیش‌ها توسط یک شاعر بوجود می‌آید اما ممکن است پیروان بسیاری داشته باشند. اما چه در شعر و چه در داستان هر کس باید به تشخص هنری رسیده باشد. شعر یا داستان امضای منحصر به فردی‌ست که تنها مخصوص به شاعر و یا مولف آن است.‌

 

 

 

 

 


10.سخن آخر؟

از دبیران و مسئولین روزنامه وزین دریاکنار و بانوی فرهیخته و نویسنده سرکار خانم نرگس جودکی که زحمت کشیدند و این مصاحبه ادبی را ترتیبب دادند نهایت امتنان و سپاسگزاری را دارم.

 

شناسه خبر : 4323
تاریخ : 1401/9/10 19:55:34
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/57d64m
نویسنده خبر :
X

🔶نرگس جودکی
🔹کارشناسی حقوق
 🔹نویسنده
🔹کسب مقام دوم فراخوان توتم و
داستان برگزیده فراخوان نامه گشوده و در حال چاپ در مجموعه مشترک 
🔹برگزیده دوره اول جشنواره مانا وفراخوان ذکر خیر 
🔹برگزیده پنج مرحله فراخوان مجله موفقیت وکسب مقام اول وچاپ هر پنج داستانک در مجله موفقیت
🔹کسب مقام در جشنواره یوسف
🔹کسب مقام اول داستان انقلابی استان البرز
🔹کسب مقام دوم در جشنواره ملی ملک الموت
🔹کسب مقام دوم در جشنواره ملی تحریر خیال
🔹کسب مقام اول در جشنواره ملی ذهن زرین
🔹کسب مقام دوم در جشنواره دلنوشته ای به سردار استان البرز واستان مرکزی و رادیو جوان
🔹عضو انجمن ادبی وهیت مدیره عصر جدید هشتگرد
🔹عضو انجمن ادبی سیمرغ و انجمن ادبی البرز
🔹کسب مقام دوم روایت عاشورایی از نهاد کتابخانه ها
🔹کسب مقام در چند نقد داستان کوتاه ودو کتاب ستاره ها می میرند و شهید مسیحی

 
 
برچسب ها #کتاب #نویسنده #منتقد #شاعر #دریاکنار

نظرات

0
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.