شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴هجری پدید آمد. اینگونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. نیما یوشیج را پدیدآورنده این نوع شعر در ادبیات فارسی میدانند. البته نیما گردآورنده تلاشهایش پیشگامان شعر نو بود چنانکه در ابتدای شعر فارسی رودکی چنین نقشی را داشت. به هر حال از پیشگامان شعر نو میتوان به این چهرهها اشاره کرد: شمس کسمایی، تقی رفعت، ابوالقاسم لاهوتی، جعفر خامنهای و میرزادهٔ عشقی. البته میزان تأثیر و اصالت نوآوری در شعر هر کدام تفاوت دارد. با این همه نباید فراموش کرد این نیما بود که جهانبینی ژرف یک صورتشناسی تازه ارائه کرد.
شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و به لحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص، استفاده از قافیه در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به دو دستهٔ اصلی تقسیم میکنند: شعر نیمایی و شعر سپید. شعر (فارسی) از روز آغازین خود و با توجه به چامههای دردست از چند هزار سال پیش تا کنون دارندهٔ قافیه و وزن عروضی بودهاست و این شیوهها نو میباشند. این نگاه نو در جنبش جدیدهای بخارا نیز وجود داشتهاست. پنج سال پیش از افسانهٔ نیما، صدرالدین عینی مارش حریت را سروده که بر وزن افسانه است.
اشک سپیدار
این مجموعه از ۸۰ شعر تشکیل شده است اشعاری با درون مایه [ عاشقانه ،احساسی،عرفانی ] این مجموعه را تشکیل داده است. اشعار این مجموعه سرشار از کلمات اصیل و سنتی است. که بیشتر اساتید دانشگاهی و اهالی شعر و کتاب می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. احساس در اشعار موج می زند و همانند طراوت آبشاری در دل طبعیت به جان اهل قلم می نشیند. از آنجایی که در هر اثر هنری [ شعر، داستان کوتاه، هنرهای تجسمی، موسیقی و... ] تصویر سازی برای ذهن مخاطب حرف اول را می زند این مجموعه در این مسئله قدری کوتاه آمده است و از تصویر سازی دور شده است اما در نقطه مقابل مزیت اشعار تکامل کلامات را در باطن خود دارد. در بعضی از اشعار این مجموعه احوالات کلاسیک موج می زند که این امر ممکن است باعث شود که هر مخاطبی نتواند اثر را بخواند و یا با آن ارتباط برقرار کند.راز موفقیت هر اثر هنری روان بودن آن است چرا که یک اثر هنری بدست تمامی اقشار مختلف یک جامعه می رسد که باید بتوانند با اثری که پیش رو دارند ارتباط برقرار کنند. در نقطه مقابل این نقض باید به این مزیت اشاره کنیم که در این مجموعه شعر بخوبی از اجزای طبعیت برای روایت استفاده شده است که این مسئله می تواند در رساندن موضوع به ذهنیت مخاطب کمک شایانی کند. در برخی از اشعار این مجموعه فلسفی بودن روایت ها قدری مطالعه را برای مخاطب سخت کرده است استفاده از کلمات کلاسیک و باز بودن پایان اشعار این مجموعه را بیشتر برای قشر دانشگاهی و اهل قلم روان کرده است نه قشر عام جامعه.
یک اثر هنری در هر رشته ای زمانی می تواند در جامعه موفق باشد که با زبانی [ شیوا، رسا، با تصویر سازی روان ] بتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. بعنوان مثال می توانیم به اشعار استادانی چون( شهریار، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، خسرو گلسرخی، فریدون مشیری، احمد شاملو، سلمان هراتی، حسین پناهی، قیصر امین پور و... )، اشاره کنیم که در تصویر سازی ذهنی برای مخاطب موفق عمل کرده اند و هر قِشری که اشعارشان را مطالعه می کند سریعا با آن ارتباط گرفته و آن سروده را وصف حال خویش می داند. خب می شود با الگو گیری از اشعار شاعران نامبرده در تقویت سروده ها استفاده کرد. اما در پایان این یاداشت باید به این نکته مهم اشاره داشت که در این مجموعه احساسات و احوالات عاشقانه بخوبی بیان شده است و همانند یک باریکه نور در دل سیاهی ذهنیت مخاطب را درگیر عالم عاشقانه در لفافه عرفانی می کند.
- نکاتی برای بهتر سرودن شاعران جوان
اگر شعر مینویسد برای اینکه تخلیه شوید و هیچوقت هم آن را منتشر نمیکنید ممکن است نخواهید این نکات را به کار بگیرید. اما اگر هدفتان تأثیرگذاری و ارتباط با مخاطب است و قصد دارید احساسات او را برانگیخته کنید بیایید با هم آنها را مرور کنیم:
۱- برای هر کاری باید هدفمان مشخص باشد. وقتی نمیدانیم میخواهیم به کجا برویم چطوری میتوانیم مسیرمان را مشخص کنیم؟ نوشتن شعر هم از این قاعده مستثنا نیست.
شعر مینویسیم برای آزاد شدن ذهنمان؟ برای اعتراض؟ کشف؟ توصیف زیباییها؟
بعدازاین باید تمام عناصر شعر را باهدف موردنظرمان تطبیق دهیم.
هوشنگ ابتهاج دراینباره میگوید: «برای من اینها هیچکدام این جنبههای هنری و سازمان پیدا کردن و سازندگی داشتن نداشت، برای من حرف زدن، درد دل کردن خودم مطرح بود، یعنی واقعاً من هیچوقت شعر نگفتم که بگویم مثلاً شعری گفتم. یک وسیلهای بود که حرفم را بتوانم بزنم. دردی بیان بشود؛ و تمام این فوت و فنهای کار شعر هم، ابزار کار من بود که بتوانم حرفم را بزنم.»
۲- از کلیشهها دوری کنیم. یعنی استعارهها و تشبیهها و قیاسهای تکراری و قدیمی را بیرون بریزیم و تلاشمان این باشد که استعارههای نو خلق کنیم. مخاطب خلاقیت را میفهمد. دلش کاری میخواهد که او را شگفتزده کند. وقتی صور خیال آشنا باشد دیگر خواننده با آن درگیر نخواهد شد و ذهنش به چالش کشیده نمیشود. طوری بنویسیم که شعر ما معانی عمیقی را در بر بگیرد.
حسین منزوی یکی از شاعرانی است که کلیشهها را در هم میشکست.
هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شب پ
وقتیکه سیب نقرهای ماه میرسد
ترکیب سیب نقرهای ماه استعارهای بکر و زیباست.
به همین ترتیب:
زبالههای بلا میبرند جوی به جوی
۳- برای ایجاد تصویرهای بدیع بکوشیم.
۴- در استفاده از کلمات عینی و ذهنی دقت کنیم.برای ارتباط با مخاطب و تأثیرگذاری بیشتر و اینکه بتوانیم تصویر دقیقتری ازآنچه در ذهن داریم ارائه دهیم باید بدانیم چه موقع از کلمات ذهنی و چه زمانی از کلمات عینی استفاده کنیم.
به کلماتی عینی میگوییم که وقتی با آنها مواجه میشویم یک تصویر مشخص در ذهن همۀ ما شکل میگیرد. مثل پیانو، موبایل، دختر
کلمات ذهنی اما میتواند برای هرکسی مفهومی خاص داشته باشد. مانند شکوه، طرب، بانگ.
وقتی میگوییم او خوشحال است این خوشحالی برای من ممکن است حد و حدودی داشته باشد و برای شما هم همینطور. اما گربهای که از کنار دیوار رد شد را همه میتوانیم تقریباً یکسان تصور کنیم.
فکر میکنم برای تصویرسازی کلمات ذهنی بهتر باشند. مثلاً بهجای اینکه بگوییم او خوشحال شد میتوانیم بگوییم برق شادی در چشمهایش درخشید.
۵- به بدیهیات بیاعتنا نباشیم. چیزهایی مثل راه رفتن، خوابیدن، غذا خوردن و…قدرت شاعر در این است که اتفاقات روزمرهای که مردم عادی بهراحتی از کنار آن میگذرند را با نگاه تازهای ببیند.
به قول اسماعیل امینی: «شاعران باید به مسائل جهان بهگونهای دیگر بنگرند و در بدیهیات تردید کنند. اگر قرار باشد آنها نیز به دنبال موضوعات معمول و عادی بدوند که دیگر فرقی با دیگران ندارند و پشت سر دیگران میدوند درحالیکه شاعران باید جلوتر باشند و ابعاد دیگر ماجرا را دیده و کار هنری درباره آن انجام دهند.»
نظرات
0