بند نخست را
از بدو عنکبوت میکشم
شیطانها جیغ میکشند در زاویهها
بند دوم را به کلاه مترسکی اگر بچسبانم
آدم یقیناش نمیشود
بند بند اینجانب است
روزی آفریننده در او دمید
هنر نقد ناشدنی ست چون انتزاعی و ذهنیست. از سوی دیگر قواعد از پیش تعیین شده گذشته که ناشی از تحلیل تخیلی و حاصل تجربیات دیگران بوده است برای بررسی خلاقیت اثر شاعر امروز که تجربیات شخصی خود را در دورهای دارد که جهان از انقلاب انفور ماتیک عبور کرده و وارد دنیای تعاملی وکوانتوم شده است، در واقع داوری کردن زندگی شاعر با تجربیات دیگر و دیگران است.
از سوی دیگر هنر یک تست تابشی از شخصیت(اگزیستانس) هنرمند است و اتفاقیست که در رفتار او رخ میدهد و بررسی رفتار وظیفه روانشناس و کار منتقد گفتمان بر روی شعرشاعر است تا از تضاد درآمده و شفاف شود. در واقع متاگفتمان شود (درباره پدیده ای توضیح دادن در سطح بالاتر Meta ترجمه فرانسوی).
درخوانش شعر شاعر والا سارا محمدی نوترکی درمییابیم خلاقیتش بر مبنای شی مادی و دریافتگری (امپرسیونیسم ) است. واژههای:عنکبوت،کلاه،مترسک و اینجانب عینیت مادی دارند.شعر با موضوع عنکبوت، نمادی از قدرت و اسطوره آغاز میشود .چالش برانگیزی از سوی عنکبوت،شیطان و مترسک جذابیت دارد. دربند اول شاعر میگوید : (بنداول عنکبوت که کشیده شود شیطانها جیغ میکشند.) و بند دوم را شرطی میکند که: اگر بند دوم را به کلاه مترسکی بچسبانم، آدمی نمیپذیرد که انگار این بندها بند بند من است. از نظر شاعر بندها که بگسلند ایهام وابهام پایان مییابد و شاعر که خود را تکههای جداگانه میدانست به نحوهی خلقت وجود خویش پی میبرد. برای کشف نیت شاعر مقوله را بازتر میکنم. در اساطیر و افسانهها، رابطه بین شیطان و عنکبوت متفاوت است. گاهی شیطان یک نماد شرارت، در حالی که عنکبوت یک نماد ترس آمده است. درهرحال رابطه بین آنها معمولاً به صورت تضاد است و هر دو نماد قدرت و اثر خود را دارند.گاهی شیطان به شکل عنکبوتی با قدرت کنترل عنکبوتها آشکارمیشود.شاید شخصیت شیطان با استفاده از قدرت خود روی عنکبوت کاربردی خبث و خلاقانهای دارد.ساختار و ترتیب منظم جملات و عبارات بجاست. شاعر گرامی در بین رفتارهای شعری سمبولیک و خلقت گرا ( شعری که با فکر ساخته شود) گاها در رفت و شد است.
باتوجه به توضیح داده شده در بالا:
در بند نخست، شاعر: "از بدو عنکبوت میکشم" به آغاز کار خود اشاره میکند و با عبارت "شیطانها جیغ میکشند"، تصویر ترسناکی از نقاب شکسته شده و وجود شیطانها را به تصویر میکشد.در بند دوم، "در زاویه که"، شعر چالشی میشود بر علیه خود.سپس و عبارت "بچسبانم.آدم یقیناش نمیشود"، تصویر ناتمام مانده کاروعدم قطعيّت در پایان آن را متصور می شود .
"بند بند اینجانب است"، شعر به پروسه خلق شعر به هويت و سابجتیو شاعر خود اشاره ميكند. و عبارت "روزي آفرینِنده در او دَمید"، تصویر الهام و الگوبرداري از آفریننده را به تصوير آورده است.در بررسی تعاملی شعر شاعر بانو سارا محمدی نوترکی درواقع رفتار محتوای شعر به شکل تصویری و تشبیهی است و ارایه تضادها است.رفتار محتوا ناتمام بودن و عدم قطعیت انسان و شاعر از خلق آفریننده میگوید.نبشته فوق بارعایت عدم قطعیت است.
شعر دوم:
از انگشت سینه سرخ
به گسترهی این بوم ضربه میزنم
کلاغی به تشییع جنازه
خوش آمده است
از نیم تنه سپید این شعر
ماداگاسکار را چه کسی شناخته است!
نظرمن با رعایت عدم قطعیت تقدیم شده است.پیش نیاز: هنربرروانشناسی فرد استوار است. هنر برساخته ذهنیت شخصی ( سوبژکتیویته ) هنرمند است.مفهوم و پیام شعر شاعربانو سارا محمدی نوترکی با توجه به سطر و با استفاده از تصویر سینه سرخ و نیم تنه سپید، به دو جنبه متفاوت زندگی اشاره میکند. گستردگی بوم که ضربات را دریافت میکند، نمایانده یک جامعه و جغرافیای است که شاعر در آن قرار است. در سطر تشییع جنازه توسط کلاغ نشان داد و دادگان غروب ونهایت است. شاعرسپس به نقطۀ دور دست رفتار محتوای شعر میپردازد. با پاسخ به سؤال "چه کسی ماداگاسکار را شناخت؟"، به روش ضمنی به خودش اشارت دارد و هویت و شخصیت واگریستانس خود را بازروایی میکند. پس از خواندن شعرشاعر قابل استفادۀ چندین تفسیر است. چگونگى اثرات جغرافىایى فعلی بر روى هُويَت ،مراتب و مراحل عقلایی خود که يكى حقيقى (كلاغ) و يكى كاملا خيالى (ماداکاسكار)؛ چگونگى حضورِ «در «غَيْبِ حضور»؛ چگونگى حضورِ «غَيب» در «حضور».باخوانش چندین شعر از این شاعر والا حرکت بین فرم درونی ( رفتار هنری ) سیمبولیک و خلقت گرا در مسیر حرکت است نمونه نماد گرایی وی: نیم تنه سپید شعر است که شاعر به نظر میرسد نیم تن دیگرش هویتی جدا فتاده است .در بررسی نحوی واژگان شعر، شاعر ترجیحا افعال را در آخر سطر می آورد. شعر را شسته رفته پایان میبرد. او جدای از موسیقی درونی، سعی در القای پیام شعر داردو شعروی یک شعر بصری ادراکی است. وی ادراک و تخیل را در سروده های خود در هم میآمیزد و عنصر احساس در این در هم آمیختگی کمرنگ است که این یکی از ویژگیهای شعریست که با تفکر سروده میشود.
.
نظرات
0