فرقه پایداری به جای مواجهه با نقد یا پذیرش تنوع دیدگاه، مخالف را به دشمن تقلیل میدهد؛ از همین رو واژگان مورد استفاده این جریان سرشار از بار منفی و تخریبی است، طیف گستردهای از برچسبها در ادبیات آنان دیده میشود، از جمله:
سیاسی – امنیتی: فتنهگر، ساکت فتنه، شرکای فتنه نفوذی، مزدور دشمن، ستون پنجم، جاسوس فرهنگی، برانداز نرم، طراح اغتشاش، آشوبطلب، اپوزیسیون داخلی، غربزده، غربپرست، دنبالهرو غرب، وطنفروش، کاسب تحریم، مفسد فیالارض، خائن به خون شهدا
فرهنگی – اجتماعی: بیغیرت فرهنگی، ابتذالطلب، لاابالی، فمینیست افراطی، مروج بیحیایی، ناهنجار، پفیوز فرهنگی، سلبریتی سیاسی، شبهروشنفکر، نئولیبرال فرهنگی
ایدئولوژیک – دینی: بیبصیرت، دینستیز، سکولار، التقاطی، انحرافی، لیبرالمسلک، تکنوکرات بیریشه، اهل زد و بند
این گفتمان فقط به واژهها محدود نمیشود، نگرشی که بر آن حاکم است دوگانهساز و مرگمحور است؛ بهطوریکه در بسیاری از تریبونها و بیانیههای رسمی این جریان، شعارهایی مانند مرگ بر این مرگ بر آن، مرگ بر غربزده، مرگ بر ساکت فتنه، مرگ بر بیغیرت فرهنگی نه فقط علیه بیگانگان، بلکه گاه علیه منتقدان داخلی نیز شنیده میشود.
در این منطق، گفتوگو جایگاهی ندارد و تنها دو گزینه باقی میماند یا خودی باش و تابع، یا دشمن باش و حذف شو
این الگوی گفتمانی ابزار قدرتورزی بدون پاسخگویی می باشد جایی که گفتمان رسمی، مخالف را نه رقیب مشروع، بلکه تهدید امنیتی و اخلاقی تصویر میکند، این زبان خشونتآمیز، زمینهساز انسداد سیاسی، سرکوب فرهنگی و فاصله گرفتن جامعه از مشارکت فعال و آگاهانه در تصمیمسازیهاست.
نظرات
0