ممنون میشم کمی از خودتان برایمان بگویید؟
نیلوفرقنبری هستم متولد سال ۱۳۵۸. اهل کرج و متاهل و دو فرزند دختر شانزده و یازده ساله دارم. مدرک لیسانس آموزش زبان انگلیسی دارم و به ترجمه داستان کوتاه و فیلم و سریال به شدت علاقه دارم.
چه طور نویسنده شدید؟
از پانزده سالگی به شدت علاقه به خواندن رمان داشتم و هیچ چیزی من رو به اندازهی خواندن رمان آروم نمیکرد و به وجد نمیآورد.استعداد نوشتن در من به اندازهای بود که به راحتی در مدرسه در کلاس انشاء مینوشتم. حتی وقتی به کلاس زبان میرفتم، داستانهای کوتاه خوبی مینوشتم، اما کسی نبود که بهم بگه تو میتونی بنویسی.دانشگاه رو که تموم کردم، اولین رمانم رو نوشتم اما چون اصول درست نوشتن رو بلد نبودم و عناصر نویسندگی رو نمیدونستم رمان پر از اشکال بود. با اینکه داستان ایدهی بکر و زیبایی داشت. سال نود و یک درتلگرام به طور اتفاقی تبلیغ کارگاه نویسندگی رو دیدم. ثبت نام کردم. در طول کارگاه هفتهای سه مرتبه داستان مینوشتم. استاد نقد میکرد و جزو فعالترین هنرجوها بودم. در انتهای کارگاه با آزمون مربیگری، کارم رو در یک انجمن نویسندگی شروع کردم و هنوز هم تدریس میکنم. همون سال اولین رمان حرفهایم رو نوشتم به اسم چاوان که از نشر آئیسا چاپ شد و به چاپسوم رسیده.
شیوه کارتان به چه شکل است؟ هر روز می نویسید یا منتظر الهام می مانید؟
من از سال نود و یک روزی رو یادم نمیاد که ننوشته باشم. هر روز مینویسم. ذهنم پر از کلماتیه که باید خالی بشه. ننوشتن من رو افسرده میکنه. نوشته های تان را چه مقدار بازنویسی می کنید؟ همون روزی که مینویسم، داستان رو ویرایش میکنم. برای رمان هم همینطوره. وقتی رمان تموم میشه دوباره اون رو بازنویسی میکنم.
نام داستان یا رمان را کی و چگونه انتخاب می کنید؟
وقتی شروع به نوشتن پیرنگ داستان میکنم، ابتدا ایدهی خام و اولیه رو روی کاغذ میارم و برای رمان اسم انتخاب میکنم. برای شخصیتها شناسنامهای مفصل مینویسم و بعد شروع به کامل کردن پیرنگ میکنم.
فرمودید مترجم هم هستید؟ کیفیت کتاب های ترجمه شده سال های اخیر را چگونه می بینید؟ کیفیت ترجمهها نسبت به بیست سال پیش خیلی خیلی خوب شده. اون زمانی که مثلا من کتابهای ژول ورن رو در تابستانهای سالهای نوجوانیم میخوندم، ترجمهها خسته و کسل کننده بودند. روان و خوشخوان نبودند. دیالوگها نوشتاری و صمیمانه نبودند.اما حالا سبک ترجمهها دلچسب و زنده هستند. مثلا ترجمههای خانوم زیبا گنجی خیلی دلنشین و روان هستند.
در آثارتان چقدر خود را بدهکار واقعیت بیرونی می دانید؟
همیشه در نوشتن رمانهام به خودم میگم من مسئولیت سنگینی در نشون دادن ناهنجاریهای اجتماعی دارم. اینکه بتونم واقعیتها رو به همون شکل که در جامعه هستند رو نشون وبعد برای اونها راهکاری ارائه بدم، ابتدا خوب در موردش تحقیق و فکر میکنم. با افراد متخصص مشورت میکنم. تا اطلاعات درست رو به مخاطب انتقال بدم. متاسفانه خیلی از نویسندهها واقعیتها رو وارونه جلوه میدن و نسل نوجوان که بیشترین مخاطب رمان هستند رو از واقعیتها دور میکنند.
تا چه اندازه با نو آوری در ادبیات موافق هستید؟
بستگی داره این نوآوری چقدر به بالا بردن کیفیت در نوشتن آثار کمک کنه.مثلا اگر سبک نوشتاری ثقیل و سنگین بشه، برای نوجوانی که از این سبک فراریه اشتباهه.در زمینهای دیگر هم باید با توجه به نیاز قشر مخاطب و نویسندهها در زمینهی شعر و نثر نوآوری بشه. اما من همیشه به خلاقیت در این زمینه معتقد هستم.روشهای زیادی برای ایجاد خلاقیت و نوآوری وجود داره که از مدارس میشه شروع کرد. نوجوانهای ما خلاق و مستعد هستند و میتونن در این زمینه راهکارهای خوبی ارائه کنند. در این زمینه به سلیقهی مخاطب هم باید توجه بشه.
نظرتان را در مورد جامعه نویسندگان در کشور ما بفرمایید؟
بیاید بگیم نویسندگان واقعی. هر کسی که دست به قلم ببره، اصولا نویسنده نیست.تعداد کسانی که مینویسند خیلی زیاده. اما تعداد نویسندگانی که خوب و با کیفیت مینویسند کمه.متاسفانه نویسندگان رمان زرد زیاد شده و تعداد مخاطبینشون که اکثرا نوجوان هستند هم بسیاره.
از کدام نویسنده ایرانی یا غیر ایرانی متاثر بوده اید؟
از نویسندگان ایرانی از خانوم تکین همزهلو در اوایل نویسندگیم خیلی الهام گرفتم.از نویسندگان خارجی هم از خانوم آگاتاکریستی
یک نویسنده تا چه حد باید به مشکلات اجتماعی وسیاسی زمان خودش بپردازد؟
در مورد سیاست فقط اون نویسندهای میتونه بنویسه که ازش اطلاعات کافی داشته باشه که در کشور ما باید محتاط بود.در مورد مشکلات اجتماعی هم تا حدی که بتونه با روشی درست به این مقوله بپردازه، درموردش اطلاعات کافی داشته باشه و بتونه به مخاطب کمک کنه.ریچارد باخ معتقد بود،( نویسنده حرفه ای همان نویسنده آماتوری است که هرگز نوشتن داستان را ترک نکرده است) چقدر با این جمله و داشتن پشتکار برای نویسنده موافقید؟خیلی زیاد موافقم. نویسندهی حرفهای هیچ وقت نباید از آموختن و مطالعه و یادگیری دست برداره. نباید نوشتههای خودش رو بی نقص بدونه. نباید خودش رو گم کنه. تلاش برای بهتر شدن و پیشرفت باید هر روز بیشتر از روز قبل باشه.
هرچه دل تنگت می خواهد بگو؟
ممنونم از فرصتی که به من دادین. خیلی خوشحال شدم که با شما آشنا شدم.
نظرات
0